- تصور برخی مبنی بر این که یا نباید کار سیاسی کرد و یا این که باید یک کار اساسی کرد نادرست است. آن چه درست است این که با کارهای کوچک و به ظاهر کم اهمیت است که می توان زمینه انجام یک کار اساسی را فراهم کرد.
- بسیارند کسانی که حتی زحمت ارسال چند ایمیل حاوی اخبار و آموزش های مبارزاتی به سایرین را به خود نمی دهند و در عین حال وقتی صحبت از مبارزه می شود مدعی آمادگی برای انجام کارهای بسیار بزرگ هستند. آنها را باور نکنید، آن که کارهای کوچک را می کند روزی یک کار بزرگ خواهد کرد و نه آن که هیچ کاری نمی کند.
- در عرصه مبارزه فرد را بر اساس عمل او قضاوت کنید. به ادعاها و آرزوها توجه نکنید. ببینید آیا به طور عملی و مشخص کاری می کند، هر چند کوچک و ناچیز. آیا در فیسبوک فعال است؟ آیا یک ایمیل خوب را به سایرین می فرستد؟ آیا با چند نفر تماس می گیرد و آنها را آگاه و امیدوار می سازد؟ آیا کمک مالی به مبارزین می کند؟ آیا در تظاهرات شرکت می کند؟ و… قضاوت را بر حرف نگذارید روی عمل و کنش افراد آنها را مورد ارزیابی قرار دهید.
- در حالی که پتانسیل عظیمی برای کار جمعی و تاثیرگذاری میان ایرانیان خارج از کشور است، شمار کسانی که به طور واقعی کار می کنند بسیار اندک است. اکثریت مطلق تماشاچی بوده و منتظران روز نهایی هستند. روزی که آنها نمی خواهند در شکل گیری بستر و زمینه ی آن نقشی داشته باشند و به این اکتفاء می کنند که از دور نظاره گر باشند.
- انفعال اکثریت نه به دلیل دشوار بودن مبارزه، بلکه به دلیل استقرار فرهنگ ناامیدی و فرصت طلبی است. این که دیگران زحمت بکشند و فداکاری کنند و من در نهایت بهره مند شوم. این را برخی به طور علنی می گویند و اکثریت به طور ناخودآگاه دنبال می کنند.
- علت تاکید سازمان خودرهاگران بر ضرورت کار فردی روی خویش در این است که ما ضعیف نیستیم، ما هزاران برابر نیرویی که برای سرنگونی رژیم لازم است هستیم، اما ضعف وافعی در درون ماست، آن جا که به خود باور نداریم، آنجا که به سان یک فرد بالغ مسئولیت هایی را که آگاهیمان در مقابل ما قرار می دهد نمی پذیریم، آن جا که بر منفعت پرستی و مصلحت گرایی خویش غالب نمی شویم، آنجا که حتی سر خود را کلاه می گذاریم و برای انفعال خویش هزار بهانه و توجیه می تراشیم.
- سازمان خودرهاگران بر این باورست که سرنوشت ایران و ایرانی قربانی تعارف های ما نسبت به یکدیگر شده است. آنجا که جرات نمی کنیم واقعیت های رفتاری خویش را آن گونه که هست برای هم بیان کنیم و با خودنقدگری به تشریح ضعف هایمان بپردازیم. ضعف ها را از هم پنهان می کنیم، جرات بیان آنها را نداریم مگر در مواقعی که در اوج احساسات هستیم.
- می توانیم شجاعانه و با صراحت و ضمن رعایت احترام و ادب به نقد خود و دیگران بنشنیم. واقعیت ها را آن گونه که هست عریان ساخته و ضعف های خویش را از دل یک نقد سالم بیرون بکشیم. خودرهاگری یعنی پایان بخشیدن به هر آن چه در درون ما اجازه ی نبردی سرنوشت ساز را با مستبدینی که ما را به اسارت کشیده اند نمی دهند. بندهای درون را بگشاییم و بی شک بندهای بیرون را نیز خواهیم گسست.