رژیم آخوندی در حالی جام زهر قرارداد هسته ای را سر کشید که کسی امیدی به آینده ی او ندارد. در حالی که این فرصت برای سران جمهوری اسلامی مهیا بود که در ماه اکتبر در وین این قرارداد را بپذیرند و از تحریم های دور چهارم در امان بمانند آنها در آستانه پنجمین سری تحریم ها تصمیم گرفتند پیشنهاد مبادله اورانیوم غنی شده ی خود را بپذیرند. جای سوال است که چرا؟
برخی در این باره ترس از حملات نظامی احتمالی اسرائیل و آمریکا را عنوان می کنند. بعضی به جدی بودن اثرات دور تازه ی تحریم ها در اقتصاد ایران اشاره می کنند و سرانجام عده ای نیز وحشت رژیم از اوضاع داخلی را بیان می کنند.
واقعیت این است که هرسه این خطرات رژیم را به عقب نشینی گام به گام وادار کرده است. اما هریک از این سه عامل در یک مقطع از اهمیت بیشتری برخوردار می شوند. دور از این که در این مقطع کدام یک از این سه مورد است که از دیگری مهم تر است ما می توانیم این عقب نشینی رژیم را که به سان یک توسری از جانب ملت بر حاکمیت محسوب می شود به فال نیک گرفته و از آن یک نتیجه گیری مشخص کنیم: رژیم در بن بست گرفتار است. با یک چنین پیش فرضی که واقعیات آن را تایید می کنند می توان امیدوار بود که هر چه فشارها از جانب مخالفین داخلی و خارجی رژیم بیشتر شود احتمال و امکان بیشتری نیز برای فروپاشی رژیم به وجود می آورد: هر گونه اعتراض گری، اعتصاب، تحصن، کم کاری، نافرمانی مدنی و یا ضربه وارد ساختن عملی به نفرات و امکانات رژیم گامی است به سوی آزادی ایران.
در این راستا باید مبارزه را از صحنه مجازی خارج ساخته و به سوی جهان واقعی هدایت کرد، یعنی به سوی صحنه ی مادی جامعه. جایی که رژیم می خواهد همه کمبودها و ضعف های خود را فقط با زور و سرکوب جبران سازد. در خیابان، در دانشگاه، در مدرسه، در کارگاه، در کارخانه و خلاصه هر کجا که عرصه ی زندگی اجتماعی و اقتصادی مردم است. رژیم دیر یا زود در مقابل قدرت میلیونی ما به خاک سیاه خواهد نشست.
Comments are closed.
Most of the times blogs are the same but i think you have a unique blog. Bravo !