بررسی فرهنگی جامعه ایران
پاشا
تابستان 1390
دفتر تولید سازمان خودرهاگران
—————————————————————————-
جامعه شهری ایران بعلت مهاجرت گسترده عشایر به شهرها و روستاها، با ویژه گیها وتفاوتهای خاصی ازنقطه نظر ماهیت، نوع و شبکه های اجتماعی مواجه شده و کنش و واکنش های مطرح در این جوامع را، تحت تأثیر این مکث های توسعه فکری قرار داده است. این سیل مهاجرت به درون بافت های شهری و ورود نا بهنگام گرایشات ثانوی و نا همگون عشایری و روستائی به درون ساختار آن، پدیده های خاصی تولید و وقفه هائی از جهت سرعت در بلوغ و همسوئی فکری ایجاد کرده است. همچنانکه اصولا” ایران از نظر تاریخی همواره سرزمین عشایر و مهاجرین چه قدیمی تر و چه جدیدتر و جابجائی های پی در پی آنان بوده و از این نظر فرهنگ عشیره ای و رفتار قبیله ای در افکار ایرانیان نهادینه شده.
نوع تربیت، تمایلات فکری، گرایشات و خواسته های یک انسان کوچ نشین (جدا از ماهیت و هویت انسانی وصرفاً از نظر جهت گیری های اجتماعی) طبیعتاً با خواسته های یک انسان شهرنشین یا حتی روستائی یکجا نشین، به جهت تفاوتهای اساسی در محیط و نوع آموزشها، متفاوت بوده و این تفاوت دیدگاهها، در مسیر شکل گیری تشکل های اجتماعی تمایلات خاصی را تولید و بدان اهمیت داده و درمسیر توسعه جوامع شهری، تعلل زمانی ایجاد و حتی گاهی علاوه بر این توقف، تضادهای مشخصی را رودرروی آن قرار میدهد.
و این چنین است که با مهاجرت یک انسان روستائی که درمحیط خود هویت خاص واصالت منحصر بفردی دارد، ناخواسته و بدون آنکه فرصت زمانی لازم برای تعبیر اتفاقات وجریانان در محیط جدید را داشته و یا آموزشهای لازم اکتسابی اجتماعی را دیده باشد، وارد عرصه ای متفاوت و با جبهه گیری ها، نگرشها و رفتارهای غیر متجانس میشود که با اندکی تعلل امکان دارد نتواند معیارهای فکری خود را با آن منطبق سازد و نهایتاً با قضاوتهای نسنجیده، جذب تفکرات افراطی یا بینشهائی که عملاً در راستای تبهکاری سیاسی و حاکمیتی است شود. البته این معضل به صورت عام نبوده ولی به صورت سیستماتیک، مخل توسعه فکری شهر نشینی شده و از جهت گیری آن جلوگیری می نماید ضمن اینکه همواره حاکمان نیزاز این وضعیت و درجهت اخلال در پروسه دمکراتیزه کردن جامعه سوء استفاده میکنند.
روشنفکری در این جوامع نیز که فقط در شهرها تولید میشود،جهت بقاء خود، مجبور به تعمیم دادن خواسته هایش، به صورت گسترده تر و فراگیرتر از یک هویت صرف شهری است و این همان مسیری است که بلوغ اجتماعی و سیاسی شهرنشینی میبایستی خود را در گرو جریانات به مراتب وسیع تر و بزرگتر ملی و یا اقتصادی بداند. و همین دیدگاه است که تشکل ها و تجمعات محدود مانده و رشد نکرده را در مسیرگسترده تری حرکت و عینیت میبخشد و اگر چنین انتخابی صورت نگیرد، شکاف عمیقی بین تفکرات روشنفکری با بدنه عوام جامعه ایجاد خواهد شد، که قربانی آن نیز از نظر تاریخی به دلیل قلّت در تعداد، دیر یا زود همین لایه نازک روشنفکری خواهد بود. حتی جریانات صنفی و تشکلات تولیدی نیز به دلیل آنکه بصورت مستمر تحت تأثیر ماهیت قوی تر فرهنگ روستائی و عشایری هستند نمیتوانند در مبادلات فرهنگی و آزادی خواهی نقش مستقلی ایفا نمایند.
این گرایشات و جنبش ها را به هیچ وجه با برافروختن احساسات و یا تبلیغات سیاسی نمی توان در مسیری دائمی و موثر حرکت داد. واین تمایلات قومی و فرهنگ قبیله ای است که بعنوان قوی ترین اهرم در تعادلات اجتماعی نقش بازی می کنند و همین است که قیام های مدنی شهرنشینی خود را تنها میابند.
ادامه دارد….