گفتم: خیلی نگران به نظر می رسی؟
گفت: قبض گاز برایم آمده است 290 هزار تومان.
گفتم: می خواهی بپردازی؟
گفت: ندارم که بپردازم.
گفتم: تو هم می شوی مثل نزدیک به دو میلیون خانواده ای که نداشته اند و نپرداخته اند.
گفت: قطع نمی کنند؟
گفتم: اگر بکنند باید با با هفت- هشت میلیون نفر دربیافتند.
گفت: آینده ی این وضع چی می شه؟
گفتم: چشم انداز خوب نیست. تعداد افرادی که نمی توانند بپردازند و تعداد قبض هایی که مردم نمی توانند بپردازند همین طور افزایش می یابد.
گفت: خوب به کجا می کشه؟
گفتم: شرایط به زودی قفل خواهد شد.
گفت: یعنی چی؟
گفتم: یعنی دولت در تله گیر می افتد. اگر نخواهد پول قبض های پرداخت شده را بگیرد ورشکست خواهد شد، اگر بخواهد آنها را بگیرد باید خود را با میلیون ها نفر از مردم درگیر کند.
گفت: این وضعیت که راه حلی نداره.
گفتم: همین طور است. بن بستی است که دارد شکل می گیرد. تازه اول آن هستیم.
گفت: وقتی جدی شود چه باید کرد؟
گفتم: دولت در آن شرایط در پرداخت یارانه ها و دستمزد کارکنان دولت دچار مشکل خواهد شد، واردات کالاهای ضروری کاهش خواهد یافت، مواد غذایی و اولیه کم خواهد شد، قیمت ها به شدت بالا خواهد رفت و حالت قحطی حاکم خواهد شد.
گفت: خوب در این وضعیت مردم چه باید بکنند؟
گفتم: مردم در این حالت نه مواد غذایی خواهند داشت، نه کار و نه دستمزد. به نظر تو چه می کنند؟
گفت: دست به شورش می زنند.
گفتم: این قویترین احتمال است. چون مردم نمی توانند در خانه ها بنشینند تا بمیرند. لذا به خیابان ها خواهند ریخت.
گفت: در آن صورت چه اتفاقی می افتد؟
گفتم: در روزهای اول در این شورش ها فقط به غارت و چپاول مغازه ها می گذرد. مردم گرسنه مغازه ها را غارت خواهند کرد تا چیزی برای خوردن پیدا کنند.
گفت: وبعد چه می شود؟
گفتم: به تدریج مردم گرسنه به فروشگاه های دولتی و انبارها روی خواهند آورد. این امر منجر به درگیری با ماموران دولتی می شود.
گفت: یعنی مردم را سرکوب می کنند؟
گفتم: بله.
گفت: و مردم باز مثل سال 88 برمی گردند خانه هایشان و روز از نو روزی از نو.
گفتم: خیر، کسی را که برای آزادی و دمکراسی آمده می توان با سرکوب به خانه برگرداند، اما کسی را که برای نان آمده خیر.
گفت: یعنی شورشی ها قابل سرکوب نیستند؟
گفتم: دولت تلاش خود را خواهد کرد اما این بار با مقاومت سختی روبرو خواهد شد، زیرا این معترضین چیزی ندارند که از دست دهند، بنابراین به مبارزه و مقابله برخواهند خاست.
گفت: سرنوشت این مبارزه چه خواهد بود؟
گفتم: از آن جا که در آن شرایط مردم حتی نان برای خوردن ندارند و دولت هم توانایی تامین نان را ندارد نبرد ادامه خواهد یافت.
گفت: تا کجا؟
گفتم: تا آن جا که شرایط تعیین تکلیف شود؟
گفت: یعنی تا زمانی که دولت نان مردم را تامین کند؟
گفتم: اگر دولت می توانست که نمی گذاشت کار به اینجا بکشد. دولت ورشکسته است و شورش به خاطر ورشکستگی دولت به وجود خواهد آمد.
گفت: پس حاصل نبرد شورشی ها با دولت چه خواهد شد؟
گفتم: به طور منطقی به فروپاشی دولت منجر خواهد شد؟
گفت: یعنی کشور می افتد دست شورشی ها؟
گفتم: کشور می افتد دست مردم. فراموش نکن این مردم هستند که شورش خواهند کرد. مردم گرسنه و به فقر کشیده شده.
گفت: ولی بعد چه می شود؟ آیا مردم می توانند مملکت را بعد از فروپاشی حکومت فعلی اداره کنند؟
گفتم: بستگی دارد به این که عده ای از مردم خود را برای این شرایط آماده کرده باشند یا خیر؟
گفتم: یعنی کی ؟ چه کسانی؟
گفتم: بخش هایی از جامعه که آگاهترو آماده تر هستند؟
گفت: مثل کی ؟
گفتم: مثل دانشجویان، کارگران، کنشگران و فعالان سیاسی و اجتماعی.
گفت: آنها باید چه کنند؟
گفتم: آنها باید خود را از حالا آماده سازند.
گفت: اما چطوری ؟
گفتم: نخست این که باید از حالت فردی بیرون آیند و شروع به کار جمعی کنند. یعنی سازماندهی کنند.
گفت: سازماندهی کنند یعنی چه؟
گفتم: یعنی در محل کار و تحصیل و زندگی خود گروه های غیر علنی چهار ، پنج نفره درست کنند و یاد بگیرند با هم کار کنند.
گفت: این گروه های چهار-پنج نفره به چه درد می خورد؟
گفتم: اجازه می دهد که افراد فعال همدیگر را پیدا کنند، با هم آشنا شوند، با هم همفکری کنند، با هم تصمیم بگیرند و به صورت هماهنگ با هم عمل کنند.
گفت: پس اگر این جمع های چند نفره تشکیل شده باشد زمانی که شورش ها آغاز می شود می توانند وارد صحنه شوند.
گفتم: دقیقا، این برای آن زمان بسیار مهم و ضروری است.
گفت: اما در آن زمان این گروهها چه باید کنند؟
گفتم: شورش یک حرکت کور و عصبی است. وقتی این گروه ها تشکیل شده باشند وارد عمل می شوند و شورشی ها را به سوی حرکت های بهتر و هدفمندتر هدایت می کنند؟
گفت: مثل چی؟
گفتم: مثلا به جای این که شورشی ها به غارت مغازه های کوچک بپردازند و تاثیر بدی در جامعه داشته باشند، این جمع های سازمان یافته شورشی ها را از همان ابتدا به سوی فروشگاه های بزرگ هدایت می کنند.
گفت: فقط به سوی فروشگاه های بزرگ؟
گفتم: هم فروشگاه های دولتی بزرگ و هم بانک ها و نیز به سوی ساختمان های حکومتی.
گفت: این کار به چه دردی می خورد؟
گفتم: این یعنی نیروی بالقوه ی شورش را برای از هم پاشاندن دستگاه حکومتی مورد استفاده قرار دادن.
گفت: یعنی شورشی ها دولت را ساقط می کنند.
گفتم: بله، اگر شورش خوب هدایت شود می توان در عرض چند روز دولت را پایین کشید.
گفت: بعد این گروه های سازمان یافته چه کار می کنند؟
گفتم: وقتی دولت حاکم فروپاشید این جمع های سازمان یافته از نیروی شورشی ها برای حفظ امنیت، برقراری نظم مردمی و نیز انجام کار توزیع کالاهای ضروری میان مردم استفاده خواهند کرد.
گفت: به این ترتیب با وجود سقوط دولت جامعه دچار آشوب نمی شود.
گفتم: دقیقن، چون مردم خودشان در صحنه حضور دارند و کارها را مدیریت می کنند و امنیت را حفظ می کنند.
گفت: پس معلوم می شود چقدر ضروری است که روی سازماندهی کار کنیم.
گفتم: بله، ضروری ترین کار است. از همین حالا باید در مدرسه و کارخانه و دانشگاه و محله اقدام به تشکیل جمع های چند نفره کرد و به صورت سازمان یافته آموزش دید و کسب آمادگی کرد.