گفتم: چقدر نگران به نظر می آیی؟
گفت: از خودم می پرسم این بار چی می شه؟
گفتم: چی؟
گفت: همین 25 بهمن، نمی دونم چطور خواهد شد. اگر تظاهراتی بپا بشه بازهم مثل سابقه ؟
گفتم: بستگی به مردم داره؟
گفت: اگر رژیم دوباره بزنه؟
گفتم: اگر نداره، بی شک خواهد زد. مثل همیشه.
گفت: پس می شه مثل دفعات قبل.
گفتم: نه به طور لزوم، مردم می توانند بیاستند و مقاومت کنند.
گفت: آخه تا می ایستی و مقاومت می کنی می گن خشونت آمیز شد.
گفتم: بله یک عده همیشه آماده ی گفتن این حرف هستند اما این به معنای این نیست که مردم نباید از خودشون دفاع کنند.
گفت: در واقع نباید دفاع از خود را جزو خشونت محسوب کرد.
گفتم: خشونت از جانب ماموران حکومتی است که اعمال می شود. مردم می آیند در خیابان ها برای بیان اعتراض خود و دولت با خشونت اجازه نمی دهد که اعتراض کنند.
گفت: در این میان مردم باید چه کنند؟
گفتم: این حق طبیعی آنهاست که از خود دفاع کنند، یعنی اجازه ندهند که نیروهای سرکوبگر آنها را مورد خشونت قرار دهد.
گفت: اما این دفاع باید به چه صورت باشد که نگویند خشونت است.
گفتم: اول این که نباید به حرف کسی توجه کرد، شما باید از جان خود مراقبت کنید. چه دیگری خوشش بیاید چه نیاید. جان شماست، جان دیگری نیست که بخواهد در مورد آن تصمیم بگیرد. در مورد جان خود هر چه کنید که از آن دفاع کنید قابل قبول است.
گفت: و این به طور مشخص شامل چه چیز می شود؟
گفتم: هر حرکتی که به خشونت گر اجازه ندهد خشونت خود را ادامه دهد قابل تایید است. یعنی نباید گذاشت که دیگری به خشونت خود تداوم بخشد. باید طوری برخورد کرد که حرکت خشونت آمیز به پایان رسد و امکان بازآفرینی نداشته باشد.
گفت: یعنی باید حمله خشونت بار نیروهای سرکوبگر را متوقف کرد و بعد چه باید کرد؟
گفتم: اگر شما نیرویی را که دارد به شما خشونت اعمال می کند عقب برانید و بعد کاری نکنید، این نیرو می رود و چند دقیقه بعد باز می گردد و شانس خود را امتحان می کند. اما اگر بعد از عقب راندن تهاجم او، به سراغش بروید و کاری کنید که دیگر نتواند به سوی شما بازگردد کار درست را انجام داده اید.
گفت: مثل کسی می ماند که می خواهد مرا چاقو بزند، من هم باید حمله ی او را دفع کنم و هم چاقو را از دستش بگیرم.
گفتم: بله، وقتی می دانید که قرار است بار دیگر و یا چندین بار به شما حمله کند تا بالاخره شما را از پای درآورد. مسلم است که باید بروید و او را خلع چاقو کنید.
گفت: آیا در مورد نیروهای سرکوبگر هم همین طور است؟
گفتم: بله، باید بروید و کاری کنید که این نیروها دیگر نتوانند دو خیابان بالاتر یا دو ساعت دورتر به سراغ شما بیایند. زیرا می دانید که آنها به هر روی آمده اند که شما را تارو مار کنند.
گفت: و برای این منظور چه باید کرد؟
گفتم: تکنیک های مختلفی دارد که می توان این سوی و آن سوی پیدا کرد. اما به هر صورت باید کاری کرد که نیروی سرکوبگر دیگر قابل بهره برداری و سازماندهی دوباره نباشد.