جدا سازی تاریخنگاری و سیاست

نکته ای دیگر برای همسازی اپوزیسیون

 جدا سازی تاریخنگاری و سیاست

فرهنگ قاسمی

اگر ادعا شود که در حال حاضر در سپهر اپوزیسیون جمهوری اسلامی درجه ناهمگرایی وهمیطور، در پاره ای موارد، درجه تضاد به مرحله بسیار بالایی رسیده است براستی اشتباه نکرده ایم. اگر چه سال هاست که توسط بخشی از فعالین سیاسی و اجتماعی کوشش های زیادی برای نزدیکی‌ و تفاهم در میان اپوزیسیون می‌ شود، اما هنوز نه تنها اپوزیسیون نتوانسته است در خود توازنی ایجاد کند، بلکه گاهی‌ دامنه اختلافات در اثر موضعگیری ها و تحلیل های سیاسی از وقایع تاریخی -‌ سیاسی از حدود و ثغور خود فرا تر رفته و مشکلات اپوزیسیون را افزایش می‌ دهد.

مناسبت های زیادی در تاریخ پر فراز و نشیب ایران وجود دارند که هر مسئول سیاسی و اجتماعی بد رستی نمیتواند نسبت به آنها بی تفاوت باشد. سوال اساسی‌ در این است که از نظر اصولی و در شرائط کنونی جامعه مخالفان جمهوری اسلامی، مرزهای این موضعگیری ها و ضابطه های ارائه تحلیل از حوادث تاریخی توسط کنشگران سیاسی و اجتماعی چه باید باشد ؟

 یکی از دوره هایی‌ که این ناهمگرایی ها و تضاد ها به دلیل موضعگیری های کنش گران سیاسی تشدید پیدا می‌ کند ماه مرداد است  که درخلال آن دامنه این  مشغولیت تاجایی نفوذ می‌ کند که گاهی‌ دشمن اصلی‌ یعنی جمهوری اسلامی فراموش می‌ شود. زیرا در این ماه حوادثی از قبیل ۱۴ مرداد ۱۲۸۵ انقلاب مشروطیت، ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، بخشی از کشتار های سال۱۳۶۷ و بالاخره قتل شاپور بختیار در۱۵ مرداد ۱۳۷۰، اتفاق افتاده است. به این مناسبت ها همه ساله هرکدام از جریانات سیاسی، به ویژه در خارج از کشور، تحلیل ویژه سیاسی خود را، که گاهی‌ درجه های اختلاف آنها بسیار گسترده هستند، ارائه میدهند و اغلب می‌ کوشند در تحلیل های خود از این روزهای تاریخی برای اهداف سیاسی خود بهره جویند1 .

اگر این وضعیت ها را زیر ذره بین بگذاریم به فراروند 2 یکی از مشکلات کنونی اپوزیسیون پی می‌ بریم. بطور مثال تحلیلی که طرفداران نهضت ملی‌، یعنی مصدقی ها، از کودتای ۲۸ مرداد ارائه میدهند با تحلیلی که برخی‌ از گروهای چپ، بویژه آنهایی که از حزب توده منشعب شده‌اند، با تحلیلی که طرفداران جنبش سبز، بویژه آن هایی که در خط خمینی قرار دارند و تمام این سی‌ سال اخیر در رژیم جمهوری اسلامی به تطهیر آیت الله کاشانی و تنفیر مصدق پرداخته اند، با تحلیلی که سلطنت طلبان و طرفداران خط امریکا از آن دارند تفاوت های عمیقی وجود دارد، همین امر در باره قتل بختیار از ابعاد دیگری برخوردار می‌ شود و برای مدتی‌ نیرو های فعال را بهدر داده و گاهی‌ برای سال ها زمینه های نزدیکی‌ را با برخی‌ بکلی تخریب و با پاره ای دیگر ناهموار می‌ کند.

از سویی دیگر هر کدام از این سیاسیون برای مشروعیت دادن به نحله فکری – سیاسی خود، نظرات و تحلیل های خود را به عنوان حقیقت مطلق به جامعه عرضه می‌ کنند و اکثراً در اثر پافشاری بر روی آرمان های خود و تحلیل نکردنِ شرائط مشخصِ هر حادثه در تناسب با تمامی داده های فرهنگی‌، سیاسی، اجتماعی و دیپلماسی و بدون در نظر گرفتن توازن قدرت های جهانیِ‌ هر زمان از ارائه یک قضاوت منطبق با واقعیت بدور می‌ افتند .

براستی سالیان درازی باید تا این رفتار سیاسیون در امر دخالت در تاریخ و فرهنگ اصلاح گردد تا از موارد تاریخی و مسائل فرهنگی بعنوان ابزار سرکوب و تبلیغات علیه رقبای سیاسی استفاده نشود و این افراد حقیقی‌ یا حقوقی قضاوت ها و تحلیل های سیاسی را بعهده صاحبان تخصص و پژوهشگران بیغرض بگذارند.

اگر شناخت درست، از واقعیت های تاریخ، حق مردم و حق جامعه بشری است. پس این شناخت بایستی مبنای علمی‌ و پژوهشگرانه‌ داشته باشد، زیرا تاریخ هر جامعه زیر بنای رشد فرهنگی ‌و بنیاد سازندگی فردای آن را تشکیل می‌ دهد و باورهای مردم را در باره گذشته خود شفاف و روشن می سازد. بنظر می‌ رسد همانقدر که جدایی دین و دولت در امر دمکراسی مهم است همانقدر هم جدای تاریخ نگاری از سیاست و مکتب و مسلک و دین برای پیشبرد دمکراسی اهمیت دارد. نگاهی‌ به تاریخ ملل بسادگی نشان می‌ دهد که دست تاریخنگاران وابسته به قدرت ها و پژوهشگران نوکرماب بسادگی رو شده است. بنابرین هر فرد سیاسی با اخلاق بایستی ازفرجام های ناروای این مخاطره آگاه باشد.

ضروری است که تاریخنگاران و تاریخ شناسان و تحلیل گران سیاسی و تاریخی‌ و همینطور کسانی که از دور و نزدیک با این وقایع آشنایی دارند برای حفظ حافظه تاریخی و تدقیق بیشتر در یافتن دلائل و علت ها، با استفاده از شیوه های علمی‌ و تطبیقی نتایج پژوهش و تفحصات خود را انتشار دهند. اما هیچ ضرورتی ندارد که زنان و مردان سیاسی که دست اندر کار مشارکت و همزیستی‌ و همسازی اپوزیسیون هستند با وارد شدن به این موضوعات زمینه های “پُله میک” را در میان خود بوجود آورند و به تضادهای لجام گسیخته دامن بزنند. دامن زدن به این تضادها نه تنها هیچ نتیجه مثبتی برای اپوزیسیون ندارد بلکه مردم عادی را سردرگم کرده و این سردرگمی باعث سرخوردگی و این سرخوردگی موجب عدم اعتماد مردم نسبت به فعالان سیاسی می‌ شود. مردمی که در این سال های اخیر بعلت فساد و نادرستی و رفتار خلاف اخلاقیِ‌ مسولان جمهوری اسلامی و حاکمیت ولایت فقیه از یکسو و برخی از فعالان اپوزیسیون از سوی دیگر بشدت نسبت به سیاست و سیاسیون بی‌ اعتماد شده‌اند. یکی از کوشش های درجه اول کنشگران اپوزیسیون باید جلب اعتماد مردم از طریق رفتار و گفتار وکردار درست خود باشد. باید با تمام نیرو و امکانات کوشید تا مردم نسبت به سیاسیون اعتمادی واقعی‌ پیدا کنند. اگر بطور جدی برای این اعتماد سازی کار نشود موتور آلترناتیو سازی که امروز خوشبختانه از سوی بسیاری از نحله هائی سیاسی به حرکت در آماده است به درستی‌ نخواهد چرخید. پس بی‌ تردید پا نهادن در جرگه “پُله میک” بسود مبارزه امروز ما با جمهوری اسلامی نیست و ما را از هدف اصلی‌ دور خواهد ساخت.

در اینجا دو نتیجه بدست می‌ آید :

اول اینکه طبیعی است که افراد شاخص سیاسی و اجتماعی و بویژه سازمان های سیاسی اگر لازم دیدند نسبت به حوادث تاریخی موضعگیری کنند، اما شاید بهتر باشد تحلیل های تاریخی و جامعه شناختی‌ خود را به عهده متخصصان بگذارند.

دوم آنکه همیشه در این مناسبت ها برخی‌ پیدا می‌ شوند که سال هاست در خواب زمستانی بسر می‌ برند یکباره بیدار می‌ شوند و با نوشتن مطلبی خصومت خود را نسبت به مخالفان دیرین خود ابراز‌ می‌ کنند و بیماری و ناسلامتی خود را در سطح اپوزیسیون اشاعه می‌ دهند، شاید بد نباشد که در برابر این کسان خاموشی گزید. زیرا در میان این افراد کسانی‌ یافت می‌ شوند که زمینه های حملات خود را یا ازعدم انسجامِ تعادل دراخلاق و تزلزل در زیر بنای فرهنگی‌ و کمبود انعطاف پذیری در ساختار فکری فرا آورده اند، یا اینکه محتوی خرد رفتاری آنان ازحوزه ایجاد نه همسازی و دامن زدن به تضاد ها فرا تر نرفته پس به ناچار از قضاوتی متعادل بر خوردار نیستند . 3

شاید رعایت این نکته مهم که برای دمکراسی و سلامت مناسبات متعادل اجتماعی مهم است بتواند موجب انسجام همسازی در جامعه اپوزیسیون جمهوری اسلامی برای بر زمین زدن آن شود.

 ———————————————-

1- این ها نمونه هایی هستند که بدان ها می‌ توان قیام ملی‌ سی‌ تیر ۱۳۳۱و کودتای نوژه در ۱۸ تیر ماه، کودتا علیه دولت آقای ابوالحسن بنی صدر، نخستین رئیس جمهور ایران در خرداد ۱۳۶۰ … را اضافه کرد

2 – مفهوم ترجمه‌ی کلمه process از محمد حیدری‌‌ ملایری است که فراروند را بجای فرایند پیشنهاد می‌ کند که به نظر نویسنده این سطور مفهوم درست تری از این عبارت است.

3 – نگاه کنید به

http://www.rangin-kaman.org/v1/index.php?option=com_content&view=article&id=5525:2011-09-22-16-37-39&catid=58:1389-02-24-20-05-16&Itemid=75