ضرورت برخورد هوشمندانه با اعتراضات بازار – کورش عرفانی

ضرورت برخورد هوشمندانه با اعتراضات بازار
کورش عرفانی

در پاسخ به افزایش مالیات های بازار تا مرز 70 درصد بازاری ها دست به اعتراض و اعتصاب زده اند. این اعتراضات با برخورد خشن دولت مواجه شده است و به نظر می رسد که موضوع به این سادگی حل شدنی نباشد. ریشه ی مشکل ساختاری و پابرجاست. به همین دلیل ضرورت برخورد هوشمندانه، واقع گرایانه و دقیق با این موضوع مطرح است.
نخست این که دچار ذوق زدگی نشویم. برخی از این حرکت به گونه ای یاد می کنند که گویی کسانی که در خبرها از آنها به عنوان «بازاری های شریف» نام می برند برای آزادی و عدالت اجتماعی و دمکراسی به پا خاسته اند. این واقعیت ندارد. همه می دانیم آنها در اعتراض به افزایش مالیات که قرار است توسط دولت ورشکسته ی پاسدار احمدی نژاد به آنها تحمیل شود دست به اعتراض زده اند. پس اصل موضوع را از یاد نبریم و با آن واقعیتی که هست به موضوع بپردازیم.
آن چه که باید به یاد داشت:
از 23 خرداد 1388، روزی که مردم اعتراض خود را به تقلب انتخاباتی آغاز کردند و یک جنبش اجتماعی وسیع را کلید زدند، دهها بار فعالان جنبش، بازار و بازاری ها را به حمایت از مردم و حرکت عدالت جویانه ی خود فراخواندند؛ اما خبری نشد. آن فراخوان ها البته رویا پردازانه و بی مورد بود، زیرا کیست که نقش بازار را به عنوان نهاد و به عنوان جزء اصلی نظام ضد انسانی جمهوری اسلامی نشناسد. کیست که نداند در طول 31 سال گذشته بازار به عنوان همدست اصلی آخوندها و سپس حامی اصلی سپاهیان، خود یک پایه از این نظام ضد مردمی بوده است و در غارت میلیاردها دلار از ثروت های مردم و انتقال و سرمایه گذاری در کشورهای خارجی نقش داشته است؟ مگر کسی هست که نداند سران اصلی بازار ونه کسبه ی خرد آن، همدستان ارگانیک رژیم بوده و هستند و در تمام جنایت ها و غارت ها از نزدیک دست داشته اند؟ کیست که نداند اسدالله لاجوردی بازاری بوده و به همراهی عسگراولادی های بازاری در کشتار بهترین جوانان ایرانی در زندان اوین دست نداشته است؟ کیست که نداند اقتصاد ایران سه دهه است توسط بازار کنترل می شود و آنها کل اقتصاد دولتی و غیر دولتی را به طور مستقیم و غیر مستقیم به آنجا که می خواهند کشیده اند و با ازمیان بردن خصلت تولیدی آن ایران را به بازار واردات کالاهای بنجل چینی و پاکستانی و اروپایی تبدیل نکرده اند؟ کیست که نداند عسگراولادی ها ، خاموشی ها، بادامچیان ها، حبیبی ها، طرخانی ها از بزرگ بازاری های ایران یک پایشان در دفتر پاسدار احمدی نژاد است و یک پای دیگرشان در بیت ولی فقیه؟ کیست که دشمنی آشکار هئیت موتلفه و رسالت و شبکه های مخوف بازاری را با جنبش مردم نشناسد؟ نگاهی به لجن نامه ی رسالت در طول 12 ماه گذشته کافی است تا ببینیم چگونه خط می دهند که جوانان و معترضین را بکشید تا «فتنه» بخوابد.
ملتی که حافظه ی تاریخی نداشته باشد محکوم به ارتکاب خطاهای خود است. ملتی که حافظه ی جمعی ندارد باید به سان یک کور و براساس آزمایش و خطا عمل کند. مگر می توان بازاری های دزد و غارتگری را که خون این ملت را به شیشه کرده اند و در طول این سی سال میلیون ها ایرانی را به طور آگاهانه در فقر و زجر مادی نگه داشته اند به خاطر اعتراضشان به مالیات به جنبشی دعوت کرد که بدنه ی اصلی آن را قربانیان اجتماعی همین بازاری ها تشکیل داده اند: یعنی جوانان بیکار، قشرهای ضعیف، طبقه ی متوسط همیشه ضربه خورده از بازار و یا کارگران.

در طول تاریخ یک صد ساله ی ایران بازاری ها سه بار به صحنه آمده اند: نخست در جنبش مشروطیت برای مخالفت با تعیین قیمت شکر و قند توسط حکومت، زمانی که این منظور حاصل شد آنها مشروطه خواهان را در مقابل سلطنت استبدادی قاجار تنها گذاشتند، در نهضت ملی شدن نفت برای کوتاه کردن دست خارجی ها از ثروت هایشان و زمانی که به همت مصدق این هدف تامین شد با آخوندها دست به یکی کردند و نهضت را به دست کودتاچیان سپردند و سرانجام در جریان انقلاب سال 57 برای به زیر کشیدن رژیمی که می خواست نظام توزیع کالا را از حالت سنتی به صورت مدرن درآورد به میدان آمدند رژیم را به زیر کشیدند و بعد با همدستی آخوندها و پاسداران بر گرده ی این ملت نشستند و سی سال غارت کردند. و امروز؟ امروز که سگ نظامی آنها، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، قدرت را قبضه کرده است و در آستانه ی ورشکستگی می خواهد از آنها مالیات بگیرد دست به اعتراض و اعتصاب زده اند. پس بپرسیم در کجای تاریخ این بازاری ها برای چیزی جز منافعشان به صحنه آمده اند که حالا عده ای منتظرند که بیایند و برای دفاع از منافع مردم و بر علیه جایگاه خداسالاری اقتصادی آنها اقدام کنند؟ آیا این جز ناشی از جهل و سادگی و خوشباوری است.
استفاده از موقعیت به طور هوشمندانه
این استدلال که بگذاریم فعلا این جریان اعتراضی رشد کند تا دولت پاسدار احمدی نژاد تضعیف شود نباید مورد اغراق قرار گیرد. نخست این که به هم زدن خط بندی ها اجتماعی و طبقاتی جنبش چیزی جز ضرر به دنبال ندارد. تا به حال سه بار در طول تاریخ یک قرن گذشته این اشتباه تاکتیکی را مرتکب شدیم و هر باز زیان استراتژیک آن را دیدیم. چرا باید این خطا را تکرار کنیم؟ ما در طول یک سال گذشته دیدیم که تا جنبشی خط قرمزهای خود را به روشنی بنا نکند و ماهیت و هدف های اجتماعی خود را تعیین نکند به جایی نخواهد رسید. بنابراین باید که درمسیر هویت سازی اجتماعی و طبقاتی برای جنبش باشیم و نه در جهت ایجاد ابهام و آشفتگی بیشتر.
بد نیست که یک بار دیگر یادآوری کنیم که نظام جمهوری اسلامی به طور اساسی با یک مثلث آخوند-بازاری-پاسدار و برای تامین سه کارکرد مشخص جهل سالاری (وظیفه ی آخوندها)، فقر سالاری (وظیفه ی بازار) و ترس سالاری (وظیفه ی سپاه) می باشد. دراین میان مشخص کنیم این فرصت، برای فعالان جنبش، می از این نظر می تواند جالب باشد که کسبه ی خرد بازار را از جریان های بازاری غارتگر و جنایت پیشه ای مانند هئیت موتلفه جدا سازد و با تزریق اعتراضات اجتماعی به این حرکت خاص کسبه ی بازار این نهاد را که تا این جا در خدمت نظام پلید ضد انسانی بوده است وادار به تعیین تکلیف کنیم.
اما این که چگونه می توان با این هدف از جریان اعتراضات بازار استفاده تاکتیکی کرد. روش آن بسیار ساده است. اعتراضات بازار را بهانه کنیم و اعتصابات سراسری سازمان بدهیم، چرخ اقتصاد بازارا را از کار بیاندازیم و رژیم را در محاصره و دردسر بیشتر قرار دهیم. در این میان باید این اعتراضات را به مطالبات مردم گره زد مانند گرانی و تورم. این اعتراضات را با سالگرد 18 تیر گره بزنیم. رژیم هیچ چاره ی دیگری جز سرکوب ندارد و این می تواند شرایط را بدتر و بدتر کند.
وقت آن است که یکی از نهادهای اصلی نظام و یکی از پایه های قدرت رژیم را تکان دهیم.