آزادی و آزادگی

شعری از کاوه آهنگران

————-

گرچه آزادی بود مطلوب خلق این جهان

وزبرای وصل او مشتاق باشند مردمان

گر که با آزادگی توام نباشد هیچ نیست

فرق بسیار است بین این دو ازدید مِهان

یک نفرآزاده گر دربند باشد درعوض

اوبُوَد آزاد از آز ونیازات کلان

هم زخشم وکینه وترس وخرافات ودگر

وزپلشتی ها که باشند دون شان آدمان

درمقابل یک نفرآزاد بینی غالبا

جمله آزاد است درکاری که خواهد هرزمان

هرکجایی را که میلش خواهد او آنجا رود

یا که آزادی ورا باشد به فعل وگفتمان

یا بسان جانور هرگونه خواهد می زیَد

اینچنین موجود “دربند” است آزادش مخوان

اوبُوَد دربند دیوخشم وهم آز ونیاز

یا اسیر ترس ازنوعی که باشد درمیان

آنچنان جعل وخرافه گشته باجانش عجین

گشته بی چون وچرا تسلیم جزئیات آن

خود همه بند ورَسَن برپای جانش بسته است

کرده زندانی روانش خودشده زندانبان

هرکه دربند هوای نفس شد آزاد نیست

گرچه باشد عضوکشورهای آزاد جهان

گربه شهنامه ببینی واژه آزاده خو

سروآزاده” دگر “آزاده فکر “آزادگان

بوده است منظورایشان مردم ایرانزمین

یاکه مردان بزرگ ازتیره ایرانیان

گرچه آزادی عزیزاست وگرامی بهرما

شخص عاقل خواهند آن آزادگی را توامان

 

2 Comments

Comments are closed.