کورش عرفانی
رادیو زمانه
در حالی که قدری بیش از یک ماه به پایان مهلت نهایی مذاکرات برای تدوین توافقنامه جامع نهایی مانده، رهبر نظام جمهوری اسلامی، در اظهاراتی کمسابقه امکان هر گونه بازدید از مراکز نظامی ایران و هر گونه همکاری در زمینه مصاحبه بازرسان با کارشناسان اتمی ایران را رد کرد. به این ترتیب یکی از خواستهای اصلی گروه ۱+۵ مبنی بر شفافسازی بخشهای سئوالبرانگیز فعالیتهای اتمی ایران، میتواند امکانناپذیر شود.
این اظهارات چه نقشی در شرایط کنونی خواهد داشت؟ چرا ولی فقیه نظام این زمان را برای چنین موضعی برگزیده است؟ آیا تصمیم او میتواند به عنوان اقدامی کارشکنانه از طرف کشورهای غربی تعبیر شود؟ واکنش آنها چگونه خواهد بود؟ نوشتار حاضر به پرسشهای فوق میپردازد.
حساسیت نسبت به بازدیدهای نظامی
مقامات ایران مدتها بود که نسبت به بحث اجازه بازرسی از مراکز نظامی این کشور، واکنش نشان میدادند. ظاهرا پس از انتشار «فاکت شیت» آمریکا، که به دنبال تفاهم شفاهی دو طرف در لوزان منتشر شد، مشخص گردید که بازرسی از تاسیسات مشکوک، اعم از اتمی و غیر اتمی، بخشی از برداشت مشترک آنها بوده است. این تاسیسات شامل پایگاههای نظامی ایران هم میشود، از جمله مرکز نظامی پارچین که آژانس بینالمللی انرژی اتمی مدتهاست تقاضای بازدید از آن را دارد.
دولت ایران تاکنون این امکان را فراهم نکرده و علاوه بر آن حاضر نشده به روشنی به سوالات آژانس درباره چرایی آزمایش ماشه سلاح هستهای در آن جا پاسخ گوید. بی شک پارچین و برخی دیگر از مراکز نظامی ایران در لیست هدفهایی قرار دارند که بازرسان آژانس میخواهند آنها را به فاصله کوتاهی بعد از امضای توافقنامه نهایی مورد بازرسی قرار دهند.
وزیر امور خارجه فرانسه، لوران فابیوس، در مصاحبهای ضمن تاکید بر این که شفافسازی نظامی بخشی از معامله است، گفت حداکثر مدت زمانی که دولت ایران باید بعد از امضای توافقنامه، امکان بازرسی از مراکز نظامی خود را فراهم کند ۲۴ روز است. او سپس با تردید اضافه کرده است: «اما در ۲۴روز ممکن است چیزهای زیادی سر به نیست شوند.»
با اتکاء به این نکات، میتوان دریافت که موضوع بازدید از مراکز نظامی تا چه حد برای کشورهای غربی مهم است و ضرورت بازدید سریع آنها به طور جدی در دستور کار آنهاست. هدف این است که هیچ راهی، از جمله یک راه مخفی، برای دستیابی رژیم ایران به بمب اتمی فراهم نباشد. ممکن است وسواس کشورهای غربی نسبت به موضوع بازدید از مراکز نظامی ایران به طور صرف، حداقل به طور رسمی، برای اطمینان از نبود فعالیتهای مرتبط به ساخت بمب اتمی در این مکانها باشد، اما برای جمهوری اسلامی معنا و اهمیت عمیقتری دارد.
تهران و اهمیت استراتژیک حذف بازدیدها
جمهوری اسلامی استراتژی امنیت منطقهای خود را بر روی این گذاشته بود تا با رسیدن به بمب اتمی یا حداقل تکنولوژی ساخت آن، جدی گرفته شده و هیچ سناریویی از جانب قدرتهای جهانی یا منطقهای (مانند آمریکا یا اسرائیل) حذف رژیم ایران را جزیی از استراتژی خاورمیانهای خود قرار ندهد. این انگیزه اولیهای بود که سبب شد پروژه رها شده فعالیتهای اتمی پس ازانقلاب را بار دیگر در دهه نود میلادی از سر گیرد. در میانه دهه اول قرن بیست و یکم و با باز شدن پای آمریکا به افغانستان و عراق، سران نظام در درستی تئوری امنیتی-دفاعی خود راسختر شدند.
آنها دیدند که در نبود امکان دفاع اتمی از خود، افغانستان و عراق اشغال شده و رژیمهای حاکم بر آنها کنار زده شدند. در حالی که چند سال بعد کره شمالی با نشان دادن قدرت اتمی خود، از لیست سیاه آمریکا خارج شد و رژیم دیکتاتور آن به صورت دست نخوردنی جلوه میکرد.
این واقعیتها رژیم ایران را تشویق کرد که هر چه بیشتر در مسیر دستیابی به قدرت اتمی سرمایه گذاری کرده و برای آن تلاش کنند. آنها در این دهه، حداکثر کوشش را به خرج دادند تا شاید با آزمایش نخستین بمب هستهای ضمانت نامهای برای بقای نظام فراهم کنند. اقدامات پیشگیرانه کشورهای غربی، مانند آلوده کردن سیستمهای مراکز اتمی ایران به ویروس و برخی دیگر از اقدامات مثل ترور دانشمندان اتمی و به زعم برخی، ایجاد انفجار در پایگاهی در شرق تهران، سبب شد که تقویم اتمی نظام به تحقق نپیوندد.
به دلیل این عدم موفقیت، بدیهی بود که رژیم ایران به طور موازی روی سلاحهای متعارف سرمایهگذاری کند و بکوشد به قویترین نوع آنها دست یابد. از همین روی نیز به توسعه و تولید موشکهای دوربرد پرداخت و تلاش کرد با افزایش برد و قدرت انفجاری آنها برای خود یک «آلترناتیو بمب اتمی» بسازد.
در حال حاضر، موشکهای نسل جدید قدیر و سجیل که در رده موشکهای قارهپیما (بالیستیک) ارزیابی میشوند، یگانه برگ تسلیحاتی-استراتژیک حکومت ایران به شمار میروند. برگی که اگر از دست رود تمام وزن استراتژیک حکومت ایران را در منطقه و جهان زیر سوال خواهد برد.
به نظر میرسد نگرانی اصلی نظام در این است که بازدیدهای مطرح شده برای توافقنامه جامع نهایی، به برآورد مشخص کشورهای غربی و سازمانهای اطلاعاتی وابسته به دولتهای مختلف منطقه از توان نظامی ایران بیانجامد. تا زمانی که چنین برآورد دقیقی وجود نداشته باشد، ایران می تواند شبح یک قدرت آن چنانی تسلیحاتی را بر سر کشورهای بزرگ و خطرساز منطقه (اسرائیل، عربستان سعودی و…) حفظ کند. یعنی با استفاده از یک استراتژی تبلیغاتی توام با بلوف، خود را به عنوان قدرتی سهمگین و مخرب جلوه دهد، کاری که تا به حال صورت گرفته است و مانورهای نظامی پیاپی و پردهبرداری متعدد از این یا آن پروژه ی تسلیحاتی ابزارهای این کار بودهاند.
تهران میخواهد ابهت تبلیغاتی را برای خود حفظ کرده و دشمنان بالقوه و بالفعل را از نزدیک شدن به مرزهای ایران منصرف سازد، اما اگر موضوع بازدید از مراکز اتمی به صورت دقیق و کارشناسی آغاز شود، چهبسا افشاء شود که نیروی نظامی ایران ضعیفتر از آن چیزی است که دستگاه تبلیغاتی این کشور جلوه میداد. در این صورت بسیاری از محاسبات دولتهای متخاصم برای برخورد نظامی با ایران میتواند مورد بازنگری قرار گیرد و آنها را به عمل در این زمینه تشویق کند.
به طور مثال اگر اسرائیل از محدودیت کمی و کیفی قدرت موشکهای دوربرد رژیم ایران نسبت به مرزهای خود باخبر شود، چه بسا در طرح حمله هوایی به تاسیسات اتمی ایران، با اطمینان خاطر بیشتر و نگرانی کمتر اقدام کند.
خط سپاه، خط رهبری
اظهارات رهبر ایران و اهمیت آن را باید نمودی از نفوذ سپاه بر بیت رهبری ارزیابی کرد. اینک که مذاکرات به تاریخ نهایی خود نزدیک میشود، رژیم ایران به اتخاذ تصمیم نهایی و البته سخت و دردناک نزدیک میشود؛ این که آیا میخواهد به ازای تخفیف مشروط در تحریمهای اقتصادی، محدودیتهای قطعی در زمینههای اتمی، نظامی و سیاسی را پذیرا شود یا خیر.
برای جمهوری اسلامی زمان آن رسیده که برای چنین واقعیتی تصمیم بگیرد: تحریم بیشتر، حمله نظامی، جنگ و شورشهای داخلی و یا تسلیم اتمی و شانس باقی ماندن برای یک استحاله تدریجی.
از آن جا که در نظامهای استبدادی، نهاد دارای اسلحه حرف آخر را میزند، در این موقعیت خاص تاریخی به نظر میرسد که بیت رهبری نیز چارهای جز دنبال کردن خط سپاه را ندارد. سپاه نیک میداند در فردای امضای توافقنامه، باید واگذاری امتیازات در زمینههای نظامی، سیاسی، اقتصادی، امنیتی و فرهنگی را آغاز کند و منحرف کردن روند توافق اتمی یا توقف آن از همین روست.
رهبر ایران اینک حرفی را میزند که سپاه میخواهد. بیت رهبری به دلیل وابستگی نظامی وامنیتی خود به سپاه پاسداران، تا حد سخنگوی خط سپاه در پرونده اتمی تقلیل یافته است.
همسویی مواضع ولی فقیه با سپاه، بی شک دولت روحانی و جناحهای طرفدار مذاکرات در درون نظام را در موقعیتی سخت قرار میدهد و جنگ قدرت را تشدید خواهد کرد. آن بازی که خامنهای با اظهارات خود وارد آن شده، برندهای ندارد، اما بازنده آن، کل کشور و از جمله همان کسانی خواهند بود که آن را برای کشور تدارک دیدهاند. تشدید تحریمها، محاصره دریایی، انزوای دیپلماتیک بیشتر و در نهایت، حمله نظامی و جنگ از جمله نتایج استراتژیی هستند که اظهارات خامنهای در مورد عدم امکان بازدید از مراکز نظامی بخشی از آن است. به نظر میرسد که حفظ قدرت بار دیگر قطبنمای رهبری شده و آن را با سپاه در یک جبهه قرار داده است.
حفظ قدرت که تاکنون برای رژیم بی آبروی اسلامی در همه عرصه ها شکست های مفتضحانه در پی داشته باعث رنج و عذاب روزافزون مردم هم بوده.مردمی که بدنبال یک ناجی بزرگ میگردند تا آنها را از این عدم امنیت و زندگی نکبت بار و بلاتکلیفی نجات دهد.حاکمیتی که دزدیهای آشکارش از سفره های مردم آنها را دچار فقر و فلاکت نموده، آرزوی همان حکومت سیزده ساله هویدارا دارند که توانست با وجودیکه حقوقها بالا میرفت قیمتها را ثابت نگهدارد که این خود باعث رفاه نسبی مردم شده بود.کشور هرگز تاکنون در چنین شرایط مرگباری که ملایان آنرا قرار داده اند نبوده. تلویزیون دیدگاه راهنمایی قابل اعتماد و پایگاه مطمئنی است که راهی روشن را بسوی آزادی ایران باز کرده ولی آنهم بخاطر عدم همبستگی ملی همواره در خطر تعطیلی است.ملت شریف ایران میتوانند با حمایت همه جانبه از این نهاد مردمی به براندازی رژیم مرگ و نیستی ملایان امیدوار باشند.
سلام اقای دکتر عرفانی شما به سرگذشت ایران دعوت می کنم
با تشکر برما یید ما چکار کنم
اینها به اتم می رسندو فایلی دارم به گفته نسراداموس tahlile-noster-damos