حرکت به سوی خروج از بن بست در سال جدید

حرکت به سوی خروج از بن بست در سال جدید
کورش عرفانی

در حالی که کشورهای عربی در خاورمیانه و یا ممالک شمال آفریقا یکی بعد از دیگری به سوی حرکت های آزادیبخش می روند و از آن نتیجه می گیرند، جنبش آزادیخواهی مردم ایران در پیچ و خم های تقویم خود گرفتار است. اما دلایلی که این تشتت مبارزاتی را پدید آورده است فقط تقویم نیست، بسیاری از دلایل ریشه ای در ایران عمل می کند و اجازه نمی دهد که یک حرکت گسترده و متداوم صورت پذیرد. از جمله ی این دلایل تشتت ساختار اجتماعی است که با خود روانشناسی از هم پاشیدگی را بر ایران حاکم ساخته است. این روانشناسی، انسان ایرانی را در نوعی آشفتگی ذهنی و بی عملی گرفتار کرده که ترکیبی است از ترس، ناامیدی، بی اعتمادی، بدبینی، بی باوری، کمبود شدید اعتماد به نفس، قضا و قدرگرایی، بی ثباتی و ناپایداری و نیز ندیدن هیچ چشم اندازی برای آینده.

در سایه ی این بافت روانی، بسیاری از مردم ایران قادر نیستند برای یک حرکت مشخص جمعی و به منظور دستیابی به یک استراتژی جمعی گردهم آیند و به همدیگر تکیه کنند و کار را به صورت گسترده و متداوم به آخر رسانند. این بافت روانی در سوریه و یمن و بحرین بسیار همگون تر، ساده تر و یکدست تر است. به همین دلیل نیز بهتر عمل می کند و می تواند حرکت های وسیع و پیوسته را ممکن و قابل اجرا سازد.

اینک باید دید برای یک جامعه ی از لحاظ روانشناختی و جامعه شناختی از هم پاشیده چه می توان کرد؟ به نظر نمی رسد تا زمانی که جمهوری اسلامی بر سر کار باشد این روند تشتت و پراکندگی کاهش یابد، برعکس افزایش می یابد. اما آن چه سبب خواهد شد که مردم بتوانند علیرغم جدایافتگی های متعدد در کنار هم قرار گیرند وضعیت معیشتی مشابه آنها است. علت مادی ممکن است علت ذهنی را تحت پوشش خود قرار دهد. به واسطه ی وخامت اوضاع، بی شک عده ی کثیری از ایرانیان که از حیث روانشناختی احساس نزدیکی به هم نمی کنند به دلیل مشابهت وضعیت اقتصادی خود به یکدیگر با نگاهی متفاوت نگریسته و به نوعی هم صف و همسو خواهند شد.

این امکان در سال 1390 به دلیل بحران های چندگانه ی رژیم می تواند پدید آید؛ یعنی احتمال آن می رود رژیم جمهوری اسلامی که افسار اقتصاد مافیایی ایران را در دست دارد به ناگهان، به دلیل تشدید تحریم ها، نبود سرمایه گذاری و در نتیجه خالی شدن صندوق هایش، با آن چنان درجه ای از ناتوانی در پرداخت دستمزدها و چرخاندن چرخ های اولیه اقتصادی کشور مواجه شود که به نوعی ورشکستگی اعلام شده یا نشده تن در دهد. در این صورت می ماند یک جامعه به خشم آمده و گرسنه و فقیر و یک دولت ناتوان و ضعیف که قادر به دفاع از خود در مقابل هجوم بیکاران و گرسنگان نخواهد بود.

با بروز این شرایط که ممکن است چند هفته یا چند ماهی به طول انجامد بهترین فرصت برای ایجاد تغییر در طول سی و دو سال گذشته حاصل می شود. استفاده ی از این فرصت منوط به این است که آن بخش از نیروهای مبارز که سازمان یافته و هدفمند هستند، هر چقدر که کوچک و ناچیز هم که باشند، بتوانند حرکت های با انگیزه ی اقتصادی را به جنبشی دارای ماهیت اجتماعی و سیاسی بکشانند. این نیروهای سازمان یافته هم باید بتوانند شورش های مردمی را به سوی هدف های حکومتی هدایت کنند و هم این که با قدرت و لازم مقاومت نیروهای سرکوبگر رژیم را در هم فرو شکنند و نیروی مردمی لازم برای فتح سنگرهای دشمن را فراهم سازند. بدیهی است که در آن فاز، مردم خشمگین و ناراضی به صحنه خواهند آمد و انتقام تاریخی خویش را از رژیمی ها خواهند ستاند. مدیریت این انتقام نیز جزیی از ضرورت هاست.

بنابراین می توان بحث بالا را این گونه خلاصه کرد:

1)       جامعه ی ایرانی برخلاف جوامع دیگر خاورمیانه از همگونگی اجتماعی و روانی لازم برای یک حرکت گسترده ی سراسری برخوردارنیست.

2)       تا زمانی که نظام جمهوری اسلامی پابرجاست امکان کاهش ناهمگونگی اجتماعی و روانی جامعه ی ایران وجود ندارد.

3)       بروز یک حرکت گسترده اما با انگیزه های اقتصادی ممکن و محتمل است.

4)       در صورت بروز یک حرکت با دلایل مادی و معیشتی بخش سازمان یافته ای باید در جامعه باشد که حرکت را به سرانجام رساند.

5)       دو وظیفه بر عهده ی این نیروی سازمان یافته خواهد بود: 1) هدایت شورش ها به سوی خلع قدرت 2) مقابله ی عملی با نیروی سرکوبگر جمهوری اسلامی.

تجربه ی حرکت سال 1388 و 1389 نشان داد که با یک دید واقع گرا توجه کردن و حساب کردن روی روندی مانند آن چه در این پنج نکته گفته شد می تواند شانس موفقیت ما را در کنار زدن رژیم جمهوری اسلامی بیشتر و جدیتر سازد.

**

www.korosherfani.com

26 March 2011

منبع: سايت ديدگاه