برخیز که وقت “اتحاد” است کنون

برخیز که وقت “اتحاد” است کنون

وقت “حَرَکَت !!!  ” نه انجماد است کنون

از ” نقد ” و سخن درگذر و کاری کن !!!

هنگام ” عمل !!! ” نه انتقاد است کنون !!!

**

خوش آنکه به عمرخود نموده “کاری ”

ازپای کسان برون نموده  خاری

مرحم به دل ریش نهادست ودگر

برجامعه ء خویش  نشد  “سرباری ”

**

ای کاش که وقت آرمیدن بودی

ازنکبت غصه ها بریدن بودی

دائم بشنیدی خوشی مردم را

خوشبختیشان به چشم دیدن بودی

**

گریک نفر ازجمع بباشد رنجور

دلها شود افسرده و شادی مهجور

بهتر که بیاری همو برخیزیم

تا خصلت انسانی ما گرددجور

**

—————————-

سروده‌ای از: کاوه آهنگران