چشم انداز فلسفۀ انسان مداری
نوشته ای از: فردریک اِدوُردز (Frederick Edwords)
چاپ مجدد بهمراه تغییرات و تصحیحات جزئی، با اخذ پروانه از نشریۀ The Humanist
ژانویه/ فوریه 1984
دفتر تولید سازمان خودرهاگران
برگردان به فارسی: داریوش افشار
*****************
5- دانش بشری بی عیب و نقص نیست. ما می پذیریم که ابزار آزمون و شناسائی درجۀ آگاهی و دانش ما، یعنی مشاعر و خرد انسان، جایزالخطا هستند. به همین دلیل هم هرگونه دانش و یا نتیجه گیری علمی در رابطه با هرگونه پدیدۀ مرتبط با جهان هستی می بایستی که با رویکرد به برهان و دلیل منطقی به اثبات رسیده باشد. این نوع شیوه و برخورد ما با نتیجه گیری های ما در قبال علوم اکتسابی، الگوهایی هستند که ما برای گزینه های اخلاقی و سیاستهای اجتماعی بکار می گیریم. پرواضح است، از آنجایی که ماهیّت شناخت و دانش ما، هم جایزالخطاست و هم می بایستی مشمول آزمون برای صحت و درستی داده های ما واقع شود، و از آنجایی که شرایط اجتماعی دائمأ دستخوش تغییر و تحول هستند، گزینه ها و سیاستهای اجتماعی نیز لزومأ می بایستی که دائمأ مورد بازنگری و تجدید نظر قرار بگیرند.
برای خیلی کسان ممکن است این گونه تداعی شود که یک چنین نگرشی به یک مقولۀ فلسفی، از بنیان مستحکمی برخوردار نیست؛ چرا که می تواند دائمأ دستخوش تغییر بشود. امّا از آنجایی که این شیوۀ نگرش برخوردی صادقانه و واقع بینانه با جهان هستی دارد، به باور ما از حداکثر استحکام بنیادی ممکن برخوردار است. هرگونه تلاش برای بنیان فلسفه ای که بخواهد به منظور ایجاد بالاترین حسّ امنیّت در افکار بشری خودرا بر مبنای باورهای ماورای انسانی و “واقعیّتهای” خارج از جهان مادّی بنا نهد، تنها می تواند موجب ایجاد توهم و کجروی در مورد جهان هستی در میان انسانها شود. نتیجۀ محتوم یک چنین نگرش متوهمی که بنیان اتخاذ سیاستهای اجتماعی را بر پایۀ این گونه باورها در عملکرد خود قرار بدهد، چیزی بجز درافتادن به راه خطا را در پی نخواهد داشت.
کوشش ما انسان مدارها این است تا از اینگونه خطا های گران برحذر باشیم. به همین منظور هم ما تلاش خودرا وقف روبرو شدن با زندگی به همان گونه که در جهان مادّی وجود دارد می کنیم. پرواضح است که این با درنظرگرفتن تمامی دشواریهائی است که تفهیم این گونه نگرش صادقانه در میان مردم با خود بهمراه دارد. ما آگاهانه و عمدأ برای اینکه نقش مؤثری در کنشهای خود بجا بگذاریم زحمت درک واقعی این جهان را به جان خریده ایم. در حالیکه می توانستیم به راحتی و بدون هیچ گونه دردسری امنیّت کاذبی را که سیستم های فکری ساده گرایانه برای ما ترسیم می کنند باور داشته باشیم. واقعیّت این است که اگر ما خواسته باشیم تا راهکارهای حلّ مشکلات مزمن بشریّت را که قرنها با آن مواجه بوده است ارائه بدهیم، ناچار به پیمودن طریقۀ دشوار این راه هستیم.
6- ما براین باور اصرار می ورزیم که ارزشهای انسانی، معنی و مفهوم خودرا در زمینه های زندگی نوع بشر در همین جهان هستی متبلور می سازند. “زندگی” به اصطلاح پس از مرگ، که به زعم باورمندان این گونه تفکرات دیگر از نوع زمینی آن نمی باشد، نمی تواند مشمول بخشی از معادلاتی باشد که ارزشهای انسانی در این جهان در حیطۀ آنها عمل می کنند. حیات و جهان مادّی موجود که ما در حال حاضر در آن زندگی می کنیم، تنها شریانهای ارتباطی مارا با امورات اخلاقی ما، اهداف ما و آرزوهای ما برای حال و آیندۀ ما در همین جهان هستی تشکیل می دهند. بنابراین، ما فقط می توانیم ارزشهای خودرا تمامأ در چارچوب یک چنین نگرشی از جهان هستی قرار بدهیم. اگر اینطور عمل نکنیم، و ارزشهای انسانی خودرا در یک قالب وسیعتری از صرف امید به ادامۀ زندگی جاودانی در جهان دیگری قرار دهیم، متوجه می شویم که یا ما درحال پیگیری منافع مجازی و تخیّلی خود هستیم، ویا اینکه سعی براین داریم که نیازهای بشری دراین جهان را در محلّی کاملأ متفاوت از این جهان و در جایی که متعلّق به انسانهای زنده نیست پیدا کنیم! تا زمانی که “زندگی پس از مرگ” در جایی دیگر، اثبات و نشان داده نشده باشد که انگیزۀ لزوم بازنگری ما به این نوع “زندگی” را بر انگیزاند و تا زمانی که به ما نشان داده نشود که آن “دنیای دیگر” با آنچه که در این دنیای مادّی می گذرد مرتبط می باشد، ما حاضر به از دست دادن فرصت ارائۀ طرح و پیگیری و متحقق کردن یک زندگی خوب و مبتنی بر اخلاقیّات خوب بشری در این جهان نیستیم.
7- ما تصمیمات و آرمانهای اخلاقی خودرا به جای اینکه بر اساس نادیده ها و یا خواسته های خدایان موهوم و اثبات نشده و یا هر قدرت ماورای طبیعت دیگری قرار دهیم، بر پایه نیازها و مطلوبات عینی انسانها در همین جهان قرار می دهیم. میزان ارزش هریک از گزینه های ارائه شده در زندگی، با مؤثر واقع شدن و یا خلاف آن در زندگی روزمرۀ انسانها محک زده می شود. این شامل شخص خود ما، خانواده های ما، جامعۀ ما و در یک کلام، تمامی مردم کرۀ خاکی ما می شود. اگر هم ثابت شود که قدرتهای ماورای طبیعتی هم وجود دارند که ما ملزم به پاسخگوئی به آنها می باشیم، ما هنوز خود را در ارتباط با این گونه قدرت ها پاسخگو به نیازها و منافع نوع بشر به حساب می آوریم؛ چرا که تمامی فلسفه ها و مذاهب توسط خود انسانها پایه گذاری شده اند و در تحلیل نهائی نمی توانند از چشم انداز منافع خودساختۀ خود بهره مند نباشند. این چشم انداز بشری، مارا محدود به درک جهان از دریچۀ دیدگاه بشری می کند که نیروی محرکۀ رسیدن به آرمانها و آرزوهایش لزومأ می بایستی خود نوع بشر باشد.
8- ما ارزشهای اخلاقی خودرا بر اساس آنچه که در زندگی مادّی و در عمل اتفاق می افتد ارزیابی و به مرحلۀ عمل می گذاریم و نه بر مبنای ذهنیگرائی هایی که اگرچه می توانند مطلوب باشند امّا به دور از دسترسی ما قرار دارند. از آنجایی که اصول و آیین اخلاقی پسندیده ارزشهای مطلوب ما بشمار می آیند، ما می توانیم و می بایستی که این گونه ارزشها را تنها به مثابه راهنمای شیوۀ برخوردمان در قبال هر موقعیّت مشخصی در قبال دنیائی که در آن زندگی می کنیم به کار بگیریم. دلیل مخالفت ما با تفکرات اخلاقی مطلق گرا هم از همین نکته سرچشمه می گیرد؛ چرا که از آنجایی که این گونه تفکرات پیدایش این جهان را با ظرفیّت های مطلوب انسان ها پیش فرض افکار خود قرار می دهند، سعی می کنند تا بدون هیچگونه انعطافی ارزشهای ماورای انسانی خودرا بر آن استوار سازند. ما این موضوع را می پذیریم که تنش ها و قرارگرفتن بر سر دوراهی های اخلاقی وجود دارند و اتفاق می افتند. بعلاوه، در بعضی مواقع انتخاب گزینه های اخلاقی قرار گرفته در پیش روی ما آسان نیستند و نمی توانند با شاخصهای ساده و سنجشهای از پیش تعیین شده به دست آمده باشند. انتخاب گزینه های صحیح اخلاقی اغلب نیاز به تفکر عمیق، کوشش به جمع آوری داده ها و اطلاعات در مورد موقعیّت مشخّص مربوطه، توجه خاص به پیامدهای فعلی و بعدی، و بررسی دقیق بدیل های موجود را دارد. پیشبرد زندگی به طریقی که همیشه با پندار نیک همراه باشد و یا حتّی دانستن این که کدامین گزینه ها بهترین انتخابها هستند، همیشه ساده و میسّر نیست. به همین دلیل هم زمانی که ما پایبندی خودرا به اخلاقیّات با دیدی از نقطه نظر فلسفۀ انسان مدارانه مطرح می کنیم، این برخاسته از میل ما به سختکوشی و پرداختن تفکر عمیق برای بدست آوردن یک زندگی مبتنی بر ارزش های اخلاقی نیک و پسندیدۀ انسانی در یک دنیای پیچیده است.
ادامه دارد…
دوستان گرامی درود برشما
درارتباط با آرمان واهداف والای سازمان خودرهاگران چند بیت زیر که ازشعر (بیم وامید) هست را به خدمتتان پیشکش وامیدوارم که مورد پذیرش قرارگیرد
……….
از بزرگان شنیده ام به کرار
…کاز فرومایه حُسن نتوان دید
برگذایان اگر دهی میدان
آیدت روزگار شوم پدید
چون گدا خود نه عزّتی دارد
که تواند به قصد خویش رسید
نه ورا عِرق میهن است ونه نام
ننگ او بی شُمُر توانی دید
هرچه دزدی ” دروع ورنگ وریا
گشته زین قوم بس پلید پدید
نه بُوَد اعتماد بر سخنش
سخنی راست زو کسی نشنید
مغلطه گشته فکر وپیشه ء او
کس حقیقت ازو نه دید وشنید
چون خِرَد ضد ظلم و جَوربُوَد
ظالمی با خِرَد نخواهی دید
درمیان تمام جبّاران
یک نفر باخِرَد نگشته پدید
جمع اضداد کی شود حاصل ؟
دیو را همره ِ فرشته که دید؟
عدل بُن مایه ء اهوراییست
ظلم از اهرمن بگشته پدید
ازکلاغ وزغن َنوای هَزار
هیچگه نی توان شنید ونه دید!!
تازمانی که این جهان باقیست
باشد این جنگ بین نیک وپلید
عالِمان “عاقلان وبا خِرَدان
زین میان گشته اند روی سپید
سالکان ِ ره ِ حقیقت ” خود
می توانند این حقیقت دید
که به پایان رسیده دوره ء جور
کورنتواند این حقایق دید
گرگدا فطرتان رسند به مراد
برکنند ریشه رجاء وامید
گویم ای (مهر ) بر خِرَد بگرای
تا توانی به قصد خویش رسید
فکر وچشمان آن کسی کوراست !!
که خِرَد ازوجود او برمید !!!!اد