گفتم و گفت: با سکوت میان ولیعصر و ونک چیزی تغییر نمی کند

گفتم: چرا ناراحت به نظر می آیی؟

گفت: از دست اینها؟

گفتم: کیا؟

گفت: همین شورای هماهنگی راه سبز امید.

گفتم: باز چه دست گلی به آب دادند؟

گفت: از یک طرف اعلام راهپیمایی کردند، از طرف دیگر گفته اند «راهپیمایی سکوت».

گفتم: راهپیمایی سکوت دیگر چه صیغه ای است؟

گفت: نمی دانم، می گویند مردم به خیابان بیایند اما شعار ندهند.

گفتم: خوب اگر قرار است شعار ندهند چرا به خیابان بیایند؟

گفت: من هم از همین ناراحتم. مردم خواست خود را از طریق شعار بیان می کنند. وقتی قرار باشد سکوت کنند کسی چه می فهمد چه می خواهند.

گفتم: این حرف درست است. ظاهرا آقایان آن قدرها هم در امر اعتراضات خیابانی وارد نیستند.

گفت: ما روز 25 خرداد شاهد راهپیمایی میلیونی مردم تهران در سکوت بودیم. خوب چه تاثیری داشت؟

گفتم: با توجه به این که این بار میلیون ها نفر نخواهند آمد. آیا یک راهپیمایی چند هزار نفره در سکوت نتیجه ای خواهد داد؟

گفت: من فکر می کنم به هیچ وجه.

گفتم: پس این طرح هیچ هوشمندی و عقلانیتی ندارد.

گفت: اما چه باید کرد؟ نمی شود که خانه بنشینیم.

گفتم: نخیر. باید رفت و حتما هم باید رفت. اما نه برای سکوت که برای فریاد زدن.

گفت: یعنی ضمن این که باید به این فراخوان جواب مثبت دهیم باید شعارهای خود را مطرح کنیم.

گفتم: دقیقا. شعارهایی که بیانگر خواست مردم است. باید رفت و این شعارها را به هر صورت ممکن عنوان کرد. فقط از این طریق است که دیگران می بینند و می دانند که ما برای چه به خیابان آمده ایم.

گفت: بله و چقدر خوب است که به منطقه ای که آنها گفته اند محدود نشود.

گفتم: یعنی کجا؟

گفت: فراخوان برای بین میدان ولیعصر و میدان و نک است.

گفتم: مگر قرار است جمعیت برای خرید از بوتیک های خیابان ولیعصر بیایند؟

گفت: بهتر بود منطقه وسیعتری را می گفتند.

گفتم: این تصادفی نیست. آنها هنوز می خواهند با تکیه بر محدود نیروهای طبقه ی متوسط حرکت را به پیش ببرند.

گفت: ولی این که نتیجه نداد.

گفتم: بله، لایه های طبق ی متوسط توانایی لازم برای این کار را ندارند. باید راه را برای ورود لایه های دیگر اجتماعی به جنبش باز کرد.

گفت: چگونه؟

گفتم: از طریق کار تبلیغاتی و آگاه سازی در مناطق رو به پایین شهر، از طریق کار سازمان یافته میان لایه های محروم جامعه، به وسیله طرح شعارها و مطالبات آنها و نیز با تعیین محل تجعمات در مناطقی که آنها با چشم خود تجمعات اعتراضی را ببینند.

گفت: پس چرا این ها این کارها را نمی کنند؟

گفتم: نخست به دلیل آن که این ها شناختی از واقعیت های اجتماعی ندارند. دیگر به این خاطر که دانش سازماندهی را نمی شناسند. بعدی به این دلیل که پیوندی با لایه های محروم جامعه ندارند و دیدگاه طبقاتی آنها با طبقه ی متوسط پیوند دارد.

گفت: برای جبران این کمبود چه باید کرد؟

گفتم: باید دل به آنها خوش نکرد. به این افراد وابسته نماند و در پی سازماندهی کار روشنگری اجتماعی و خودسازماندهی اجتماعی بود. به صورت قوی و هدفمند.

گفت: یعنی نباید به حرف اینها گوش کرد؟

گفتم: باید اجازه داد این جریان ها کار خود را بکنند. به هر حال تاثیر اندکی دارد. اما ما نیروهای دگرگونی خواه باید به فکر آن باشیم که کار خود را صورت دهیم. یعنی روی دو عنصر خودآگاه و خودسازماندهی در میان لایه های پایین جامعه کار منظم و هدفمند بکنیم.