خاستگاه اديان !!
هردين زهر منطقه اي خاست بدانيد
واگو كند آن طينت و فرهنگ همانرا
گر خاست زصحرا كه بُوَد خشم طبيعت
باشد خشن و قطع كند دست و سران را
هرايده و هر فكر مخالف كه ببيند
دشمن شُمُرَد قفل زَنَد آن دهنان رااز خشم خدا گويد و جز خشم نپويد
وز آتش دوزخ بدهد ترس كسان را
دشمن شُمُرَد قفل زَنَد آن دهنان رااز خشم خدا گويد و جز خشم نپويد
وز آتش دوزخ بدهد ترس كسان را
چون مهر نديدست زصحرا و طبيعت
با جبر بخواهد كه براند بشران را
باران ؛ كه ند يد ست و يا دارو درختي
كاز آن بدمد سبزي و ز ين ؛ سايه؛ سران را
از عشق نباشد اثري در همه گفتار
برخوان نظر جمله صاحبنظران را
اما زمكاني كه بود سبزي و هم آب
گر ؛دين؛ به پاخاست نمايد بَرِ آنرا
گويد همه ازنيكي و از خشم اثرنيست
كاديان وطن كرده سند گفته مانرا
چون باور كاوه بشده علم ؛ نه اوهام
پويد ره انسانييت و حق همان را
—————————
سرودهای از: کاوه آهنگران
سرودهای از: کاوه آهنگران
Leave a Reply