استبداد ایرانی ریشه ی هزاران ساله دارد. در سده های اخیر و با رشد جمعیت و تحول اجتماعی بر درجه ی خشونت استبدادگری در ایران افزوده شده است. استبداد و خشونت دو پدیده ی مرتبط و موازی هستند. زیرا محروم ساختن یک جامعه از آزادی جز با خشونت ودر نهایت، جز با جنایت ناممکن است. هر مستبدی خشونتگر است زیرا محروم ساختن هیچ انسانی از آزادی و حقوق خود جز از طریق خشونت ممکن نیست.
ریشه یابی استبداد منشی:
می دانیم که انسان بدون گرایش از پیش تعیین شده به خشونت یا عدم خشونت به دنیا می آید. به همین ترتیب استبداد منشی ربطی به فطرت و ذات و این گونه مفاهیم ندارد. استبداد منشی اکتسابی است. یعنی فرد در طول یک فرایند به استبدادمنش و استبداد گر تبدیل می شود. این فرایند چگونه است؟ چه چیز سبب می شود که یک انسان تبدیل به یک مستبد و به واسطه ی آن، خشونتگر باشد؟ آیا فرد نخست مستبد می شود بعد خشونت گر و یا این که نخست به خشونت می گراید و بعد به استبدادگری اقدام می کند؟ چرا یک فرد می خواهد با استفاده از روش های استبدادی به اهداف خود دست یابد و دیگری خیر؟ چرا یک انسان میل به اعمال اراده ی خود براساس خشونت دارد و دیگری خیر؟ چه عواملی دخیل اند؟
توضیح در این باره نمی تواند براساس صرف اخلاقیات و با صفاتی چون «بدجنس»، «شرور»، «عقده ای»، «جاهل» و امثال آن صورت پذیرد. این صفات، بیشتر از آن چه بیانگر علت ها باشند توصیف معلول ها هستند. علت ها را باید در جای دیگری جست، در عمق دیگری، از یکسو در عوامل بیرونی، مانند محیط خانوادگی، محیط تربیتی و محیط اجتماعی او و از سوی دیگر، در عوامل درونی، در پیچیدگی های گذرگاه های روانی و احساسی فرد. در کار حاضر برآن هستیم تا استبداد منش و خشونتگرا را از دایره ی قضاوت های اخلاقی و ارزشی، کلی گویی ها و صفت پردازی ها بیرون آوریم و او را زیر ذره بین دقیق روانشناسی اجتماعی قرار دهیم. یعنی هم از منظر روانی و هم از دیدگاه اجتماعی و برای تشریح پیوند دو وجه – روانی و اجتماعی- از دانش ارتباط شناسی استفاده کنیم.
روانشناسی اجتماعی دانشی است مرکب از درک جامعه شناختی و دید روانشناختی. جامعه شناسی به توصیف عوامل بیرونی و محیط های زندگی فرد می پردازد، روانشناسی به توصیف عوامل درونی و پیچ و خم های فکری و عاطفی او توجه می کند؛ ارتباط شناسی نیز نشان خواهد که چگونه این عوامل بیرونی و درونی ارتباط دیالکتیکی میان خود را، درقالب کمیت و کیفیت ارتباطات انسانی فرد، بروز خواهند داد. با همین روش خواهیم دید که نمودهای فرهیختگی و نافرهیختگی در قالب برخوردهای فردی و فرافردی – گروهی و جمعی – قابل مشاهده خواهد بود.
ادامه دارد….