لوزان: نمایش تفاهم و واقعیت عدم توافق – کورش عرفانی

کورش عرفانی

رادیو زمانه 

سرانجام در روز دوم آوریل ۲۰۱۵ برابر با سیزدهم فروردین ۱۳۹۴ آخرین دور از سری ۱۸ ماهه‌ی مذاکراتی که ۱۲ سال است ادامه دارد به پایان رسید. حاصل کار یک بیانیه تحت عنوان « برنامه جامع اقدام مشترک»[1]بود که در آن طرف ایرانی و نماینده‌ی گروه ۱+۵ مواردی را که مورد تفاهم قرار گرفته است اعلام داشتند. تنها ساعتی بعد از اعلام تفاهم مشترک بود که مشخص شد این تفاهم چندان هم مشترک نبوده است. در حالی که وزیر خارجه‌ی ایران روایتی از این «تفاهم»[2] را ارائه می‌داد، سایر بازیگران مذاکره شروع به ارائه‌ی مطالبی کردند که شباهتی به روایت طرف ایرانی ندارد.

چه گذشته است؟ روایت کدام طرف نادرست است؟ ایران یا آمریکا یا هردو طرف؟ اشکال در کجاست و چگونه این مذاکرات به این جا رسید؟ نوشتار حاضر پرسش‌هایی از این دست را بررسی می‌کند.

قبل از اعلام تفاهم

برای درک آن چه در شب سه‌شنبه دوم آوریل به طور ناگهانی همه را غافلگیر کرد باید به گذشته برگردیم (به سیاهه‌ی مراحل مذاکرات در ستون سمت راست مراجعه کنید). مذاکرات سری آخر در لوزان پس از ۱۸ ماه گفت‌وگو میان تیم ظریف و جان کری انجام می‌شد. بر اساس گفت‌وگوها و جلسات مکرر قبلی، تلاش بر این بود که تا آخر ماه مارس، دو طرف در یک «توافقنامه سیاسی» بگویند که می‌خواهند چه کنند. بعد از آن قرار بود که در طول سه ماه بعد و تا پایان ماه ژوئن ۲۰۱۵ جزئیات فنی و اجرایی، مورد تعریف و تدقیق قرار گیرد. همه‌ی این‌ها قرار بود به امضای یک «توافقنامه‌ی جامع نهایی» منجر شود که در طی آن موضوع فعالیت‌های اتمی ایران در درجه‌ی اول و بعد برخی دیگر از موضوعات مورد علاقه‌ی کشورهای غربی تعیین تکلیف شود. قرار بود چنین شود، اما نشد.

آن چه در بین تمام این تلاش‌های ۱۲ ساله‌ی مذاکرات و گفت‌وگو‌های مکرر مشترک و آشکار است «بی نتیجه بودن» آن به نسبت چیزی است که پیوسته مورد انتظار قدرت‌های بزرگ و بر اساس معیارهای آژانس بین المللی انرژی اتمی بوده است. و اینک بعد از ۱۲ سال آیا قابل تصور است که تمام گره‌های کور این ماجرای پیچیده و طولانی ظرف فقط سه ماه حل شود؟

به عبارت دیگر، در حالی که ۱۲ سال فرصت و به طور مشخص ۱۸ ماه گفت‌وگوی مستمر اخیر برای دستیابی به یک توافق روی حتی کلیات به نتیجه نرسیده است، آیا می‌توان انتظار داشت که در ظرف سه ماه آینده هم روی کلیات و هم روی جزئیات همنظری حاصل شود، و توافقنامه − که این بار تفاهم نامه نیسن − در شکل «نهایی»‌اش امضا شود و از همه مهمتر این که این توافقنامه بعد از آن مو به مو و بند به بند اجرا گردد؟ تصور این چشم‌انداز سخت است. مگر آن که بخواهیم عینیت ۱۲ ساله‌ی گذشته را در سه ماهه‌ی آینده به نفع ذهن‌گری کنار بگذاریم.

اما برای این موضوع علاوه بر تردید آفرینی در مورد آینده توسط گذشته‌ی این پرونده، می‌توانیم به سست بودن پایه‌های این تفاهم مشترک هم اشاره کنیم، تا دریابیم که چگونه دو طرف هر یک از رؤیاهای مستقل خویش صحبت می‌کند، به جای توجه به آن چیزی که به راستی موضوع سازش متقابل بوده است.

یک بستر اما دو رؤیا

هر ناظری که به سخنان اوباما و کری از یکسو و سخنان جواد ظریف از سوی دیگر گوش داده، دریافته است که این‌ها از دو چیز متفاوت صحبت می‌کنند. آن چه اوباما و کری گفته اند، اگر صحت داشته باشد، یک شکست فاجعه بار برای نظام حاکم بر ایران است و اگر روایت ظریف درست باشد، یک افتضاح سیاسی دردسرساز برای اوباما و تیم او.

کدام روایت درست است؟ چرا این دو دولت حاضر شده‌اند به اقدامی دست بزنند که در پس آن این افتراق آشکار و این تفاوت فاحش نهفته است؟ قبل از این که به این پرسش جواب دهیم نخست در جدول زیر برخی از تفاوت‌های دو روایت مطبوعاتی[3] وزارت امور خارجه‌ی ایران و وزارت امورخارجه‌ی آمریکا را می‌بنییم که بسیار گویاست:

متن ارائه شده توسط وزارت امور خارجه‌ی جمهوری اسلامی متن ارائه شده توسط وزارت امور خارجه‌ی ایالات متحده‌ی آمریکا
مجموعه متضمن این راه حل ها، جنبه حقوقی نداشته و صرفا راهنمای مفهومی تنظیم و نگارش برنامه جامع اقدام مشترک را فراهم خواهد ساخت این عناصر پایه‌های توافقنامه‌ی مشترک جامع نهایی خواهد بود که از حالا تا ۳۰ ژوئن نگارش خواهد شد.
این موضوع در متن وزارت خارجه ایران مسکوت مانده است. ایران موافقت کرده است برای ۱۵ سال هیچگونه تاسیسات غنی سازی ایجاد نکند.
تأسیسات هسته‌ای فردو به مرکز تحقیقات هسته‌ای و فیزیک پیشرفته تبدیل خواهد شد. ایران موافقت کرده است برای ۱۵ سال در فردو غنی سازی نکرده و تحقیق و توسعه مرتبط با غنی سازی نیز در این سایت انجام ندهد
نیمی از تأسیسات فردو با همکاری برخی از کشورهای (۱+۵) به انجام تحقیقات پیشرفته هسته‌ای و تولید ایزوتوپ‌های پایدار که مصارف مهمی در صنعت، کشاورزی و پزشکی دارد، اختصاص پیدا می‌کند. این موضوع در متن وزارت خارجه آمریکا مطرح نشده است.
در متن فارسی وزارت خارجه ایران به این موضوع اشاره نشده که سانتریفوژهای نظنز فقط می‌توانند از نسل اول (IR-۱) باشند. در نطنز تنها باید ۵۰۶۰ سانتریفیوژ IR-۱ فعال باشند.
ماشین‌های اضافه بر این تعداد و زیرساخت‌های مرتبط با آنها جهت جایگزینی با ماشین‌هایی که در طول این زمان آسیب می‌بینند جمع‌آوری و تحت نظارت آژانس نگهداری خواهد شد. همچنین ایران قادر خواهد بود ذخایر موجود مواد غنی‌شده خود را برای تولید مجتمع سوخت هسته‌ای و یا صادرات آنها به بازارهای بین المللی در قبال خرید اورانیوم اختصاص دهد. چنین عباراتی در متن وزارت خارجه آمریکا وجود ندارد.
ایران برنامه تحقیق و توسعه خود را روی ماشین‌های پیشرفته ادامه خواهد داد و مراحل آغاز و تکمیل فرایند تحقیق و توسعه سانتریفیوژهای IR-۴، IR-۵، IR۶- و IR-۸ را در طول دوره زمانی ۱۰ساله برنامه جامع اقدام مشترک ادامه خواهد داد. ایران نباید از سانتریفیوژهای پیشرفته خود استفاده کند و تحقیق و توسعه ایران روی سانتریفیوژهای پیشرفته باید طبق پارامترها و برنامه مورد توافق با ۱+۵ باشد
این موضوع در متن وزارت خارجه ایران مسکوت مانده است. ایران تعداد ۱۰۰۰ سانتریفوژ IR-۲ خود را برخواهد چید.
راکتور تحقیقاتی اراک آب سنگین باقی می‌ماند، با انجام بازطراحی ارتقا می‌یابد و روزآمد می‌شود و این کار در قالب یک پروژه بین المللی مشترک تحت مدیریت ایران آغاز و پس از آن بلافاصله ساخت آن شروع و در چارچوب یک برنامه زمان بندی تکمیل خواهد شد. ایران موافقت کرده است که رآکتور اراک را طبق طرحی که روی آن باید با ۱+۵ توافق حاصل شود، بازطراحی کند؛ قلب رآکتور نیز تخریب خواهد شد.
این موضوع در متن وزارت خارجه ایران مسکوت مانده است. ایران یک سری اقدامات را برای رفع نگرانی‌های آژانس در رابطه با ابعاد احتمالی نظامی برنامه هسته‌ای خود، انجام خواهد داد.
درباره پروتکل الحاقی، آمده که ایران «داوطلبانه» این پروتکل را به صورت «موقت» اجرا می‌کند و «در ادامه فرآیند تصویب این پروتکل طبق یک جدول زمانی در چارچوب اختیارات رئیس‌جمهور و مجلس شورای اسلامی به تصویب خواهد رسید». در سند آمریکایی واژه‌های «داوطلبانه»، «موقت» و «اختیارات رئیس جمهور و مجلس» و… نیست، بلکه تصریح شده که «ایران موافقت کرده است پروتکل الحاقی را اجرا (Implement) کرده و به آژانس اجازه دسترسی‌های بسیار بیشتری را در رابطه با برنامه هسته‌ای ایران بدهد، از جمله تاسیسات اعلان شده و اعلان نشده را».
پس از اجرایی شدن برنامه جامع اقدام مشترک، تمامی قطعنامه‌های شورای امنیت لغو خواهد شد و همه تحریم‌های اقتصادی و مالی چندجانبه اروپا و یک‌جانبه آمریکا از جمله تحریم‌های مالی، بانکی، بیمه، سرمایه گذاری و تمامی خدمات مرتبط با آنها در حوزه‌های مختلف از جمله نفت، گاز، پتروشیمی و خودرو سازی فوراً لغو خواهند شد. اگر ایران به تعهدات خود عمل کند، در تحریم‌ها تخفیف (Relief) داده می‌شود؛ ساختار تحریم‌های آمریکا باقی می‌ماند؛ تحریم‌های شورای امنیت سازمان ملل درباره موضوع هسته‌ای همزمان با پایان همه مباحث مرتبط با هسته‌ای از جمله غنی سازی، ابعاد احتمالی نظامی ([4]PMD)، سایت فردو، آب سنگین اراک و شفاف سازی، لغو می‌شود؛ مجوزهای اصلی در قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل، با یک قطعنامه‌های جدید شورای امنیت سازمان ملل که برنامه اقدام مشترک جامع را تائید می‌کند، بار دیگر برقرار می‌شوند؛ تحریم‌های یکجانبه آمریکا و اروپا پس از آنکه آژانس تائید کرد ایران تمام گام‌های هسته‌ای مرتبط را برداشت، «تعلیق» می‌شوند و هر گاه آژانس گفت ایران به تعهداتش عمل نکرده، مجددا اعمال می‌شوند.

دلیل این تفاوت‌های آشکار که گاهی به تناقض هم می‌گراید شاید این باشد که آن چه اعلام شد نه حاصل توافق اتمی که حاصل توافق بر سر پنهان کردن عدم توافق اتمی بوده است. یعنی ترتیب دادن یک نمایش دیپلماتیک بی سابقه برای آن که دو طرف (ایران و آمریکا) بتوانند از سناریوی پردردسر و پرخطر پایان بخشیدن رسمی به مذاکرات پرهیز کنند. به عبارت دیگر وقتی دو طرف، احتمالا در ساعات پایانی ماراتن مذاکرات، دریافته‌اند که توافقی در کار نیست، روی این نکته با هم توافق کرده‌اند که هریک برای مخاطبان خویش چیزهایی بگویند که آن مخاطبان را راضی سازد. به همین دلیل بدیهی است روایتی که ظریف باید ارائه می‌داده روایتی باشد مورد پسند بیت رهبری، فرماندهی سپاه، راست گرایان مخالف مذاکرات و امیدوارساز برای مردم درمانده‌ای که نیاز به یک انگیزش روانی دارند تا از واقعیت تلخ انحطاط شرایط اجتماعی و اقتصادی خویش، برای چند وقتی هم که شده، فرار کنند. روایت اوباما و جان کری اما قراربوده مطلوب اسرائیل، کنگره‌ی تحت سیطره‌ی جمهوریخواهان، متحدین منطقه‌ای عرب ناراضی و نیز افکارعمومی متردد مردم آمریکا باشد. بدیهی است که این دو روایت نمی‌توانست یکی باشد. زیرا یک روایت مشابه، به درد یکی از این دو طرف (ظریف یا کری) نمی‌توانست بخورد.

راه حل کاذب

این امر توجه ما را به این نکته جلب می‌کند که آن چه روی داده نه توافق بوده است نه تفاهم، نوعی مصلحت گرایی تبلیغاتی-دیپلماتیک است که در آن هر طرف می‌تواند در ظاهر امر با دست پر به خانه بازگردد و مجبور به اعتراف به شکست و تحمل عوارض آن نباشد. به این ترتیب بازی‌ای که قرار بود “برد – برد” باشد به بازی “باخت اعتراف نشده – باخت اعتراف نشده” تبدیل شد. یعنی هریک از دو طرف ضمن این که می‌داند در رسیدن به اهداف خاصش از مذاکرات شکست خورده است در عین حال با رضایت طرف دیگر می‌تواند خود را در خانه‌ی خویش برنده‌ اعلام کند.

موقعیت دشوار دو طرف

تبدیل نتیجه‌ی نهایی مذاکرات به یک شبه نمایش دیپلماتیک حکایت از سخت بودن موقعیت هر دو طرف برای ترک میز مذاکره دارد. اوباما، همچنان که در سخنان خود پس از پایان مذاکرات به روشنی گفت، می‌داند که ترک میز مذاکرات به معنای تدارک برای حمله‌ی نظامی و آغاز یک جنگ منطقه‌ای تمام عیار خواهد بود. این سناریویی است که اوباما نمی‌خواهد به آن تن دهد و در بهترین حالت می‌خواهد با طول دادن روند مذاکرات، این تصمیم گیری سهمگین را بر عهده‌ی جانشین خود بگذارد، جانشینی که به احتمال زیاد جمهوریخواه بود و در این کار مشکلی نخواهد داشت. طرف ایرانی نیز می‌داند که با ترک میز مذاکرات، سناریوی وحشتناک فروپاشی اقتصادی، شورش‌های اجتماعی، محاصره دریایی، تشدید تحریم‌ها و حمله‌ی نظامی در پیش روی او قرار دارد. بنابراین او نیز ترجیح می‌دهد که با هدر دادن زمان نه زیر بار مسئولیت‌های سنگین ناشی از پذیرش و اجرای توافقنامه[5305] برود و نه خود را در مقابل سناریو سیاه ترک میز مذاکرات قرار دهد.

در چنین شرایطی قابل پیش بینی است که بهترین سناریو برای هر دو طرف اصلی مذاکرات اتمی حفظ موقعیت نازای کنونی است. در این میان تنها خط قرمزی که باید رعایت شود این است که ایران به طور عملی به بمب اتمی دست نیابد. بمب‌سازی هم موضوعی است که ایران به احتمال زیاد برای به هم نزدن موقعیت پادرهوا اما مفید کنونی برای خویش به آن اقدام نخواهد کرد و آمریکا هم با آگاهی بر این محاسبه‌ی ایران از این بابت چندان نگران نیست.

برخورد اسرائیل، کشورهای عرب منطقه و سایر قدرت‌های جهانی در این میان تابعی است از حرکت‌های این دو بازیگر اصلی پرونده‌ی اتمی یعنی ایران و آمریکا. از آن جا که نفع هر دو طرف در به هم نزدن این بازی صفر – صفر است، این فرایند می‌تواند نه فقط برای سه ماه آینده، بلکه به بهانه‌ی مذاکره برای «جزئیات»، برای مدت زمانی به مراتب بیشتر از آن ادامه یابد. در این میان فقط پارامترهای بیرون از فرایند مذاکرات هستند که می‌توانند این احتمال را به هم زنند. در ایران، پارامتر سقوط اقتصاد و آغاز خطرات عوارض اجتماعی آن از طریق حضور مردم در صحنه‌ی اعتراضات معیشتی و صنفی، و در آمریکا، دست به کار شدن فعال کنگره و لابی اسرائیل. در ورای این عوامل، اقدام یک جانبه‌ی تل آویو و یا گسترش جنگ در خاورمیانه ممکن است این به درازا کشیدن پرونده را زیر سوال ببرد.

در یک کلام، خط قرمز برای سپاه و بیت رهبری برای رفتن عملی به پای پذیرش توافقنامه‌ی نهایی حضور خطر ساز مردم در خیابان‌های شهرهای بزرگ کشور است. تا آن زمان و تا وقتی که این نهادهای قدرت مصلحت خود را در کشتن وقت و عدم پذیرش و اجرای توافقنامه بدانند و از سوی دیگر تا وقتی که اوباما نیز شرایط موجود را به آغاز یک جنگ بزرگ منطقه‌ای پرماجرا ترجیح دهد، هیچ تحول مهمی در پرونده‌ی اتمی ایران روی نخواهد داد. نه در سه ماه آینده و نه در ورای آن.

KoroshErfani@yahoo.com

Be the first to comment

Leave a Reply

ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد


*