مرگ انسانيّت

مرگ انسانيّت

حُسن اخلاق و نكويي بهر انسان زينت است
حُرمت انسان بدارد هركه او خوش طينت است
عشق و مهر و پايمردي و خردورزي ؛ همه
گوهري باشند هريك بهرانسان زينت است
مكتب انسانگرايي فخر انسان است و بس

كازبراي خلق دنيا خود نماد رحمت است
بهر كشورهاي آزاد جهان گرديده حل
ليك از بهر حكومتهاي بسته نكبت است
گر به دقت بنگري ؛ بيني سه قشر اجتماع
قشر اوّل قشردارا ؛ كاو به ناز ونعمت است
قشر دوم يا مياني ؛ قشر آگاه زمان
كاز براي حق مردم درتلاش و زحمت است
قشرسوم يا فقيران ؛ كاز براي آب و خور
يا كه بي بهره زآگاهي اسير محنت است
قشر اول با حكومتها ندارد مشكلي
چونكه صاحب قدرتي ناشي زلطف مكنت است
بهر قشر سوّمي نامانده ناي اعتراض
چونكه دربند خلاصي اش زفقر و نكبت است
ليك تنها قشر پويا ؛ كان براي وصل حق
دائما موي دماغ حاكم بي حكمت است —
باشد اين قشر مياني كاز همه الطاف آن —
حق مردم جاري و آزادي آنرا كسوت است
كاوه گويد مرگ انسان در دفاع از حق خويش
مرگ انسان نيست بلكه مرگ انسانيت است

Be the first to comment

Leave a Reply

ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد


*