فریاد کن بی امان آزادی را
و در شفق سحری زیبا
در می یابی که صدایت یافته است طنین.
و در شفق سحری زیبا
در می یابی که صدایت یافته است طنین.
مطالعات نشان میدهد که در سن دوازده سالگی یک آمریکایی بیش از دهها هزار حرکت خشونتآمیز را در فیلمها یا بازیها تماشا کرده است.[xvi] برای وی کلمه خشونت مفهومی دارای بار منفی نیست. یک منطق سرد و ضدانسانی اما روشن و عریان در ذهن انسان گرفتار شده در مثلث «خشونت تصویری- خشونت مجازی- خشونت واقعی» تبلور مییابد که باید به آن پرداخت: «بکش تا کشته نشوی.» گویی نظام سرمایهداری این ذکاوت خارقالعاده را دارد که همه چیز را تبدیل به منبع پولسازی کند. حتی «میل روزافزون به قربانی کردن توسط قربانیان را.»
تقویت نیروهای سنتی، اسلامگرا و حتی در صورت لزوم افراطی، سیاست اصلی مورد حمایت عربستان سعودی و سایر کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس است. آنها ترجیح میدهند که به طور مثال در مصر «اخوانالمسلمین» در روایت سنتی و درونگرای خویش به قدرت برسد تا یک نیروی سکولار یا چپ و یا دمکرات. این همان خواستی بود که آنان برای لیبی و یمن داشتند و امروز برای سوریه دارند. این حکومتها سخت نگران نشت فرهنگ دمکراتیک و سرایت حکومت انتخابی در کشورهای خود هستند.
حال در نظر بگیریم که ما می توانیم در تعامل خویش با آن چه در زندگی داریم (محیط و آدم ها و خود) با انبوهی از گزاره های باطل و تعدادی گزاره ی معتبر سرو کار داریم. چگونه تشخیص دهیم؟ این تشخیص را هوش فلسفی بنامیم.هوش فلسفی عبارت است از توانایی درک اعتبار یک گزاره با اتکاء به زمان مندی فرایند تولید آن گزاره. کارکرد این هوش فلسفی چیست؟
نقش و جایگاه «والا» معرفی شده خامنهای دستخوش ضربات جدی شده و دیگر آن شکوه و عظمت «مقام عظما» مطرح نیست. خامنهای به دستگیرهی سیاسی این یا آن باند قدرتطلب تبدیل شده و هر کس از اعتبار او به عنوان سپر دفاع از خویش بهره میگیرد. در این میان، جریان احمدینژاد بهنحو بیرحمانهای سر مقام رهبری را در عزا و عروسی خویش میبرد تا نشان دهد که آن چه امروز احمدینژاد درو میکند حاصل چیزی است که خامنهای از سال ۱۳۸۴ کاشته است.
چشم دارم به قلّه،
آن بالا.
در شرایط کنونی بدیهی است که جناحهای درون نظام برای بقای خود، علاوه بر سرکوب مردم و انکار فشارهای جامعه جهانی چارهای نخواهند داشت جز حذف درون ساختاری برخی باندهای دردسرساز و به این واسطه، رسیدن به نوعی یکپارچگی که اجازه دهد بر سر موضوعات مهم با جهان غرب و به ویژه آمریکا به مذاکراتی سرنوشتساز بپردازند. برای چنین کاری یک جراحی خونین در درون نظام اجتنابناپذیر خواهد بود.
بحث اپوزیسیون یک مقوله «محتوایی» و «فنی» است. مقوله محتوا بر میگردد به آن چه یک اپوزیسیون یا یک جریان درون آن ارائه میدهد. چه دستگاه فکریی دارد؟ جهان بینی و نوع نگرش آن چگونه است؟ چه ارزشهایی را پاس میدارد و چه آرمان شهری را برای فردای کشور ترسیم میکند؟ اما آن چه در نهایت تعیینکننده و سرنوشتساز خواهد بود، قدرت آن جریان، برای پیاده کردن بخشی یا تمامی آن چیزی است که میگوید. به عبارت بهتر، اپوزیسیون، دست آخر در جریانی تبلور پیدا میکند که موفق میشود قویتر و کارآتر باشد. طرحها و حرفهای خود را با پشتوانه اجرایی و عملی به پیش برد و به کرسی بنشاند.
چندپارگی رژیم و حضور جناحها و جریانهای علنی و غیرعلنی متعدد با منافع و گرایشهای مختلف و متضاد اجازه نمیدهد که دست هیچ نیرو و قدرتی در درون نظام برای مصالحه یا معامله تکروانه با آمریکا باز باشد، هرگونه توافقی در این زمینه نیازمند یک توافق همگانی قوی و گسترده در درون نظام است که بعید به نظر میرسد تا زمان تعیین تکلیف انتخابات ریاست جمهوری آینده میسر باشد.
Copyright © 2024 | WordPress Theme by MH Themes