آن چه که یک خودرهاگر می خواهد

از آن جا که انسان باید انسان بماند،
از آن جا که انسان حق پیشرفت دارد،
از آن جا که انسان حق داشتن رفاه دارد،
از آن جا که جان انسان باید محافظت شود،
از آن جا که کرامت هر انسانی باید حفظ شود،
از آن جا که انسان باید دارای اختیار و انتحاب باشد،

ما ظلم را نمی پذیریم،
ما ستمگری حکومت را نمی پذیریم،
ما استثمار را نمی پذیریم،
ما زجر و شکنجه را نمی پذیریم،
ما اعدام را نمی پذیریم،
ما حبس و زندان دگر اندیشان را نمی پذیریم،
ما دروغ سالاری و تقیه و دورویی را نمی پذیریم،
ما فاصله ی طبقاتی و فقر توده ها رانمی پذیریم،
ما نظام ضد انسانی حاکم را نمی پذیریم،
ما بر علیه همه این ها بپا می خیزیم،
طغیان می کنیم،
عصیان می کنیم،
فریاد می زنیم،
اعتراض می کنیم،
مبارزه می کنیم،
بهای سخت حق طلبی را می پردازیم
و آرام نمی گیریم.
ما زنده گی را نمی خواهیم
زندگی توام با رفاه، تعالی و شرافت را می خواهیم،
آزادی را می خواهیم،
عدالت اجتماعی را می خواهیم،
حاکم بودن بر سرنوشت خویش را می خواهیم،
حق هر انسان در تعریف خود از خوشبختی را می خواهیم
و این که هرکس در زندگی بتواند آن گونه که می خواهد شکوفا شود.
ما جامعه ای می خواهیم که در آن جان و حرمت انسان به طور نهادینه محافظت شود،
جامعه ای که با عبور از فقر و بی عدالتی و دروغ و استبداد برای انسان ها امکان بهروزی خودخواسته و تعالی خود ساخته را فراهم می آورد.