گفتوگو با کوروش عرفانی و عبدالله مهتدی دربارهی پیامدهای اعتصاب در کردستان و چگونگی ادامه آن تا لغو مجازات اعدام
درسهای اعتصاب
پانتهآ بهرامی
خشم اجتماعی ناشی از اعدام پنج زندانی سیاسی در ایران، به اعتراضهای مختلفی در این کشور و خارج از مرزهای آن دامن زده است.
اعدام چهار کرد و یک شهروند دیگر ایرانی، فرزاد کمانگر، علی حیدریان، فرهاد وکیلی، شیرین علم هولی و مهدی اسلامیان در روز ۱۹ اردیبهشت، موجب اعتصاب عمومی در روز پنج شنبه ۲۳ اردیبهشت در کردستان و اعتراضهای گسترده در اروپا و آمریکا از سوی ایرانیان شد.
کارشناسان براین باورند که جمهوری اسلامی با اعدامهای اخیر نه تنها درصدد ایجاد رعب و وحشت در جامعه است، بلکه با شروع شمارش معکوس برای رسیدن به سالگرد انتخابات و التهابی که در درون جامعه نهفته است، درصدد نوعی برآورد از میزان، شدت، حدت و گسترش اعتراضهای عمومی است تا براساس آن هزینهی حرکتهای بعدی خود را ارزیابی کند.
درسهای اعتصاب عمومی ۲۳ اردیبهشت ماه در کردستان چیست و چگونه میتوان این اعتراضها را تا لغو مجازات اعدام ارتقاء داد؟
دکتر کورش عرفانی، جامعهشناس بر این باور است که اعتراضهای گسترده به اعدام پنج نفر اخیر نشان داد که ایرانیان از مرز اعتراضهای شعاری عبور کردهاند.
اعتصاب عمومی و فلج کردن اقتصاد در استان کردستان و برخی دیگر از شهرها، و علاوه بر آن برخورد آنها با سفارتخانههای جمهوری اسلامی در برخی از کشورهای اروپایی، نشان داد که رژیم نمیتواند به راحتی اعدام کند و هیچ پاسخی دریافت نکند: «ما باید این را قبول کنیم که بعد از سیسال، اعتراضهای نمادین رسیدن به مرز ناکارآیی است. یعنی دیگر با تصویب قطعنامه، دادن اعلامیه، جمع شدن و شعار دادن در اینسو و آنسو، پتیشنهایی را روی اینترنت پر و امضاء کردن و از این قبیل نمیتوان روند جنایتآفرینی جمهوری اسلامی را متوقف کرد.
بهنظر میرسد وقت آن رسیده که ما از مرز اعتراض نمادین، به اعتراض مادی و مشخص عبور کنیم. فکر میکنم جمهوری اسلامی با این اعدامها میخواست این پیام مشخص را به مردم بدهد که آن چیزی را که غیرقابل تصور است، میتواند ممکن کند. بنابراین در مقابل این تلاش، کاری که ما باید انجام دهیم این است که سعی کنیم آن چیزی را که تا الان غیرممکن میدانستیم، قابل تصور کنیم.
اول اینکه در اعتراضهایی که آغاز شده تداومی وجود داشته باشد، دوم این که این اعتراضها از حالت نمادین فرابگذرند و به سمت مشکلآفرینی جدی و عملی برای رژیم جمهوری اسلامی بروند. در این صورت میتوانیم این انتظار را داشته باشیم که روند اعدامها کُند و یا در بهترین حالت متوقف شوند. بهنظر من تصور پیشرفتن در چارچوب حدود نظام جمهوری اسلامی تا مرز لغو اعدام، یک تصور غیر واقعی است و نمیتواند جواب دهد.»
عبدالله مهتدی دبیرکل حزب کومله کردستان ایران از روند شکلگیری اعتصاب عمومی در کردستان، نقش احزاب کرد، آمادگی و نارضایتی مردم و خواست آنها برای پذیرش و عملی کردن این اعتراض عمومی میگوید:
«تمام احزاب کردستان از بزرگ تا کوچک، از جدیدترین تا قدیمیترین و خلاصه همهی احزاب سیاسی اطلاعیه دادند و همهشان هم روز پنج شنبه ۲۳ اردیبهشت ماه را بهعنوان روز اعتصاب اعلام کردند.
علت این کار هم این بود که مشورتهای فشردهای پشت پرده میان این احزاب جریان داشت که البته این مشورتها رسانهای نشد، ولی در نهایت روز پنجشنبه را مناسبتترین روز تشخیص دادند. در مورد این که نقش و تأثیرشان چه بود، باید بگویم که نقشی تعیینکننده بود. برای این که طبعاً اگر آمادگی در جامعه و در مردم وجود نداشت، خب هیچوقت این حرکت صورت نمیگرفت.
در همهی حرکتهایی که اقشار وسیع مردم در آن شرکت دارند، طبیعتاً باید خود مردم آمادگی داشته باشند. چون این آمادگی وجود داشت و احزاب سیاسی هم به موقع و هم متحدانه عمل کردند، بنابراین نقش خیلی موثری داشتند. اتفاقاً یکی از آن حوادثی بود که نشان داد چقدر احزاب کردستان ریشهدار و با نفوذند و هنوز میتوانند بازی کنند.
خوشبختانه این بار ما پشتیبانی و همدردی بسیار گستردهای را از طرف هموطنان غیر کرد نسبت به مردم کردستان دیدیم که خود نشاندهندهی این بود که اتفاقاً این اقدامها باعث به خطا رفتن تیر آن سیاستی میشود که جمهوری اسلامی برای منزوی کردن کردها دارد، و این که این همبستگی اتفاقاً خیلی بیشتر از سابق تحکیم شده و شکل گرفته است.
فکر میکنم این اعتصاب عمومی سراسری که در کردستان اتفاق افتاد و خیلی شدید و در سطح بالا موفق بود، نشان داد که میتوان از این روش استفاده کرد و اتفاقاً ممکن است بسیار کم هزینهتر باشد. گرچه هیچ مبارزهای برای آزادی تا بهحال در دنیا بیهزینه نبوده.
متأسفانه ده پانزده سال اصلاحطلبان دولتی سعی کردند این تصور را به فرهنگ غالب تبدیل کنند که باید طوری اقدام کرد که هیچکس هیچ هزینهای ندهد. در صورتی که این در واقع مبارزه نیست، تلاش نیست و به همان شکستی منجر میشود که آنها جنبش را به آن کشاندند. ولی بههر صورت باید تلاش کرد که کم هزینهترین روش را انتخاب کرد.»
کورش عرفانی تحلیلگر سیاسی مقیم آمریکا معتقد است که حاکمیت با اعدام این پنج نفر پیامهای ویژهای برای جامعه ازجمله معلمان، کارگران و زنان داشته است:
«نخست مرحلهی جا انداختن این نکته بود که برای نظام جمهوری اسلامی هیچ حد و مرزی جهت به کار بردن این ابزار نهادینهی ترسآفرینی و وحشتآفرینی اجتماعی در جامعه وجود ندارد.
تلاشهای حقوقی و قانونی بسیاری، هم توسط وکلای این افراد و هم توسط سازمانهای حقوقی و قضایی انجام شده بود، تا بتوانند از این زندانیان سیاسی دفاع کنند یا حکمشان را تخفیف بدهند. دوم اینکه رژیم خواست در این مورد پیام دهد که تمام تلاشهای حقوق بشری که عبارت بود از فشارهای داخلی و بینالمللی مبنی بر این که این افراد بهدلیل این که هیچ گناه مشخصی برایشان محرز نشده بود اعدام نشوند، و انواع و اقسام پتیشنهایی که توسط سازمانهای حقوق بشری امضاء شده بود نقش بر آب هستند.
سوم این که رژیم خواست نشان دهد که قادر است با یک تصمیم ساده، تمام امیدواریهایی که برای نجات دادن یک زندانی از مرگ و لغو حکم اعدام وجود دارد نقش برآب میشود. بنابراین در کنار هم قرارگرفتن این پیامهای مختلف، بهروشنی نکتهای را برای ما بیان میکند و آن این که من یک روز بعد از پایان یک هفته اعتراض معلمان، یک معلم را اعدام میکنم.
این پیام مشخص رژیم، خطاب به معلمان است. یک زن را در میان اعدامیها میگذاردبرای این که این پیام را به کنشگران و فعالان جنبش زنان بدهد که برای زن و مرد من تفاوتی قائل نیستم. فرزاد کمانگر را بهصورت خاص به دلیل این که حمایت معلمان و کارگران را داشت، چندروز بعد از روز کارگر اعدام میکند و از این طریق یک پیام عمومی به جامعه میدهد و آن این است که برای نظامی مانند نظام جمهوری اسلامی تمامی چیزهایی که بخواهد بهعنوان مرز، مانع و سد عمل کند، غیرقابل تصور است، چه از بیرون باشد چه از داخل. چه جنبهی حقوقی و قانونی، چه جنبهی حقوق بشری، چه جنبهی سیاسی و یا جنبههای اخلاقی و انسانی داشته باشد.»
عبدالله مهتدی دبیرکل حزب کومله کردستان ایران بر این باور است که در دو سطح باید برای ارتقای مبارزات برای جلوگیری از اعدامها تلاش کرد، هم در عرصهی داخلی و هم در حوزهی بینالمللی:
«اتفاقاً عقبنشینی مردم در جنبش (که امیدوارم چنین چیزی پیش نیاید) و فروکش کردن آن از تحرک و فعالیت را مرگبار میدانم. آزمایشی که حکومت میکند عبارت از این است که اگر ببیند مقاومت نیست، دست به اعدام میزند. به هر نسبتی که این مقاومتها گستردهتر و مردمیتر باشد، حکومت را وادار به فکر کردن و وادار به احتیاط بیشتری میکند.
بنابراین جان زندانیان سیاسی، از هر عقیده و ملیتی را از این طریق بهتر میتوان نجات داد. یک عامل دیگر را تلاش برای بینالمللی کردن این مسئله میدانم. بنابراین بخصوص کسانی که در اروپا و آمریکا و خارج از کشور هستند، باید کاری کنند که این را به گوش مراجع بینالمللی، پارلمانها و رسانههای بینالمللی برسانند.
باید یک فشار بزرگ بینالمللی هم در عین حال روی مسئلهی اعدامها انجام شود. گرچه مجدداً تأکید میکنم که مقاومت و مخالفت خود مردم ایران است که در درجهی اول تعیینکننده است. رهبران نمادین جنبش سبز باید بیمحابا این اعدامها را محکوم کنند.»
سخن آخر از آن کورش عرفانی جامعهشناس است. او پنج بحران مختلف را برای حاکمیت فعلی ایران برمیشمارد و رابطهی مستقیمی بین اعدامهای اخیر و نزدیک شدن به ماه خرداد، سالگرد جنبش آزادیخواهی میبیند.
این جامعهشناس، حرکت حاکمیت را این گونه ارزیابی میکند: «فراموش نکنید، رژیم جمهوری اسلامی الان در پنج نوع بحران گرفتار است. بحران اقتصادی، بحران درون حکومتی، بحران اجتماعی، بحران بینالمللی و بحران ایدئولوژیک و مذهبی.
تا یکجایی برای رژیم امکان داشت که بتواند این بحرانها را همزمان اداره کند، اما این طور به نظر میرسد که با فرارسیدن تحریمهای جدیدی که در راه است از یکسو، و بحران اقتصادی از سوی دیگر، گرهخوردن داستان نفت و وابستگی دولت جمهوری اسلامی به درآمد نفت، دیگر جمهوری اسلامی نمیتواند این بحرانها را همزمان باهم اداره کند.
بنابراین، باید چه کار کند؟ باید تلاش کند که در زمینهی یکی از این بحرانها قدری نرمش از خودش نشان دهد، تا قدرت لازم برای اداره بحرانهای دیگر را داشته باشد.»