کاری از سازمان خودرهاگران
گفتم: شنیده ای که می گویند سازماندهی از نان شب واجب تر است؟
گفت: آره، این حرف درسته.
گفتم: چطور درسته؟ چرا؟
گفت: خوب، چون بدون سازماندهی مبارزه راه به جایی نمی بره.
گفتم: این که خیلی کلیه، می تونی دقیقتر بگی؟
گفت: ببین، ما تا با هم هماهنگ نباشیم که نمیتونیم کار جمعی کنیم.
گفتم: بله و مبارزه هم یک کار جمعی است.
گفت: بله، البته می شه مبارزه ی فردی هم کرد،اما خیلی نتیجه ندارد. برای پیروزی باید به صورت جمعی حرکت کرد.
گفتم: خوب رابطه ی سازماندهی و حرکت جمعی چطوریه؟
گفت: هیچ کار جمعی بدون سازماندهی ممکن نیست؛هرج و مرج می شه و به جایی هم نمی رسه.
گفتم: به طور مشخص چه جوری می شه یک جمع راسازماندهی کرد؟
گفت: با تقسیم کار. وقتی یک جمعی می خواهد کاری رو انجام بده، اعضای جمع باید با هم هماهنگ باشند و هرکدوم یک قسمت از کار را برعهده بگیره و عمل بکنه.
گفتم: ولی در مبارزه تقسیم کار یعنی چی؟
گفت: یعنی این که آن چند نفری که می خوان با همکار جمعی کنن بگویند که در مسیر رسیدن به هدف چه بخش از کار را برعهده می گیرن وانجام می دن.
گفتم: یعنی وظایف رو تقسیم بندی می کنند.
گفت: بله، هرکس یک یا چند وظیفه را انتخاب می کنه و اون را به صورت ارادی و براساس حس مسولیت خودش انجام می ده.
گفتم: اما این وظایف که افراد بر عهده می گیرندچه جوری هماهنگ می شن؟
گفت: ازطریق تماس با هم و یا قرار دادن مکانیزمهای هماهنگی و نیز تعیین یک هماهنگ کننده.
گفتم: اما به من بگو چگونه اصولا می شود یک جمع را بنیان گذاشت؟
گفت: خیلی پیچیده نیست، باید یک نفر همت کند وکار را شروع کنه.
گفتم: چطوری؟
گفت: اون یک نفر می ره یک نفر دوم را برای تشکیل جمع پیدا می کنه.
گفتم: از کجا؟
گفت: از بین اعضای خانواده اش، یا خویشان واقوام، یا دوستان، یا همکاران، یک نفر را که بشناسه و بتونه بهش اعتماد کنه.
گفتم: پس نفر اول یک نفر دوم را پیدا می کند وبا او صحبت می کنه.
گفت: بله، از او دعوت می کنه بیاد با هم کارجمعی انجام بدن.
گفتم: از زمانی که این نفر دوم پیشنهاد راپذیرفت تیم تشکیل شده.
گفت: بله، با حداقل دو نفر تیم درست شده و کارجمعی می تونه آغاز بشه
گفتم: آیا نفرات دیگری هم باید بیان؟
گفت: بله، یک تیم می تونه تا پنج نفر گسترش پیداکنه. اما از دو نفر می شه شروع کرد.
گفتم: خوب این تیم دو یا سه یا چهار یا پنج نفرهچه کارهایی می تونه انجام بده؟
گفت: یک سری کارهای نظری مثل خوندن مقالات وکتاب ها و بحث و گفتگو و همفکری و آموزش.
گفتم: یا تماشای یک برنامه تلویزیونی و یا شنیدن یک برنامه ی رادیویی که جنبه ی آموزشی داره؟
گفت: بله و بحث و گفتگو و تبادل نظر در موردآنها.
گفتم: و در مورد کارهای عملی چطور؟
گفت: برای این مرزو و محدودیتی وجود ندارد. میتوانند با هم بروند شعار نویسی روی دیوارهای شهر.
گفتم: یعنی هوای همدیگر رو داشته باشن و عمل کنن.
گفت: آره، می تونن اطلاعیه ها را ببرن و روی درو دیوار تو شهر بچسبونن.
گفتم: یا شب نامه ها را چاپ کنن تو خونه ها واین طرف و اون طرف بندازن
گفت: آره و یا این که توی محل کار و محل تحصیل پخش کنن
گفتم: و یا در اتوبوس و مترو و تاکسی
گفت: بله، می تونن سی دی مطالب خوب را درست کنن و بعد آنها راتکثیر و پخش کنن.
گفتم: همه ی این کارها جمعی است؟
گفت: با هم همکاری می کنن، در تهیه و آماده ساختن، در تکثیر و فتوکپی و چاپ کردن و بعد هم اعضای تیم با هم می رن و این ها راتوزیع می کنن و چون چند نفر هستن حواسشان به جنبه های امنیتی هم هست که یک وقت گیرنیافتن.
گفتم: و اگر موقع توزیع یا نوشتن شعار و غیره یکنفر مامور یا بسیجی یا گشت به آنها گیر دهد چه می کنن؟
گفت: باید از قبل پیش بینی کنن. وسایل و تجهیزات لازم را برای دفاع از خود داشته باشن. اگر با ماموران مواجه شدند باید عمل کنن وطوری اقدام کنن که گیر نیافتن.
گفتم: پس باید از قبل روی این موضوع کار کنن.
گفت: بله، اصولا یک گروه به همه جنبه های کارخود می پردازه. مثلا اگر بتونن با هم به طور دسته جمعی ورزش می کنن، تمرین می کنن،به کوه می رن، ورزش های رزمی یاد می گیرن، روش های دفاع انفرادی یاد می گیرن و نیزفن استفاده از وسایل دفاعی مختلف را. یعنی کسب آمادگی بدنی و مقابله با ماموران را.
گفتم: پس این طور نیست که همین طوری دور هم جمع شن و برن یک کاری کنن.
گفت: نه سازماندهی معناش همینه؛ کار جمعی کردن وآماده شدن برای اقدام جمعی.
گفتم: خوب پس دفعه بد توضیح بده چه جوری مثلاچند تا خانم خانه دار، یا چند تا مرد بازنشسته می تونن کار جمعی کنن
گفت: باشه حتما
….
ادامه دارد