از سوختن بازار کرمان تا مهندسسالاری http://zamaaneh.com/special/2010/08/post_1327.html
بازار تاریخی شهر کرمان، کاروانسرایی دارای شصتویک حجره است که حجرههای سالم آن تبدیل به انباری و نیمی از آنها نیز مخروبه شدهاند. در پی آتشسوزی اخیر در روز چهارم مردادماه نیز، بخش عمدهای از کاروانسرای «جر» که یکی از یازده کاروانسرای این مجموعه است، تخریب میشود.
در خبرها دلیل این آتشسوزی، اتصالی دستگاه پنبهزنی در هنگام کار توسط دو کارگر افغانی گزارش شده است. یک شاهد عینی به خبرگزاری مهر گفته است: «اولین ماشین آتشنشانی پس از بیست دقیقه به بازار رسید و با وجود این که حجرهداران بلافاصله با کمک ماموران آتشنشانی برخی از حجرهها را از پنبه خالی کردند، اما به دلیل حجم زیاد پنبه، خاموش کردن آتش، چندین ساعت طول کشید و درنهایت خسارت زیادی هم به حجرهداران وارد شد.» علی کردی، مدیرعامل آتشنشانی کرمان به خبرگزاری مهر گفته است: «حتی یک کپسول آتش نشانی هم در راستهی بازار پنبهفروشان وجود نداشت و مردم هم برای اطفا حریق از آگاهی لازم برخوردار نبودند.»
مسئولان آتشنشانی نیز در مورد خطرات ناشی از انبارداریهای غیر مجاز در بازار کرمان، پیشتر هشدار داده بودند. وجود دو لودر تخریب هنگام آتشسوزی هنگام آتشسوزی بازار کرمان، مردم با حضور چند کارگر که با لودر، مشغول تخریب بخشی از کاروانسرای «جر» بودند مخالفت میکنند، اما آنها بهرغم این مخالفت، به تخریب بخش شرقی کاروانسرا ادامه میدهند. کورش عرفانی، جامعهشناس در مورد این ابهام و وجود لودرها میگوید: از آنجا که باید مستند صحبت کرد شاید بدون مدارک کافی نتوان نهاد و یا فردی را مسئول این آتشسوزی دانست ولی وجود بولدوزرها و تقریباً تخریب کامل، میتواند معنایی را ایجاد کند که بهتر است در یک سیستم تحلیلی به آن نگریست. احمدینژاد پس از به قدرت رسیدن در سال ۱۳۸۴ و بهویژه پس از انتخابات سال ۱۳۸۸ روشی را پیش گرفته که به نسبت جدید است. بهصورت مشخص به باندی اشاره میکنم که از درون سپاه برخاسته و احمدینژاد نیز رییسجمهور آن است. مهندسسالاری دکتر کورش عرفانی، بر این باور است که مهندسی قدرت روشی است که این روزها در حکومت ایران شنیده و دیده میشود. مهندسی قدرت اما به چه مفهوم است؟ برای مثال از پنج جناحی که امروز در حکومت ایران وجود دارد، یعنی ولایت فقیه، سپاه، بازار، اصلاحطلبان و جناج میانهرو به ریاست رفسنجانی، سپاه تلاش دارد تا با مهندسی قدرت، میانهروها و اصلاحطلبان را از صحنه بیرون کند. مثال دیگر آن انتخابات سال ۱۳۸۸ است. حاکمیت انتخابات برگزار میکند ولی نتیجهی آن را مهندسی میکند. کورش عرفانی میافزاید: آنها به نتیجهی انتخابات نیازی ندارند. چه از مهندسی آمار استفاده میکنند، یعنی در اتاقی مینشینند، رقمها را روی هم میریزند و به فاصلهی چند ساعت رایها را میشمارند و اعلام میکنند ۴۲میلیون رای را شمردیم و نتیجهی آن ۲۴میلیون رای برای احمدینژاد است. به این میگویند مهندسی آمار. دربارهی مهندسی رسانهها اما باید گفت که حاکمیت نیاز به آن ندارد که رسانههای ما کار کنند و حقایق را آنگونه که هست مطرح کنند: وقایع باید آنگونه که ما، حاکمیت، میخواهیم منتقل شود، بنابراین صداوسیما و چند خبرگزاری دولتی را به خدمت میگیریم و میگویم چه روایتی از واقعیت را نشان دهند. چنان که چندروز پیش سندی منتشر شد که نشان میداد وزارت کشور به تمامی دفاتر ثبت احوال ابلاغ کرده که آمار منفی مرگ و میر را ارائه ندهند و تنها آمارهای مثبت را ارائه دهند به این میگویند: مهندسی آمار. حذف بازار و کنترل جامعه دکتر عرفانی، دولت را در چرخهی اقتصاد ایران بالا دست میداند؛ به این مفهوم که از درآمدهای نفتی کالا وارد میکند و حال تضاد بر سر توزیع کالا در کشور است. سپاه اکنون بازار را رقیبی برای خود در سیستم توزیع کالا در کشور میبیند و ادامه میدهد: برای این معضل دولت چه میکند؟ همان کاری که حسین شریعتمداری پس از اعتصاب بازار اعلام کرد که ما نیازی به بازار نداریم و اگر بازار تعطیل شود هیچ اتفاقی نمیافتد. همان نگرشی که برای ساختمانسازی و برجسازی، تصمیم میگیرد درختان و موانع فیزیکی را از سر راه بردارد، امروز به این نتیجه میرسد که نهاد بازار را از طریق آٔتش زدن محل بازار از سر راه بردارد. ما یکی از مهمترین آتشسوزیهای بازار را در مهرماه سال ۱۳۸۸ داشتیم. یعنی زمانی که جنبش در اوج خودش بود و این پیام را برای بازار داشت که پیوستن آن به جنبش میتواند منجر به تسریع پروژهی تخریب بازار شود. امروز در کرمان، محل بازار در مرکز یعنی بهترین محل برای انبوهسازی و برای مجتمعهای مسکونی. بازرگانی و تجاری است. فضای لارم برای مستقر کردن یک سیستم توزیع کالا در داخل کشور یعنی همان چیزی که در اقتصاد سیستم وابسته و وارداتی ایران بهترین محل کسب درآمد است. سپاه از سویی انحصار درآمدهای صادرات کالا را در اختیار دارد و از سوی دیگر اکنون خیز برداشته برای بهدست آوردن نوعی انحصار در امر واردات و توزیع. در پی و پس کنار زدن بازار، فقط سود بهدست آمده چندین ده میلیارد دلاری ناشی از توزیع خرد کالا نصیب سپاه نمیشود، بلکه در پس آن مهندسی طبقات اجتماعی و به این ترتیب بازآرایش جامعه نهفته است. منظور از بازآرایش طبقات اجتماعی چیست؟ بهطور مستقیم اشاره می کنم به پروژهی خروج ادارات دولتی و جمعیت از تهران. فرماندهان سپاه در روز عاشورا گزارش دادهاند که تمام شانس نظام این بوده است که این پنج منطقهی تهران به هم متصل نبودهاند. در غیر این صورت به نظر خود فرماندهان، نظام سقوط میکرده. بیرون بردن ادارات دولتی از تهران فاقد هرگونه پایهی کارشناسی است. این گفتهی حتی کارشناسان داخلی است. این حد اصرار احمدینژاد برای پیش بردن این پروژه تامین امنیت ساختاری نظام در درون پایتخت است. یعنی در مواقع تظاهرات خیابانی، جمعیت در شهرهای کوچک پراکنده شود و نتواند تمرکز پیدا کند. هدف کند کردن فتیلهی بمب اجتماعی است تا بتوانند آن را خاموش کنند. در مورد بازار ابتدا ساختار فیزیکی و بعد ساختار اقتصادی آن مطرح است. بازار پنجاه درصد اقتصاد بومی را در اختیار دارد که سپاه برای آن خیز برداشته، هشتاددرصد از کل اقتصاد دولتی را نیز سپاه در اختیار دارد. معنی آن این است که سپاه میرود که تمامیت ساختارهای اقتصادی را در دست داشته باشد. بنابراین چیزی بهعنوان بخش خصوصی، طبقهی متوسط که بتواند استقلال مالی و اقتصادی داشته باشد نمیتواند شکل بگیرد. حتی اگر دولتی نباشد در پشت آن یک قشر کوچک مافیایی وجود خواهد داشت که کنترل را در دست دارد. حال تصور کنید اینها بتوانند یک پروژهی داخلی را اینگونه سامان دهند و در خارج نیز بتوانند سر پروندهی هستهای به توافق برسند. بنابراین کل ابزارهای فرهنگی، اقتصادی و سیاسی جامعه را در کنترل خود خواهند داشت. الگوبرداری از چین و کرهی شمالی لازم هست که کنشگران اجتماعی و سیاسی با تعمق به عملکرد دولت احمدینژاد بنگرند و آن را سادهسازی و به اختلافات بین احمدینژاد، رفسنجانی و تصفیه حساب با کروبی و موسوی محدود نکنند. عمق مسئله، تفکر الگوبرداری شده از کرهی شمالی و چین است؛ تفکر مهندسی سالار است که میگوید با داشتن کنترل امنیتی جامعه، هر پروژهای را که بخواهید می توانید اجرا کنید. از جداسازی دختر و پسر در دانشگاه تا پوشش زنان و مدل موی مردان. این باندی که از درون سپاه برخاسته مجهز شده به تفکر مهدویت، به تقکری که به قول خودشان جامعه را آماده میکند تا امام زمان ظهور کند، و هرکس که مخالفت کند، مرگش، اعدامش، و بردنش به زندان، کهریزک و تجاوز به او توجیه پیدا میکند و حتی تبدیل به عمل صواب و قابل پاداش میشود. بنابراین نباید برای چنین تفکر خطرناکی برداشتهای ساده داشت. لازم است دستگاه تحلیلی ما برود بهطرف زیرساختهای فکری آنها و به خبر آتشسوزی مثلاً بازار کرمان ساده ننگریم و ببینیم چه اهداف و منظورهای ویژه ای در پس آنها نهفته است.