ایستادگی های مؤثر و کم هزینه
استیو کراشا و جان جکسون (Steve Crawshaw & John Jackson)
ناشر: Sterling Publishing Co., Inc. 2010
برگردان به فارسی: داریوش افشار
ویرایش در دفتر تولید سازمان خودرهاگران
پیشگفتار برگرداننده
تاریخ بشریّت سراسر نشانه از استفاده های ابزاری از نبوغ و تفکر بشر در جهت فائق آمدن بر مشکلات بمنظور تسهیل زندگانی و معیشت خود بوده است. در هر برهه از تاریخ کهن انسانها برروی کرۀ خاکی، تا آنجا که پژوهشگران و متفکرین تاریخ موجودیّت بشر بدان دست پیدا کرده اند، بیانگر این واقعیّت است که انسانها بمنظور پیشبرد بقا و بهتر کردن شرایط زندگی خود، از ابزار گوناگون در مقابل چالشهای پیش رو بهره جسته اند. سیر تکاملی بشر، انسان را با چالش های گوناگونی رو در رو کرده است که در هر مقطعی از این کنش و واکنش بین انسان و طبیعت که سابقه ای بسیار کهن دارد ، لزومأ نخبگانی از بطن همین چالشها بیرون آمده اند ، تا این روند تکاملی را از یک مرحله به مرحلۀ بعدی منتقل کنند .
هر چالشی، ابزار درخور خود و شیوۀ صحیح استفاده از آن ابزار را میطلبد. بدون دستیابی به شیوه و عملکرد منطقی در رویاروئی با چالشهای گوناگون، بشر امروزی نمیتوانست به نقطه ایکه امروز به آن دست یافته است رسیده باشد.
از آنجا که طبیعت انسانها بنا به ضرورتهای بقا و مشارکت در امر زنده ماندن، از آنها موجوداتی اجتماعی ساخته است، چالشهای زندگی جمعی و اجتماعی نیز همواره و در تمامی دوران عمر بشریّت به اشکال گوناگون موجود بوده اند. از دوران جوامع کوچک اولیّه گرفته تا به امروز، که یکپارچگی بشر در دهکدۀ جهانی در حال شکل گرفتن است، انسانها بمنظور دستیابی به رفاه، آسایش، سعادت، امنیّت (چه درمقابل قهر طبیعت و چه در برابر یکدیگر) و تضمین بقای شرافتمندانۀ خود، راهکارهای خودرا پیدا کرده، ازآنها بهره جسته اند و قدمهای بعدی را بر فائق آمدن بر چالشهای نوپا دنبال کرده اند.
در برخی جوامع، دستیابی به این راهکارها (به دلایل گوناگونی که در حیطۀ موضوع این نوشتار نیست) از شتاب بیشتری در مقایسه با برخی جوامع دیگر امکانپذیر بوده است. آنچه که این جوامع را از یکدیگر متمایز میکند، دستیابی (در یک فرآیند تکاملی و نسبی) و یا عدم آن به یکی از ابزارهای فائق آمدن بر چالشهای اجتماعی بوده است. این ابزار سرنوشت ساز همانا “قدرت اجتماعی” است!
از آنجائیکه هر اجتماعی قطب بندی های مشخص خودرا در رابطه با مناسبات موجود (اقتصادی، سیاسی، فرهنگی) در آن جامعه رقم میزند، پرواضح است که هریک از قطبهای اجتماعی، با تنظیم و سازماندهی اهداف خود در مقابل دیگر قطبها، توانمندیهای لازم برای پیشبرد برنامه ها و اهداف خودرا بدست میاورد. این توانمندی، تنها یک روی سکۀ پیشبرد منافع و دستیابی به اهداف مطلوب است. روی دیگر همان سکه امّا، داشتن قابلیّت و توان ایستادگی در برابر اعمال و کردار دیگران است. ترکیب این دو قابلیّت، آنچیزی است که ما به آن قدرت اجتماعی اطلاق میکنیم. اگر قدرت اجتماعی تنها در یک قطب از اجتماع متمرکز شود، توازن و تعادل اجتماعی بهم خورده و ترازوئی را میماند که فقط به یک سمت سنگینی میکند. یک اجتماع پویا میبایستی که با تقسیم وسیع قدرت اجتماعی در تمامی سطوح به یک تعادل و موازنۀ برابر از قدرت اجتماعی دست پیدا کند تا بتواند هردو شاخص قدرت اجتماعی (توانمندی برای پیشبرد برنامه ها و اهداف از یکطرف و توانمندی در ایستادگی در برابر اعمال دیگران) را فعال کند.
قدرت اجتماعی بخودی خود، یک علّت نیست بلکه معلول و محصول ترکیب سه عنصر بسیار پایه ای و اساسی است. این سه عنصر عبارتند از آگاهی، باورمندی و سازماندهی! پس آن چیزیکه لازمۀ تشکیل و بهره مند بودن از قدرت اجتماعی در هریک از قطبهای مختلف اجتماعی میگردد، میبایستی لزومأ از مجرای درک موقیعّت زمانی و مکانی و حرکتی (عنصر آگاهی)، بکارگیری نیروی اراده و شهامت و باورمند بودن به تغییر اوضاع در جهت آرمانهای مطلوب (عنصر باورمندی)، و بالاخره، با داشتن ابزار هماهنگی و برنامه ریزی و کنشگری هدفمند و هماهنگی و مدیریّت (عنصر سازماندهی) عبور کند.
جامعۀ ما ایرانیها بدلائل متعدد تاریخی که خود نشأت از شرایط تاریخی (سیاسی-فرهنگی) حاکم بر جامعۀ ما میگیرند، همواره با موانع جدّی و متعددی در جهت رسیدن به یک شرایط مطلوب اجتماعی روبرو بوده است. قدرت اجتماعی در میهن ما همواره فقط در یکی از کفه های ترازوی عدالت اجتماعی سنگینی میکرده و هیچگاه (بجز مواردی بسیار کوتاه و مقطعی) عملکرد متعادلی را از خود بروز نداده است. منشأ دیکتاتوری و استبداد در طول تاریخ ما ایرانیان از همین نکته سرچشمه میگیرد. توده های وسیع مردمی در ایران، هیچگاه توانمندیهای لازم برای برقراری تعادل قدرت اجتماعی را کسب نکردند و همواره در تند پیچهای تاریخی از درک اهمیّت پدیده ای بنام قدرت اجتماعی غافل ماندند. پیدا کردن توانمندی در ایستادگی در برابر اعمال حاکمان و تحمیل عقب نشینی به حاکمان و حفظ و حراست از دستاوردهای حاصل شده، همواره یکی از ضعفهای تاریخی جامعۀ ما ایرانیان بوده است.
هدف از برگردان به فارسی بخشهائی از “ایستادگی های مؤثر و کم هزینه”، بهره مند شدن از تجارب تاریخی مبارزات مردمان کشورهای مختلف جهان در اِعمال قدرت متقابل و ایستادگی در برابرحاکمان زورگو و مستبّد است. با نشان دادن نمونه های زنده از این اِعمال توازن قدرت ازطرف توده های تحت حاکمیّت استبداد در برابر قدرتهای حاکم مستبد، وبا استفاده از شیوه های گوناگون کم هزینه و خُرد، امّا در عین حال مؤثر و کارساز، تلاش بر این داریم تا نشان دهیم که هرآینه با رجوع به منطق “ساده، کارساز است”، میتوان به اهداف مبارزاتی مطلوبی دست پیدا کرد که خود مقدمات و نطفه های ایجاد و اِعمال قدرت اجتماعی بشکلی وسیعتر و فراگیرتر را در فردای رهائی از یوغ استبداد مذهبی فراهم میکنند.
داریوش افشار
ژوئیه 2011