موج اعتراضاتی که پس از اعدام پنج تن از مبارزان راه آزادی در هفته ی گذشته برپاشد خبر از و جود توان بالقوه ی قابل توجهی میان ایرانیان برای حرکت هایی دارد که می تواند تاثیر عملی داشته باشد. اشاره ی نگارنده به امضای این یا آن بیانیه نیست، حتی به تجمعاتی که به چند شعار اکتفاء کردند نیز نمی پردازم، بلکه منظور تجمعاتی بود که جاسوسخانه های رژیم را مورد هجوم قرار دادند و نیز حرکتی که اقتصاد یک استان کشور را به طور کامل فلج ساخت. به این دو مورد می توان هم چنین حرکت های اعتراضی در دانشگاه ها و نیز تجمع در مقابل زندان اوین را اضافه کرد.
دلیل محدودکردن لیست کنش های موثر به این چند مورد آن است که حرکت ها و اقدامات دیگر، مانند امضاء بیانیه ی محکومیت و یا درخواست محکومیت از سازمان های حقوق بشری مانند عفو بین الملل و غیره در طول سی سال گذشته به دفعات صورت گرفته است و منشاء اثری هم در رفتار جنایت پیشه رژیم جمهوری اسلامی نبوده اند. به همین دلیل یا باید منطق اعتراض گری را عوض کرد و یا از قبل، بر بی اثر بودن اعتراضات به سبک و سیاق قدیم آگاه بود.
رژیم آبرویی ندارد که با حرکت هایی که آبروی آن را به خطر بیاندازد از کشتار دست بردارد، مدنیتی ندارد که با رسیدن به یک مرحله از بیان خشم جمعی شرم کند و جنایت را متوقف کند، تصویر خوبی ندارد که بخواهد آن را در چشم ایرانیان یا جهانیان حفظ کند. سر تا پای وجودش را یک وسواس بیشتر فرا نگرفته: چگونه جامعه را در ترس و و حشت حفظ کند.
از آن جایی که با چنین رژیمی طرف هستیم باید خوب بدانیم که چه نوع از واکنشی است که می تواند او را از جنایت بیشتر بازدارد و چه گونه واکنشی رژیم را در کشتار بیشتر مطمئن می سازد.
هر گونه حرکتی که جنبه ی مادی داشته باشد برای رژیم به منزله ی یک هشدار است و هر گونه حرکتی که جنبه ی نمادین داشته باشد نمی تواند او را به تغییر رفتار وا دارد. وقتی می گوییم جنبه ی مادی داشته باشد یعنی به طور مستقیم به سراغ منافع، امکانات، نفرات، تجهیزات، مراکز و پایگاه های قدرت سیاسی، نظامی و یا اقتصادی او برود. به طور مثال اگر بتوان نشان داد که بابت هر اعدام چند ده بانک دولتی در آتش خواهد سوخت، یا چند صد اتوبوس و … در این صورت رژیم به محاسبات دیگری روی خواهد آورد. ولی اگر قرار باشد بابت هر اعدام ده تا بیست تجمع اعتراضی در گوشه و کنار دنیا در حد شعار و فریاد برگزار شود برایش کمترین اهمیتی ندارد.
اگر بابت این پنج نفر در کردستان با جان پنجاه مزدورش بها بپردازد موضوع را جدی تر خواهد گرفت. اگر اعتصاب هر هفته یک روز تکرار شود، اگر بابت این پنج نفر به دار کشیده شده، پنج عملیات تهاجمی قابل توجه در سراسر استان کردستان صورت پذیرد در این صورت کفه ی ضررها و زیان ها سنگین و سنگین تر خواهد شد. اگر در مقابل آزادگان در بند و در انتظار اعدام، تعدادی از آدم هایش در اسارت نیروهای مبارز باشند می توان این پیام را برای رژیم فرستاد که بابت جان هر آزادیخواهی که می ستاند باید از میان نیروهایش بها بپردازد.
بدیهی است که کنش های مشخصی از این دست که از مشروعیت کامل عقلانی و انسانی نیز برخوردار هستند توسط عده ای به عنوان « خشونت طلبی» و امثال آن ارزیابی و معرفی می شوند، اما باید از آنها پرسید که روش های عملی خود را برای توقف جنایت بدهند. با حرف و شعار و امضاء هیچ طنابی از گردن زندانیان در آستانه ی اعدام برداشته نخواهد شد. باید راه حل مشخص و عملی داد که بتواند نتیجه ای جز سی سال تداوم و گسترش اعدام ها را در بر داشته باشد. فراموش نکنیم که برخی از این اعدام شدگان اخیر در انتظار و امید بخشش و عفو و آزادی بودند که ناگهان به صورت وحشیانه و ناجوانمردانه به پای چوبه ی دار برده شده اند. این رژیم جنایت پیشه قابل کمترین اعتمادی نیست.
با او فقط می توان به زبان عملی سخن گفت و زبان عملی هم رمز و راز دار نیست. روشن است که چه می گوییم. تا زمانی که جرثومه کثیفی به نام رژیم جمهوری اسلامی وجود دارد نمی توان انتظار لغو مجازات اعدام را داشت، اما می تواند کاری کرد که موج اعدام ها کند و یا متوقف شود. چگونه؟ چنانچه در بالا آمد فقط با واکنش عمل گرا.
به هر روی هشیار باشیم، پس از موج اعتراضی که به راه افتاده است اگر آرام بنشینیم و به عرصه ی عمل و کنش مشخص وارد نشویم پیام مخربی را به رژیم فرستاده ایم و آن این که: این نیز بگذرد و اعدام ها می تواند به سان گذشته ادامه یابد. دقت کنیم که این بار پیام غلط به رژیم ندهیم.
“یادداشت های روز”، ویژه سایت دیدگاه نوشته می شوند. در صورت تمایل به باز تکثیر متن، لطفاً منبع را “یادداشت های روز سایت دیدگاه” قید کنید.
کورش عرفانی
**
16 Mai 2010
کاملن موافقم.آنهایی که می گویند مبارزه باید بدون خشونت باشد اگر می توانند , لطفا راه حلی نشان دهند که در آن بتوان جلوی وحشی گری رژیم اسلامی را گرفت و ضمنا رژیم را پاسخگوی مطالبات مردم نمود!اگر راه حلی ندارند و تنها شعار تو خالی می دهند و یا خدای ناکرده دو دوزه بازی می کنند و قصد تنها جابجایی افراد را در چهارچوب همین نظام عقب افتاده و سر تا پا فاسد را دارند بهتر است به خود بیایند.مردم ایران از نظام آخوندی/اسلامی بیزار شده اند.
What i find difficult is to find a blog that can capture me for a minute but i think you offer something different. Bravo.