ایستادگی های مؤثر و کم هزینه – بخش هفتم

ایستادگی های مؤثر و کم هزینه – بخش هفتم

استیو کراشا و جان جکسون (Steve Crawshaw & John Jackson)

برگردان به فارسی: داریوش افشار

 ویرایش در دفتر تولید سازمان خودرهاگران

—————————————————

وعده های پوچ و فریبندۀ حاکمان دیکتاتور را به سلاحی بر علیه خودشان تبدیل کنیم!

“یکی از پدیده های شگفت آور در رخدادهای تاریخ بشریّت آنست که غیرممکن میتواند ممکن باشد.”- سلمان رشدی

در یک حکومت تک حزبی، پلیس و نیروهای امنیتی با موانع دشواری روبرو نیستند. اگر مردم از دولت انتقاد کنند، یا توسط نیروهای سرکوب آزار و اذیت میشوند، ویا دستگیر و شکنجه، و در بسیاری موارد هم سر به نیست و ناپدید میشوند. یک چنین سیستمی، دارای هیچگونه ابهام و وهمی نیست. دستگیر کنندگان همانقدر به وظایف خود آشنا هستند، که دستگیر شوندگان به سرنوشت خود آگاهند.

امّا زمانیکه شهروندان یک کشور تحت حاکمیّت دیکتاتوری، بصورتی آزاردهنده برای حاکمان خود، ابراز وفاداری به حکومت میکنند، موضوع کمی پیچیده میشود!

در دهۀ 80 میلادی در لهستان و پس از آنکه جنبش “همبستگی” ممنوع اعلام شد، اعتراضات بسیاری از طرف مردم لهستان بر ضد حکومت خودکامۀ لهستان برپا شد. در این میان امّا، جنبش دیگری هم به همین موازات شکل گرفت که به جنبش و یا بدیل “نارنجی” (Orange Alternative) معروف شد. هدف “بدیل نارنجی” این بود که اعتراضات مردم را بگونه ای پیش ببرند که نه تنها باعث دستگیری کسی نشود، بلکه اگر هم نیروهای امنیّتی کسی را با اتخاذ روشهائی که نارنجی ها پیش گرفته بودند دستگیر کند، تمسخر و آبروریزی دولت را هم فراهم کرده باشد!. آنها برای نمونه، در “حمایت” از کمونیسم، تظاهرات برپا میکردند و یکی از مطالباتشان محدود کردن ساعات کار پلیس امنیّتی به 8 ساعت در روز بود! و یا اینکه خودرو های پلیس را گلباران میکردند!  همه بر این نکته واقف بودند که یک چنین کنشی در “حمایت” از دولت تمامیّت خواه از طرف مخالفین غیرقابل تصور و تفکر است؛ در حالیکه تمامی معترضین بسیار خوب واقف بودند که این شیوه از ابراز احساسات نسبت به حکومت کمونیستی وقت یک شوخی سیاسی و به تمسخر گرفتن حاکمان بود! این موضوع برای حاکمان وقت لهستان تا به آن میزان خجالت آور شده بود که آنها هیچگاه اینگونه “حمایت” را تأئیدی بر حقانیّت خود ندانستند.

در هفتادمین سالگرد انقلاب روسیه، یعنی در سال 1987، تظاهراتی به “حمایت” از کمونیسم از طرف بدیل نارنجی فرا خوانده شد که در سرلوحۀ فرخوان آن آمده بود: “زمان آن فرارسیده تا بی عملی توده ها شکسته شود!” در این تظاهرات از همه خواسته شده بود تا بهر نحوی که میتوانند نماد سرخ کمونیستی را بنمایش بگذارند: برای نمونه کفش سرخ و یا شال سرخ بپوشند و یا لبهای خود را با رنگ سرخ آرایش کنند. آنهائیکه پوشش سرخ رنگ نداشتند، مقابل یکی از دکه های پیتزا فروشی صف کشیدند تا قطعات پیتزائی را که خریداری میکردند با سُس گوجه فرنگی کاملأ آغشته کنند و در حین راهپیمائی بالای سر خود بگیرند تا حمایت خود را از نماد سرخ کمونیستی ابراز کرده باشند! پلیس این دکۀ پیتزا فروشی را توقیف کرد و یکی از مشتریان را که میگفت “پیتزا را ولش کن، فقط سُس میخوام” را دستگیر کرد!

“بدیل نارنجی” با مطرح کردن خواسته های پایه ای و اولیّۀ مردم تمامیّت رژیم را به باد تمسخر و استهزاء گرفته بود. برای نمونه، در آن دوران دستمال دستشوئی مانند بسیاری دیگر از کالاهای واجب و اولیّۀ مردم در فروشگاهها کمیاب بود. در یکی از همایشهای “نارنجی ها” در سال 1988، با عنوان “چه کسی از دستمال دستشوئی میترسد؟”، تکه های دستمال دستشوئی بطور رایگان در میان مردم توزیع شد که طعنه ای به کمیابی این کالای اولیه در بازارهای لهستان تحت آن حکومت قلمداد میشد! از آنجائیکه نوار بهداشتی بانوان هم بسیار کمیاب بود، در روز جهانی زن، “بدیل نارنجی” مبادرت به توزیع رایگان این کالا در میان راهپیمایان کرد که منجر به دستگیری عده ای شد!

در همان سال، دولت لهستان بالاخره مجبور به مذاکره با رهبران “همبستگی” شد. پیامد این مذاکرات به زیر سؤال کشیده شدن انتخابات در این کشور بود که تا آنزمان هیچکس حتّی فکر بوقوع پیوستن یک چنین تحولی را نمیتوانست متصور شود. در انتخابات آزاد ژوئن 1989، “همبستگی” با حداکثر آراء پیروز شد و دولت کمونیستی وقت را از اریکۀ قدرت به پائین کشید. در اوت همان سال، لهستان اوّلین کشور از اقمار کشورهای بلوک شرق بود که نخست وزیر آن در یک انتخابات آزاد مردمی به این مقام گمارده شده بود. سه ماه پس از آن، با سقوط کمونیسم دولتی در لهستان، دیوار برلین هم پائین کشیده شد. وقایع و تحولات در لهستان نقش کمی در این رخداد نداشت.

سُس ممنوعۀ گوجه فرنگی و توزیع لوازم بهداشتی کمیاب، هر کدام نقش خود را ایفا کردند و تأثیرات خود را در مقابله با استبداد و خودکامگی بجا گذاشتند!

جمهوری اسلامی هم بمثابه یک نظام ایدئولوژیکی دچار تناقضات مشابهی است. در حالیکه این سیستم حکومتی مذهبی ادعای حمایت از مستضعفین را میکند، امّا یکی از فقر پرورترین و ظالم ترین حکومتهای تاریخ بشریّت است. در ایران ما امروز، ملیونها نفر در زیر خط فقر زندگی میکنند. با همبستگی خانواده های به فقر کشیده شده میتوان کارزاری را براه انداخت که ادعا های دروغین این حکومت فساد و فقرپرور وماهیّت خبیث آنرا در انظار داخلی و خارجی بر ملا کرد. با سازماندهی در میان اقشار و طبقات محروم جامعه که اکثریّت اجتماع این کشور غنی و ثروتمند را تشکیل میدهند، میتوان دست به کنشهای مشابه به آنچه که در لهستان اتفاق افتاد زد و موفق شد. برای نمونه میتوان در سالگرد 22 بهمن با سازماندهی قبلی، صدها هزار تن را با پلاکاردهای “من پس از 33 سال هنوز یک مستضعف هستم!” را سازماندهی کرد. دستگیری و آزار و اذیّت کردن حمل کنندۀ یکچنین پلاکاردی قاعدتأ میبایست برای نیروهای امنیّتی خجالت آور باشد؛ چرا که دولت حامی مسضعفین، نمیبایستی که به مستضعفین بتازد!

امروز در ایران دهها هزار کودکان کار وجود دارند. با سازماندهی در حمایت از این کودکان و با تلاشهای مردمی مانند آنچه که اخیرأ در خیابان ولیعصر با همّت عده ای داوطلب و بطور خودجوش اتفاق افتاد، میبایستی به جهانیان نشان داد که این حکومت “عادل” اسلامی حتّی کمترین توجه را به کودکان کشور خود را هم ندارد. کودکان، سرمایه های آیندۀ هر ملّتی هستند. نظام جمهوری اسلامی با پرورش فقر و فساد در جامعه، و با مجبور کردن خانواده های محروم نگاه داشته شده به بکار گماشتن کودکانشان بجای تحصیل و آموزش، مانع شکوفائی و تبلور نبوغ این بخش از جامعه شده و موجب گسترش هر چه بیشتر فساد و ناهنجاری در جامعۀ ما است.

با آنچه که جوانان دلیر ایران در خیابان ولیعصر به آن تحقق بخشیدند، میتوان وجدان جامعه را بیدار کرد و به مقابله با پدیدۀ مخرّب کودکان کار, در سطح وسیع پرداخت.

 با پیوستن خیل عظیم اقشار محروم جامعه مانند کودکان کار، بیکاران، کارگران با دستمزدهای معوقه، مبتلایان به بیماری اعتیاد، خانواده های فقیر نگاه داشته شده، خانواده های زندانیان سیاسی و دیگر قربانیان جامعۀ به فساد کشیده شدۀ ایران، به جوانان، روشنفکران، دانشگاهیان و دیگر اقشار آگاه جامعه میتوان وعده های پوچ و دروغین حاکمان مذهبی را در سطح جامعه مطرح کرد. این امر کمکی خواهد بود تا خودآگاهی و خودباوری به تک تک محرومان جامعه شناسانده شود و در عین حال، آن رابطۀ لازم اجتماعی را که بدان نیاز داریم تا حاکمان فاسد و چپاولگر جمهوری اسلامی را به پائین بکشیم، برقرار کند.

ادامه دارد…