- آیا ما باید امید به مقاومت زندانیان سیاسی در بند داشته باشیم یا آنها به مبارزات ما در بیرون؟
- برای یک زندانی سیاسی که در انفرادی و زیر شکنجه ی جسمی و روحی است، چه چیزی جز امید به این که هموطنانش در بیرون برای آزادی او تلاش کنند وجود دارد؟
- وقتی بپذیریم که رژیم هر کس را می خواهد بازداشت و زندانی و شکنجه و اعدام کند، چه معنایی برای مبارزه باقی می ماند؟
- آیا این که زندانیان سیاسی مجبور شوند علاوه ب زجر و شکنجه دست به اعتصاب غذا نیز بزنند دلیلی بر کم کاری و کوتاهی ما و ناامیدی آنها از ما نیست؟
- چرا باید در ازای هزاران زندانیان سیاسی در بازداشت و شکنجه این تنها چند ده نفر باشند که مقابل زندان اوین تجمع یا تحصن می کنند؟ بقیه کجا هستند؟ پشتیبانی مردم کجاست؟
- آیا رژیمی که می تواند برای شناسایی، بازداشت، حبس، شکنجه و حتی اعدام معترضین و فعالان روی سکوت و انفعال دیگران حساب کند، مشکلی در سرکوبگری خواهد داشت؟
- شکنجه و آزار و زندانی کردن وبازداشت اقدامات مشخص و سرکوب عملی است، آیا ما می توانیم در مقابل این ها واکنش عملی نداشته باشیم و به اطلاعیه و حرف اکتفا کنیم؟
- سی و یک سال است که روند بازداشت و شکنجه و اعدام مخالفان ادامه دارد؟ آیا دلیلی وجود دارد که بخواهد رژیم را وادار به تغییر این رفتار ضد بشری کند؟ چرا؟
- هر زندانی سیاسی بخشی از فکر، آرمان خواهی و حق طلبی یک ملت است که در بند است. آیا هر ملتی نباید از حقوق و آرمان هایش محافظت کند؟
- از خود بپرسیم که چه چیزی می تواند در کشورمان به این روند بی پایان محروم ساختن انسان ها از آزادیشان و بعد زجر و تحقیر و شکنجه رها سازد؟ سکوت و انفعال و چشم پوشی بر واقعیت زجر دیگری تا کی؟