تلاش برای اعدام علوم انسانی

گفت‌وگو با کوروش عرفانی، درباره‌ی حملات حکومت ایران به علوم انسانی

تلاش برای اعدام علوم انسانی

پانته‌آ بهرامی

پس از فراز و فرود جنبش اعتراضی در ایران، جمهوری اسلامی در دو عرصه‌ی عمده احساس خطر کرد: اول وجود رشته‌های علوم انسانی در دانشگاه‌ها بود، دوم وجود استادان سکولار و غیر خودی. حذف هر دوی این عرصه‌ها یکی از برنامه‌های بلندمدت حکومت فعلی ایران است.

Download it Here!

کلیه‌‌ی حرکت‌های یکسان‌سازی در عرصه‌های دیگر مثل دخالت در نوع پوشش و نوع آرایش مو نیز در همین مسیر، یعنی حذف هر آن‌چه غیر از عرف‌های حکومت است، معنا پیدا می‌کند.

اما جمهوری اسلامی در حذف استادان سکولار و پاکسازی و اسلامی کردن دانشگاه‌ها در سی‌سال اخیر موفق نبوده و این پروژه در طولانی‌مدت به شکست انجامیده است. به همین دلیل است که پس از سی‌سال دوباره زمزمه‌های حذف استادان سکولار به گوش می‌رسد. نقطه‌ی شروع حذف و پاکسازی استادان چپ و سکولار به انقلاب فرهنگی باز می‌گردد.

اعلان جنگ با علوم انسانی

ولی فقیه در شهریور ماه گذشته، نگرانی خود را از دروس علوم انسانی در دانشگاه‌ها که «منجر به ترویج شکاکیت و تردید در مبانی دینی و اعتقادی» می‌شوند به صراحت عنوان کرد.

دکتر کورش عرفانی، جامعه‌شناس، دفاعیات سعید حجاریان، از فعالان اصلاح‌طلب، در شهریور ۸۸ را نقطه عطف اعلان جنگ جمهوری اسلامی با علوم اجتماعی می‌داند، و می‌گوید، در متنی که یا از سوی حجاریان نوشته شده بود و یا به دستش داده بودند، وی در دادگاه عنوان کرد، من فوق لیسانس و دکترای علوم سیاسی گرفتم و «انبوه نظریات و ایدئولوژی‌های سیاسی نادرست در ذهنم تلنبار شد، بدون آنکه بازنگری و نقد آنها را داشته باشم.»

معنی مشخص این گفته آن است که علوم انسانی خطرساز است. دکتر عرفانی ادامه می‌دهد: علی خامنه‌ای چندی بعد این اعلان جنگ را علنی کرد و عنوان کرد: «آموزش علوم انسانی در دانشگاه‌ها، منجر به ترویج شکاکیت و تردید در مبانی اعتقادی و دینی خواهد شد.» باید توجه داشت که بین مذهب و علم تضادی ریشه‌ای و تاریخی وجود دارد. مذهب بر یقین، مطلق‌گرایی و باورهای از پیش تعیین‌شده استوار است، حال‌آن‌که پایه علم بر نسبیت، مشاهده، تجربه و فرضیه قرار دارد.

علم و مذهب با یکدیگر تضاد ماهوی دارند، یعنی در حالی‌که‌مذهب بر باور چیزهایی تاکید می‌کند که شما هرگز نمی‌توانید نه مشاهده و نه تجربه کنید، علم فقط داده‌هایی را می‌پذیرد که مبتنی بر تجربه، مشاهده و نظریه‌پردازی روش‌مند است.

پایه‌ی مذهب بر ایمان و اساس علم بر تجربه و مشاهده

جمهوری اسلامی نظامی است که بدنه‌ی اصلی و ایدئولوژیک آن را روحانیت تشکیل می‌دهد. روحانیت یا آخوندها تفکر خود را از یک تفکر کلی‌گرا می‌گیرند، در حالی‌که علم جزیی‌گراست. علم داده‌هایی را ارائه می‌دهد که از اعتبار آنها بر اساس مشاهده و آزمایش اطمینان پیدا کرده است. مذهب داده‌هایی را مطرح می‌کند که پایه و اساسی ندارند جز ایمان که امری است غیر قابل مشاهده و رسیدگی. به همین دلیل، یقینی که در مذهب وجود دارد و جمهوری اسلامی مایل است آن را جا بیاندازد، یقینی کور است. حال‌آن‌که علم نسبی‌گرایی را پیشنهاد می‌کند که در نهایت به یقین‌های روشن و قابل بازبینی منجر می‌شود.

در ماه گذشته صادق لاریجانی، رییس قوه‌ی قضاییه جمهوری اسلامی، از ترویج علوم انسانی و به ویژه تئوری‌های روان‌شناسی و جامعه‌شناسی در ایران انتقاد کرد و آن را ناهمخوان با پیش‌فرض‌های دینی دانست.

کورش عرفانی معتقد است این نوع حمله به علوم انسانی در جامعه‌ای که فقط دو میلیون دانشجوی علوم‌انسانی دارد، برای جبران شکست پروژه اسلامی کردن دانشگاه‌هاست. دانشجویان از طریق این علوم به ابزاری مجهز می‌شوند که هم مدیریت ضد‌عقلایی و هم پایه‌های اعتقادی و الهی نظام را زیر سئوال ببرند.

عرفانی می‌افزاید: زمانی که رییس قوه قضاییه به خود اجازه می‌دهد درباره‌ی صلاحیت علوم انسانی صحبت کند، پشت این تفکر ایده‌ی برخورد جزایی و قضایی با علوم نهفته است. اگر بخواهیم با زبان استعاری صحبت کنیم، آنان خواهان محاکمه‌ی علوم انسانی هستند. یعنی همان تفکر و برخورد را که نسبت به مخالفان و جامعه‌شناسان به کار می‌برند، می‌خواهند با جامعه‌شناسی نیز داشته باشند. به عبارت دیگر، خواهان آنند که جامعه‌شناسی را اعدام کنند، روانشناسی را به دار بکشند، علوم اجتماعی را به زندان بیندازند و اگر بتوانند علوم انسانی را تبعید کنند. این طرز تفکر در پس برخورد قضایی رژیم با علوم انسانی نهفته است.

توانایی کشف چرایی‌ها و پیامدهای مشکلات جامعه

علوم اجتماعی توانایی شناسایی دو امر را به ما می‌دهد؛ یکی چرایی مشکلات است، این که چرا اقتصاد کشور به حالت ورشکستگی درآمده؟ چرا ساختار اجتماعی در حال از هم پاشیدن است؟ چرا دستگاه ارزشی فرو پاشیده و استبداد سیاسی بر کشور حاکم شده است؟ دومیلیون دانشجو امکان و فرصت آن را دارند که از طریق داده‌ها و مدل‌های نظری علوم انسانی و اجتماعی، چرایی این‌ها را به‌دست آورند و بتوانند تجزیه و تحلیل کنند.

توانایی دوم که دانش اجتماعی به این دو میلیون دانشجو می‌دهد آن است که می‌توانند آثار و عوارض چنین پدیده‌های منفی را مشاهده و پیش‌بینی کنند و واکنش نشان دهند. این کارکرد برای جمهوری اسلامی خطرساز و نگران‌کننده است.

در پی گسترش تحصیلات عالیه در ایران، یک مشکل کلی به‌وجود آمده: میزان کمی انباشت دانش در درون جامعه به حدی رسیده که جامعه دیگر نمی‌تواند نبود و غیبت دانش در دستگاه مدیریت جامعه را تحمل کند.

حذف استادان سکولار

پس از یورش و حذف دانشجویان و استادان چپ، سکولار و غیر خودی در انقلاب فرهنگی، دومین یورش به استادان از دوره‌ی اول ریاست جمهوری احمدی‌نژاد آغاز شد.

دکتر حسن نمکدوست تهرانی، پژوهشگر برگزیده‌ی سال و يکی از محبوب‌ترين و باسوادترين استادان دانشگاه علامه طباطبایی، در سال ۸۴ از اين مجموعه اخراج شد. این روند حذف نخبگان، از دكتر نمك‌دوست شروع شد و تاکنون همچنان ادامه داشته است.

در حالی که محمدمهدی زاهدی، وزیر پیشین علوم دولت محمود احمدی‌نژاد، پس از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته گفته بود «سرنخ‌های انقلاب مخملی» در پایان‌نامه‌های دانشگاهی یافت شده است، کامران دانشجو، وزیر کنونی علوم، در اردیبهشت امسال از طرحی برای برخورد با «استادان سکولار» خبر داد.

وی گفته است، تمام استادان و دانشگاهیان غیر هم‌سو با نظام جمهوری اسلامی اخراج می‌شوند و روسای دانشگاه‌ها اجازه ندارند کسانی را استخدام کنند که به ولایت فقیه باور ندارند.

مرتضی مردیها، علی‌اصغر بهشتی، محمد شهری و صبا واصفی، چهار استادی هستند که طی ماه‌های اخیر از تدریس در دانشگاه‌ها منع شده‌اند. در هفته‌های اخیر نیز فشار بر استادان دانشگاه‌ها افزایش یافته و دور جدید بازنشستگی اجباری استادان منتقد دولت آغاز شده است.

حمیدرضا برادران شرکا، محمد ستاری‌فر رئیس سابق سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی کشور، علی صادق تهرانی، بهروز‌ هادی زنوز، محمود ختایی، صادق بختیاری، رضا عاصی و دکتر جهرمی‌، همگی از اعضای هیئت علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه تهران بودند که در هفته‌های اخیر بازنشسته و ممنوع‌التدریس شدند.

شکست در کنترل و عرضه‌ی دانش

دکتر کورش عرفانی بر این باور است که حذف فیزیکی استادان از گستره‌ی دانشگاه‌ها، به معنای حذف آنها از عرصه‌ی فرهنگی کشور نیست، چون به‌رغم حذف مدام استادان سکولار بازتولید آنها در پهنه‌ی اجتماعی وجود دارد. وی می‌گوید بی‌خرد می‌توان زیست ولی با خرد نمی‌توان ستیز کرد و اضافه می‌کند:

این استادان از لحاط شغلی و کارکردی از دانشگاه بیرون می‌آیند اما از لحاظ فیزیکی در جامعه وجود دارند و آن دانشی را که انباشته کرده‌اند، در غالب کلاس‌های خصوصی، جلسات و تولید کارهای نوشتاری و گفتاری ارائه می‌دهند. اگر به میزان کتاب‌هایی که در همین نظام سانسورسالار جمهوری اسلامی، ترجمه و منتشر می‌شوند توجه کنیم، می‌بینیم که اینان دانش و دیدگاه‌های خود را گسترش می‌دهند. عرصه‌ی دانشگاه‌ها را ممکن است تحت سلطه‌ی خود درآورند ولی عرصه‌ی تفکر و اشاعه‌ی دانش را نمی‌توانند تحت نفوذ قرار دهد، چه اولی دولتی است ولی دومی اجتماعی است. می‌دانیم حکومت بر عرصه‌ی اجتماعی به هیچ وجه نفوذ و مدیریت ندارد، فقط کنترل اجتماعی را از طریق دستگاه‌های سرکوب در دست دارد. پیوند روابط اجتماعی با حاکمیت قطع شده.

مشروعیت اجتماعی حاکمیت از بین رفته است، و امروز شاهد نگرانی جمهوری اسلامی از علوم انسانی و علوم اجتماعی هستیم به‌خاطر زیر سئوال بردن مشروعیت ایدئولوژیک و مذهبی. به این ترتیب، حکومت ایران به رژیمی تبدیل شده که برای کل جامعه خصلت اضافه بودن و دردسر ساز بودن را دارد و باید کنار زده شود.

3 Comments

  1. این موضوعنشانه ابله بودن ملایان است.زیرا اینان میخواهند که با علم وعقلانیت مبارزه کنند و خلاف جریان اب شنا میکنند و همه کار های آنان تا کنون چنین بوده است که در نهایت منجر به نابودی آناندر اجتماع و روشن شدن مردم در مورد دین و تغییر عقیده مردم نسبت بدین و ملایان میشود و این تغییرات راه را برای پیشرقت علم و عقلانیت در ایران هموار خواهد کرد.
    دین یک پدیده غیر علمی و احساسی است ولی علم یک پدیده مادی است و اگر ما بعلم رسیدیم نخواهیم توانست آن را از سپهر اجتماعی حذف کنیم و برای این کار باید نیرو مصرف کرد و این مصرف نیرو در جایی که لازم نیست و برای کوبیدن حق بکار میرود قدرت درگیری دستگاه حاکم را از بین میبرد و راه را برای سرنگونی آن آماده میکند
    اینان بدنبال عقل اسلامی هستند عقلی که فقط گفتار ورفتار محمد را باید تایید کن و راهی برای رد کردن ایرادات دیگران از محمد و رفتار او پیدا کند و چون این عقل مثل عقل هیتلری ناقص و نوکر است در مقابل عقل آزاد و رها که سازنده علم و هلوم انسانی است قطعا شکست خواهد خورد.
    در واقع ملایان دارند با دمکراسی با توسل به آموزه های خرافی دینی یا علم اسلامی مبارزه میکنند.علم اسلامی چیست؟
    حقوق بشر و رعایت آن و اصول دمکراسی منطبق بر حقوق بشر را باید از ایدئولوژیها جدا کرد. زیرا این نوع دمکراسی بر اساس عقل آزاد و رها و خود محور است که هدفش کشف حقیقت و منافع انسانیت امروز و آینده است. این گونه عقل بر خلاف عقول ناقص اسلامی – هیتلری و یهودی و مسیحی  و …که هدفشان نوکری ایدئولوژی است فرق دارد. مثلا عقل هیتلری عقلی است که در خدمت عقاید هیتلری است یعنی اثبات بر تری آلمانها و بعد بودن و واجب القتل بودن یهودها و ..استاین عقل ناقص حق ندارد بر علیه عقاید هیتلر نتیجه گیری کند و به همین نحو عقل اسلامی هم یعنی اثبات عقاید محمد و سنت او ماموریت خودش میداند و حق ندارد بر خلاف عقاید محمدی نتیجه گیری کند.علم اسلامی هم یعنی یافته های این عقل ناقص.اگر امامی و یا محمد و یا قرانش از علم تعریف و تمجید میکند هم همین علم است ونه علم واقعی که گالیله را برای کشف علم واقعی بدار هم میزنند.
    وقتی که این عقل آزاد و رها و خودمحور با حقوق بشر بعنوان حداقل عدالت اجتماعی در میآمیزد حکومت دمکراسی را پی ریزی میکند

  2. با درود و تشکر از پیام شما

    بدیهی است که گساترش عقلانیت می تواند بسیار موثر باشد و سبب پایه ریزی یک جامعه ی آزاد و عادلانه باشد
    سازمان خودرهاگران نیز در پی نهادینه کردن عقلانیت و انسانیت در جامعه ی ایرانی است. این امر به تلاش همه ی نیروهای خردگرای ایرانی احتیاج دارد. از این رو امیدوار هستیم که کوشش خود را در این راه و برای معرفی هر چه بهتر تولیدات سازمان خودرهاگران دریغ نفرمایید
    با مهر و احترام

  3. I’m impressed, I must say. Very rarely do I encounter a blog that is both educative and entertaining, and let me tell you, you’ve hit the nail on the head. Your opinion is important; the issue is something that not enough people are talking intelligently about. I am very happy that I stumbled across this in my search for something relating to this.

Comments are closed.