چه نشسته ایم که نظام ورشکسته است

نوشته ی  اختر چرخ ادب – تهران

ویرایش از دفتر تولید سازمان خودرهاگران

————————————————————

پارسال که در اعتراضات خیابانی ملت حضور داشتم ، هر بار شعارهای با معنایی ساخته و سرداده میشد که یکی از زیباترین آنها این بود : « نظام ورشکسته ، دیگه به گل نشسته». اکنون سالی از آن خیزش مردمی و انسانی گذشته است و سر آن دارم که توضیح دهم نظام خامنه ای بر خلاف رجزهایی که می خواند و آن « فتنه » که شکست خورده می داند ، حال و روز بسیار ناخوشی دارد . هم اینک میان جنبش زخم خورده و پرسان  و جویان ما مردم به جان آمده از نابرابری ها، و نظام ورشکسته خامنه ا ، هر که زودتر برخیزد برنده پایانی پیکار، و آینده از آن اوست .

1) وضعیت داخلی و اجتماعی نظام و جامعه

دستگاه خامنه ای که جمهوری اسلامی نامیده می شود ، از پنج گروه  رنگارنگ تشکیل شده بود که به فراخور نیازهای حکومتداری و گاه با کارکردهای متضاد شکل گرفته بوده اند.  این پنج گروه ، به ترتیب نزدیکی به هم در یک طیف دایره وار، عبارت بودند از : گروه  واقع بینان (با نام اصلاح طلبان) گروه  مصلحت گرایان ( یا گروه  رفسنجانی)- گروه  آخوندی (مراجع تقلید و حوزه های حکومتی) –  گروه سرمایه داران (بازاری ها و بازاری زاده های حکومتی)- گروه  پاسداران (جنایتکاران اطلاعاتی ، نظامی و انتظامی).

پس از گذشت 32 سال از عمر نظام، روابط درونی آن  و نیز رابطه آن با جامعه به مرحله ای رسید که واقع بینی و مصلحت اندیشی در روش ها، به قیمت عمر نظام تمام می شد و در نتیجه در تابستان 88 ، تعارف به کنار گذاشته شد و قله های ثروت مجهز به خرافه مذهبی، اختیار جنایت، سرکوب و حذف را به گروه  پاسداران داده، ایشان را یک تنه عهده دار نگهداری و گردانیدن نظام کردند.  بدین سان آن روی سگ نظام از پس صورتک اصلاح و تغییر و مردمسالاری به مردم نمایانده شد. اینک خامنه ای در قامت یک فاشیست فرتوت بر لکوموتیو سرداران چاپندگی نشسته و زائده های سرمایه دار و آخوند را با خود، بر ویرانه میهن می کشد. این قطار در سال 88، خواسته های گوناگون و انباشته مردم معترض به فرهنگ و سیاست و اقتصاد را دستخوش ترور و سرکوب نمود و این درهم شکستن البته دوسویه و موقت بوده و تق آن در دستگاه خامنه ای، در آینده در خواهد آمد؛ چراکه با قربانی کردن دو گروه  رژیم و ایجاد آرزوی براندازی در میان جامعه همراه گردید.  بخش بسیار موثری از هم میهنان که سالیانی است امید به گروه  مصلحت گرا و واقع بین رژیم بسته و به دنبال سراب ترسیم شده ایشان روان بودند ، اینک واهی بودن آن امید و پوچ بودن آن پیوند ها را با تمام وجود در میابند .

از دیگر سو ، موضوع جانشینی علی خامنه ای، با گذر سن وی از هفتاد و افتادن خرمهره مصلحت گرایی بنام رفسنجانی از چشم وی، و همزمان، آز بی سابقه پاسداران، که پس از عمری فرمانبری و پا در پوتین بودن، اینک به نوای وزیر و وکیل شدن رسیده اند، در ابهام قرار دارد. این ابهام خود بخود برای نظام، زاینده بی ثباتی است. چرا که تصور نبود خامنه ای و بی رهبری حتی به مدت 24 ساعت برای بدنه فربه و متشتت نظام، نشدنی است و همزمان توافقی هم برای تعیین جانشین میان قطب های رفسنجانی احمدی نژاد وجود ندارد. از این رو تنها راه حل مشکل، حذف یکی از دو طرف است و در بلبشویی که بیشتر خواهم گفت،  این جراحی ضروری نظام می تواند به بهای از پای در آمدن آن تمام شود.

2) وضعیت خارجی و جهانی

به دلیل بی ثباتی و ضعف درونی بنیه اقتصادی و فنی، کشور ما در زمره بازیگران موثر یا قدرت های متوسط و تعیین کننده در عرصه جهانی نیست. در عین حال به دلیل بریده شدن پیوند حکومت ایران با مثلث آمریکا انگلیس اسراییل پس از انقلاب و فروپاشی ابرقدرت شوروی، انگیزه دخالت و بازیگری مثلث پیش گفته نمود همیشگی یافته است. وحشیگری و بی ریشگی نظام خامنه ای به همراه ناکارآمدی  وافلاس اقتصادی آن، امکان آمریکا را به تعیین کنندگی در آینده ایران دوچندان ساخته است.

نکته دیگر و مهمترین نکته که اندرکنش سیاسی نظام با دولت های دیگر را پیرو خود ساخته، اشتهای گروه پاسداران برای دستیابی به قدرت اتمی است. این خواست سپاه، آن هم با سوء استفاده از پوشش NPT، این امکان را به غرب داده که نخست متحدان خود در اروپا و سپس روسیه و چین را نیز برای فشار فزاینده بر نظام خامنه ای، با خود هم داستان سازد. و کلا باید دانست رجزخوانی اتمی یک بازار وارد کننده و پولدار مانند ما که درآمدش با تأمین بخش مهمی از انرژی چهان صنعتی تضمین شده و بر فراز مهمترین گذرگاه آبی نفت نشسته است، هرگز برای هشت کشور صنعتی جهان و چین، پذیرفته و مجاز نخواهد بود.  گروه های بازاری و آخوند رژیم که شیشه عمرشان با پاسداران باجگیر یکی است، برخلاف میل سوداگرانه خود و هم البته از احتیاط دچار شدن به سرنوشت صدام و طالبان، به نظاره این رویارویی اتمی نشسته اند و پیوندهای سیاسی و اقتصادی خارجی نظام، روز به روز در حال سست شدن و گسست است . رابطه ای که رژیم با قدرتهای نوپای جهان مانند هندوستان، ترکیه، برزیل و ونزوئلا  دارد از راه ارزان فروشی منابع  طبیعی است و از آن جا که ملاحظه رابطه با جهان صنعتی و خط قرمز یاغیگری اتمی در آنها نیز دخیل است ، به موثر بودن آنها امیدی نیست .

3) وضعیت اقتصادی

بی تدبیری و خوی انگلی و چپاولی گروه های نظام، به همراه کاهش نسبی و پایدار قیمت نفت، پس از یک دوره اوج آن که با خرج تراشی های کلان و عوام فریبانه و گسترش بی سابقه سفره های ریخت و پاش در دوران زمامداری سپاه بازار در قوه مجریه کشور همراه بوده است، باعث پیشی گرفتن شدید خرج نظام بر درآمد آن شده و کسری بودجه بی سابقه ای بالغ بر بیش از 25 میلیارد دلار برای آن به بار آورده است.  جبران این کسری با مسکن چاپ پول امکان پذیر نیست و از این رو نظام خامنه ای را به صرافت گران کردن سوخت، آب و برق و دریافت فزاینده مالیات ها انداخته تا از ورشکستگی و فروپاشی اقتصادی رهایی یابد. حال آن که کسب 20 تا 30 میلیارد دلار از راه هایی که گفته شد همزمان با رکود اقتصادی و بیکاری گسترده، چنان پیامدهای قیمتی و اجتماعی خواهد داشت که نظام را در برابر موج خشم  و عصیان معیشتی  جامعه به علاوه دیگر نارضایتی ها قرار خواهد داد.

سه مطلب بالا را از هر سو که بخوانیم به یک نتیجه می رسیم و آن اینکه نظام خامنه ای ماندنی نیست.  زایش، بازتولید و ادامه حیات در آینده برای این دستگاه تصورشدنی نیست و هم اکنون در برزخ پیش از فروپاشی به سر می برد .

اینک گزینش با ماست . آیا می خواهیم با فروپاشی دیر یا زود این نظام ، آشوب بی حکومتی نیز بر دردهای کنونی افزوده شود؟ و آیا هیچ اندیشیده ایم که در بهترین حالت، نظامی که از سه بحران پیش گفته جان سالم به در برد، خود و جامعه زیر فرمانش را به سومالی دیگری فرو خواهد کاهید؟ گو اینکه اینک نیز در همان کیفیت سومالی هستیم با رنگ  و لعابی از پول نفت. آیا ارج و کرامت انسان ایرانی در حد درخوری قرار دارد؟ اگر تغییر به سوی بهترشدن را می خواهیم ، چه فرصتی بهتر از امروز که فردا دیر است.

کلید آغاز رویش ما ، همبستگی است و اتحاد. از نومیدی و سکون به درآییم و دوستان را بیابیم. تا کی در پیله خود و درگیر کیستی و چیستی دیگر هم میهنان بمانیم ؟ فاصله و تضادهای کاذب مسلکی و فرهنگی و طبقه ای را به سود « ملت » شدن به کناری نهیم. به ارج انسان و جامعه ایرانی و رسانیدن آن به جایگاهی شایسته بیاندیشیم. آیا می خواهیم در جامعه ای که دستپخت نظام خامنه ای است و تفاوت دوغ و دوشاب در آن چیزی نیست به زندگی ادامه دهیم  و دلخوش باشیم که امروز هم «بی دردسر» (!!) برای  « من » به پایا ن رسید ؟ چنان درگیر نگهداشتن خود شده ایم که آیین مهرورزی و مهربینی پاک از یادمان رفته استپ . این راه را نهایت، صورت کجا توان بست ؟ پیشرفت کشور های مترقی به کنار، پیشرفت برخی همسایگان را نمی بینیم؟ فرزندانمان را به مدرسه و کارگاه بگماریم تا زیر دست وزیران دزد و بی کفایت کدام آینده را بسازند؟ تا به کی ، چهار و اندی میلیون از ما کارمند و کارگر دولتی باشند که چندین پاسدار آدم دزد و تاراجگر وزیران آنند؟ دولتی که فرماندار واستاندارش تدارکاتچی تبهکاران چاقوکش اند؟  به اعتصاب بیاندیشیم اگر انقلاب را پر هزینه می دانیم. با گرا ن شدن همه چیز پس از گرانی سوخت، بالاتر از سیاهی که رنگی نخواهد بود. اعتصابی که به تعطیلی قوه مجریه بیانجامد دستگاه تدارک سپاه ترور و سرکوب را خاموش خواهد کرد و آنگاه نوبت ترک خدمت و سرپیچی نیروهای وظیفه از سپاه و نیروی تروریست انتظامی فراخواهد رسید. با دوستی و اتحاد ما همه چیز شدنی است. سرپیچی و جلو انداختن فروپاشی نظام خامنه ای و سپس ساختن حکومتی انسانی سالار. از دوری ما جز تباهی و سیاهی بیشتر فردا، بر نخواهد آمد .

از همین حالا دوستان را در میان خانواده و همسایه و همکار، نشان کنیم . با پخش کردن و بحث همین نوشته آغاز کنیم ولی تمامش نکنیم . همیشه و مرتب با هم درباره کنار زدن نظام نامردمی و ساختن ایران فردا گفتگو و هماهنگی کنیم. دوستان را در شبکه اجتماعی، بی شمار سازیم که لحظه سرنوشت نزدیک ولی گذرا خواهد بود.