گفتم و گفت: به جای تعطیل مرغداری اتحادیه ی مستقل کارکنان مرغداری ها را تشکیل دهید

گفتم: چرا این قدر پکری؟

گفت: دارم کارم را از دست می دهم.

گفتم: چه کاری؟

گفت:  در یک مرغداری کار می کنم.

گفتم: چرا کارت را از دست می دهی؟

گفت: داریم ورشکسته می شویم. هزینه ها بالا رفته و قیمت ها را با زور و تهدید پایین نگه داشته اند،

گفتم: البته قیمت خرید از دامداران.

گفت: بله. قیمت فروش هر ماه بالاتر هم می رود.

گفتم: خوب قرار است چه کنید؟

گفت: چه می توانیم بکنیم؟ باید ببندیم.

گفتم: خوب بستن که راه حل نیست.

گفت: چه باید کنیم؟

گفتم: باید زیر بار این زور نروید، یعنی اعتراض کنید.

گفت: می آیند پدرمان را در می آورند.

گفتم: اگر تنها باشید، حتما. شما را تارو مار می کنند. اما در نظر بگیرید چند مرغداری دیگر در سراسر ایران در وضعیت مشابه شما هستند.

گفت: صدها مرغداری دیگر در همین موقعیت قرار دارند.

گفتم: پس می توانید با هم تماس بگیرید و در صدد باشید که به صورت جمعی عمل کنید.

گفت: یعنی حرکت اعتراضی؟

گفتم: در درجه ی اول همفکری لازم است، برای ایجاد یک اتحادیه.

گفت: اتحادیه هست.

گفتم: اتحادیه ی مستقل، نه دولتی.

گفت: یعنی زیر نظر دولت نباشد.

گفتم: بله، اتحادیه باید زیر نظر کسانی که باشد که با موضوع درگیرند و کار می کنند. مثلا اتحادیه مرغداری ها باید توسط کارکنان آنها تشکیل و اداره شود.

گفت: این اتحادیه چه می تواند بکند؟

گفتم: خیلی کارها. اتحادیه ارگان دفاع از یک قشر یا صنف است. از منافع آن دفاع می کند. با طرف مقابل یعنی دولت مذاکره می کند و اگر دولت خواست های اتحادیه را نپذیرد  دست به حرکت های دیگر مانند اعتصاب و اعتراض و شکایت و کنشگری می پردازد.

گفت: یعنی ما هم می توانیم چنین چیزی داشته باشیم؟

گفتم: چرا که نه. هر قشری می تواند یک اتحادیه تشکیل دهد.

گفت: ولی این آسان نیست. دولت اجازه نمی دهد.

گفتم: اگر قرار باشد برای هر چیزی از دولت اجازه بگیریم جز بدبختی و ستم چیزی نصیب مان نمی شود.

گفت: یعنی باید اتحادیه را بدون مجوز دولت تشکیل دهیم؟

گفتم: اجازه ی تاسیس سندیکاهای حرفه ای در قانون جهانی کار آمده است و ایران نیز آن را امضاء کرده است. بنابراین کارگران و صنف های مختلف حرفه ای حق قانونی تشکیل سندیک را دارند و دولت باید از آن حمایت کند.

گفت: و اگر نگذاشتند چی؟

گفتم: باید اقدام کرد، چه دولت بخواهد چه نخواهد. این تنها راه است.

گفت: اما به طور عملی چگونه؟

گفتم: خوب قدری از کار باید به صورت غیر علنی باشد.

گفت: یعنی مخفی؟

گفتم: در ابتدای کار نیازی به سر و صدا نیست. باید پشت پرده واحدهای مختلف با هم تماس بگیرند و نماینده های مرغداری های با هم دیدار و گفتگو داشته باشند.

گفت: برای آماده سازی تشکیل اتحادیه؟

گفتم: بله، برای این که بیشترین تعداد ممکن از مرغداری های شهر یا استان یا کشور به آن بپیوندند.

گفت: بعد از این مرحله ی مقدماتی چه باید کرد؟

گفتم: نخست یک هیئت موسسان تشکیل می شود و سندیکا را بنیان می گذارد. بعد سندیکا یک اساسنامه تهیه می کند. سپس خود را علنی می کند.

گفت: چطوری؟

گفتم: در هر مرغداری یک نفر از اعضای اولیه سندیکا خبر تشکیل آن را به اطلاع همه کارکنان می رساند و از آنها می خواهد در صورت تمایل عضو این اتحادیه شوند.

گفت: بعد چی؟

گفتم: وقتی افراد عضو شدند یک هئیت مدیره از میان کاندیداها انتخاب می شود و هیئت مدیره به نمایندگی از طرف اعضای سندیکا از منافع آن قشر دفاع می کند.

گفت: ممکن است که اغضای هیئت موسسان یا هئیت رئیسه را دستگیر کنند.

گفتم: بله، کاملا ممکن است. مانند سندیکای شرکت واحد یا نیشکر هفت تپه.

گفت: در این صورت چه باید کرد؟

گفتم: خوب معلوم است. باید ایستاد و مقاومت کرد. اعضای علی البدل باید بلافاصله آنها را جایگزین کنند و از اعضای سندیکا بخواهند برای آزادی دستگیر شدگان اقدام کنند.

گفت: چه اقدامی؟

گفتم: هر اقدامی که موثر باشد. از نامه نگاری و رفتن به دادگاه و رسانه ها و تماس با سنیدیکاهای دیگر داخلی و خارجی گرفته تا تعطیل کردن کار و تحصن و اعتصاب و اشغال کارخانه ها و یا تظاهرات و تجمع و امثال آن.

گفت: پس کار دشواری است.

گفتم: هم دشوار است هم موثر. در عین حال تنها راهست. انتخاب دیگری نیست.

گفت: پس باید از تماس های اولیه شروع کنم؟

گفتم: بلی، از همین مرغداری خود شروع کن و بعد به تدریج بروید سراغ مرغداری های دیگر….