- قدرت اجتماعی، یعنی قدرت سازمان یافته ی مردم، باید بر قدرت سیاسی نظارت نهادینه داشته باشد
- دلیل عدم دستیابی ما به دمکراسی این بوده است که همیشه در پی به دست آوردن آن ازطریق تغییر قدرت سیاسی بوده ایم و نه از طریق ایجاد قدرت اجتماعی
- شکل گیری قدرت اجتماعی از زمانی کلید می خورد که من و شما به خود می گوییم : باید کاری کنیم، باید دسته جمعی سرنوشت خود را به دست گیریم
- به محض آن که مردم در کنار هم قرار گیرند و بدانند که چه می خواهند کند نیرومند ترین قدرت ها پایه گذاری شده است
- قدرت سیاسی از بالا جامعه را کنترل می کند و قدرت اجتماعی می تواند از پایین جامعه را مدیریت کند
- انجمن ها، سندیکاها، شوراها، جمع ها و گروه های شهروندان نمادهای از قدرت اجتماعی هستند، یعنی قدرت سازمان یافته ی مردم
- سازمان خودرهاگران ضمن اهمیت قائل شدن برای قدرت سیاسی و این که به دست چه جریانی بیافتد استراتژی کاری خود را بر روی مبارزه و تلاش برای نهادینه کردن قدرت اجتماعی قرار داده است. یعنی سازمان یابی کارگران، دانشجویان، معلمان، رانندگان کامیون ها، دانش آموزان، کارمندان و غیره در شوراها و اتحادیه ها و انجمن هایی که خود تاسیس کرده و مدیریت می کنند