یورش اسرائیل به نوار غزه برای تصاحب منابع گازی
کورش عرفانی
در حالی که جهان در مقابل آمار رو به فزونی تلفات در نوار غزه احساسی توام با خشم و ناتوانی دارد، به نظر میرسد که اسرائیل، بدون نگرانی، طرحی از پیش برنامهریزی شده را به پیش می برد. تلاشهای جامعه بینالمللی برای استقرار یک آتشبس حتی چند روزه نیز با شکست مواجه شده است.
رسانههایی که اخبار را با گرایشهای متمایل به روایت اسرائیل گزارش میکنند، دلیل ادامه حملات را پایان بخشیدن به موشکپراکنی حماس و نیز تخریب تونلهای حفر شده در نواحی مرزی عنوان میکنند، اما به نظر نمیرسد که این دلایل، توجیهگر تهاجم و تخریبی باشد که اسرائیل در پیش گرفته است.
در این صورت آیا تهاجم گسترده اسرائیل و برنامهریزی برای تداوم بخشیدن به آن میتواند دلایل دیگری غیر از آن داشته باشد که اسرائیل ترجیح میدهد کمتر در رسانهها مطرح شده و افکار عمومی درمورد آن بدانند؟ نوشتار زیر به یکی از این امکانهای توضیحدهنده میپردازد.
نوار ثروتمند
علیرغم فقر مصنوعی تحمیل شده بر نوار غزه، واقعیت ناگفته و تاحدی ناشناخته این منطقه چیز دیگری است. درسال ۲۰۰۰ بود که اسرائیل به طور مستند و قطعی دریافت تنها سه سال قبل منطقهای را تخلیه کرده که در منابع عظیم گاز در اختیار دارد. در این سال شرکت گاز بریتانیا اعلام کرد که در این منطقه موفق به کشف معادن گاز با ارزش معادل ۴ میلیارد دلار شده است. شگفتی اسرائیل زمانی بیشتر شد که اعلام شد تخمینهای اولیه در مورد این منابع کمتر از حد واقعی بوده است. یک کارشناس معروف کانادایی ومتخصص منابع گازی به نام «میشل شودووسکی» تخمین میزند که در نوار غزه همان قدر ثروت زیرزمینی موجود است که در کویت.
چگونه قابل تصور است که این سرزمین به فقر کشیده شده که مردمش برای لقمهای نان به تنازع بقا کشیده شدهاند بتواند به طور بالقوه یکی از ثروتمندترین سرزمین های جهان به نسبت وسعت وجمعیت خود باشد؟
تردیدها در مورد نقشه اسرائیل برای نوار غزه زمانی تقویت میشود که بدانیم محروم کردن فلسطینیها از دسترسی به دریا و محاصره دریایی آنها همزمان است با همان سالی که شرکت گاز بریتانیا کشف خود را اعلام کرد.
البته این به آن معنا نیست که اسرائیل به طورکامل از پتانسیلهای طبیعی این منطقه بیخبر بوده است. بامراجعه به سخنان «موشه یعلون» رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح اسرائیل در سال ۲۰۰۷ می توانیم دریابیم که اسرائیل به راستی به این منطقه و آینده آن چگونه مینگرد: «حاصل فروش گاز فلسطین به اسرائیل نمیتواند نتیجهای در کاهش فقر مردم فلسطین داشته باشد. بر عکس، بر اساس تجربه اسرائیل این امر سبب تقویت مالی حملات علیه اسرائیل خواهد شد. یک قرارداد گازی با حکومت خودمختار فلسطینی به طور خودکار جریان حماس را نیز در خود خواهد داشت. یا حماس از عواید این قرارداد بهره خواهد برد، یا در اجرای طرح خرابکاری کرده و شروع به حمله به الفتح، تاسیسات گازی، اسرائیل و یا هر سه می کند…»
و شاید هیچ چیز بیشتر از جمله آخر «موشه یعلون» کمک نکند که رفتار اسرائیل را در حال حاضر در نوار غزه در یابیم: «این بدیهی است که بدون یک عملیات نظامی فراگیر برای ریشه کن کردن کنترل جریان حماس بر نوار غزه، هیچ کار حفاری بدون موافقت این این جنبش اسلامی رادیکال نمیتواند صورت گیرد.»
آیا تغییرات پیاپی و میل کردن خواستهای اسرائیل در طول هفتههای گذشته از مجازات عاملان قتل سه جوان اسرائیلی به مقابله با تونلهای حفاری، سپس به توقف موشکپراکنی به خاک اسرائیل و پس از آن «خلع سلاح نیروهای حماس» نمیتواند این برداشت را تقویت کند که اسرائیل نمیخواهد سهمی از این ثروت آماده مصرف، نصیب حماس شود؟
حال اگر این برآورد استراتژیک دولت اسرائیل را در کنار نیاز کنونی آن به منابع جدید انرژی بگذاریم، بخش مهمی از آن چه در نوار غزه میگذرد، روشن می شود.
اسرائیل: دولت در مرز بحران
نباید فراموش کرد که اقتصاد اسرائیل در دو دهه گذشته شکننده و متزلزل بوده است. سهم کمکهای مستقیم و غیرمستقیم دریافتی در اقتصاد اسرائیل کم نبوده است، اما با کاهش این درآمدها و همزمان با افزایش مهاجرت یهودیان فقیر و در جستجوی کار و نان و مسکن به اسرائیل، این کشور با نوعی از بحران اقتصادی مزمن روبرو شده است. شکنندگی اقتصاد اسرائیل به حدی است که وزیر اقتصاد این کشور در ماه ژانویه سال جاری هشدار داد که اگر مذاکرات صلح شکست بخورد، تحریمهای اروپا میتواند اسرائیل را با یک بحران حاد اقتصاد مواجه سازد.
این در حالی است که این تحریمها تا به حال بیشتر جنبه نمادین و حاشیهای داشتهاند. در حال حاضر میزان بیکاری در اسرائیل بالاست و تورم نیز مهار شدنی به نظر نمیرسد. دولت اسرائیل باید یک جنگ بیپایان را تامین مالی کند و منابع مهمی را به امور نظامی اختصاص دهد که هیچ نقشی در تقویت اقتصاد آن ندارد.
اما یکی از موضوعات مهم و نگرانکننده برای اسرائیل وضعیت انرژی در این کشور است. با کشف برخی از منابع و به دلیل ارزان بودن آن، گاز طبیعی به طور وسیعی مورد استفاده اسرائیل قرار گرفت.
اسرائیل به شدت نگران تامین انرژی خود است. بر اساس گزارشهای منتشر شده از سوی وزارت انرژی، آب و حفظ محیط زیست این کشور، اسرائیل با روند کنونی در سال ۲۰۲۰ با بحران کمبود گاز مواجه شده وقادر به هیچ گونه صادراتی نیز نخواهد بود. به عبارت دیگر اسرائیل باید از حالا در صدد تامین منابع گازی خود باشد و در غیر این صورت در آستانه ۲۰۴۰ با به پایان رسیدن منابع گازی مواجه خواهد شد.
این نگرانی از آن جهت افزایش یافته که اسرائیل به دلیل مصرف زیاد با سرعتی آن چنان زیاد منابع خود را استخراج کرده است که در برخی موارد عمر میدانهای گاز آن بسیار کمتر از حد پیشبینیها شده است. اسرائیل برای تامین گاز مورد نیاز خود هم چنین به مصر و اردن روی آورد. اما بحران ناشی از سرنگونی مبارک در مصر و به دنبال آن آغاز بحران سوخت در مصر سبب شد که صادرات گاز مصر به اسرائیل دچار تزلزل شود و اردن به عنوان کشور جایگزین برای این منظور در نظر گرفته شد.
اسرائیل بسیاری از صنایع خود را به طور خاص به صورت گازسوز بنا نهاده و بنابراین وابستگیاش به گاز به امری حیاتی و استراتژیک تبدیل شده است.
بنیامین نتانیاهو ارزش دلاری منابع گازی موجود در اسرائیل را در سال ۲۰۱۲ بالغ بر ۱۳۰ میلیارد دلار برآورد کرده بود، اما نشریه «بیزینس ویک» این ارزش را در حد ۲۴۰ میلیارد دلار ارزیابی کرد. اسرائیل آن قدر روی این ثروت حساب کرده که یک صندوق ذخیره ی ارزی برای استفاده از درآمدهای ناشی از صادرات و فروش گاز برای اموری چون آموزش، دفاع و سرمایهگذاری در خارج اختصاص داده است. اما همه این برنامه ریزیها زمانی معنا پیدا میکند که دولت اسرائیل بتواند حق حاکمیت خود را بر این منابع اعمال کند. آیا این ممکن خواهد بود اگر بخش قابل توجهی از این منابع گازی در سرزمینهایی باشند که طبق پیش بینیها، انتظارات بینالمللی و روند مذاکرات، قرار است تبدیل به کشور آینده فلسطینی شده وبه شکلی تحت مدیریت نیروهای فلسطینی همچون حماس درآید؟
برای فهم رفتار نظامی و سیاسی اسرائیل کافیست بدانیم که بیش از ۶۰ درصد از منابع گازی موجود در مرزهای آبی فلسطین و اسرائیل متعلق به فلسطین است. آیا قابل تصور است که اسرائیل در جوار خود حاضربه شکلگیری کشوری باشد که قرار است ۶۰ درصد از ۲۴۰ میلیارد دلار ثروت طبیعی موجود را در اختیار خود بگیرد و تبدیل به یک قدرت ثروتمند منطقهای و هم مرز با اسرائیل شود؟ اسرائیلیها از خود میپرسند چرا باید یک سرزمین تحت اشغال را به رقیبی سرسخت، ثروتمند و توانا برای خود تبدیل سازند. برای این که امر تحقق نیابد نیاز است به این که اشغالگری را ادامه داد، مذاکرات صلح را به سرانجامی نرساند و در نهایت، اگر لازم باشد، با لشگرکشی و کشتار تمام امیدها را به باد داد.
اسرائیل برای سیطره بر منابع گازی که در سرزمینهای فلسطینی قرار می گیرد، هربار بهانهای تراشیده و به نوار غزه حملهور شده تا در تهایت این مناطق را به خود منضم سازد. این امر در سال ۲۰۰۹روی داد. زمانی که اسرائیل «عملیات سرب گداخته» را در سال ۲۰۰۹ آغاز کرد در اوج عملیات اسرائیل به طور عملی (دوفاکتو) میادین گازی فلسطینیها را به انضمام خود درآورد و سال بعد (۲۰۱۰) اعلام داشت که موفق به کشف میادین گازی «لویاتان» در سواحل شرقی مدیترانه شده است. یعنی همان سواحل نوار غزه که در صورت تشکیل دولت فلسطینی در قیمومت حکومت مستقل فلسطین خواهد بود.
میزان گاز موجود در این میدان بالغ بر ۲۲ تریلیون فیت مکعب گاز است. درست در همین سال است که یک میدان گازی دیگر در همان حوزه جغرافیایی کشف میشود: میدان گازی «تامار» که در خود نزدیک به ۱۰.۸ تریلیون فیت مکعب گاز دارد. این دو میدان گازی روی هم معادل ۳۲.۸ تریلیون فیت مکعب گاز دارند.
جدول زیر منابع اصلی گاز کشف شده در اسرائیل – فلسطین اشغالی را ترسیم می کند. با نگاهی به اعداد مربوط به دو میدان گازی «لویاتان» و «تامار» می توانیم دریابیم که چگونه اسرائیل بدون در اختیار داشتن منابع گازی فلسطین آینده، تبدیل به یک کشور فرو رفته در بحران انرژی با یک ضرر مالی هنگفت خواهد شد :
میدان [113] | کشف شده | تولید | اندازه ی تخمین زده شده |
Noa North | ۱۹۹۹[114] | ۲۰۱۲ | ۵۰ میلیارد فیت مکعب |
Mari-B | ۲۰۰۰ | ۲۰۰۴ | ۱ تریلیون فیت مکعب |
Tamar | ۲۰۰۹ | ۲۰۱۳ | ۱۰.۸ تریلیون فیت مکعب[95] |
Dalit | ۲۰۰۹ | هنوز به تولید نرسیده | ۷۰۰ میلیارد فیت مکعب |
Leviathan | ۲۰۱۰ | هنوز به تولید نرسیده | ۲۲ تریلیون فیت مکعب |
Dolphin | ۲۰۱۱ | هنوز به تولید نرسیده | ۸۱.۳ میلیارد فیت مکعب[115] |
Tanin | ۲۰۱۲ | هنوز به تولید نرسیده | ۱.۲–۱.۳ تریلیون فیت مکعب |
Karish | ۲۰۱۳ | هنوز به تولید نرسیده | ۲.۳–۳.۶ تریلیون فیت مکعب |
اگر این جدول را مبنا قرار دهیم در می یابیم که دو میدان گازی موجود در خاک فلسطین آینده به تنهایی ۸۳درصد از کل منابع گازی موجود در آن منطقه را تشکیل می دهد. به همین دلیل نیز برای اسرائیل قابل تصورنیست که تنها ۱۷ درصد از منابع گازی موجود را برای خود داشته و باقی را در اختیار فلسطینیها بگذارد.
نتیجهگیری
در سایه این تحلیل میتوانیم دریابیم که سرنوشت مذاکرات صلح و نیز احتمال تشکیل یک کشور مستقل فلسطینی با رضایت اسرائیل بسیار پایین است و دولت اسرائیل، که از شکنندگی اقتصاد این کشور با خبر است و احساس قرار داشتن در موضع قدرت را نیز دارد، محال است که به چنین صلحی تن در دهد. در نتیجه در ورای تعبیرهای مذهبی، تفسیرهای ایدئولوژیک وحتی محاسبات صرف سیاسی، آن چه که ادامه خشونت دولتی اسرائیل در مناطق اشغالی و از جمله کشتار کنونی در منطقه غزه را توضیح میدهد، همان داستان همیشگی پول و ثروت است.
در این میان آن چه فاقد هر گونه ارزش واهمیتی شناخته می شود، جان انسانها و درد و رنج میلیونها فلسطینی است که باید هر روز در حقارت و دشواری اشغالگری زندگی کنند.
به نظر میرسد تا زمانی که مردم اسرائیل سرنوشت خود را به عدهای سودجو سپردهاند، این اقلیت قدرتطلب با استفاده از پوششی ایدئولوژیک و مذهبی اجازه استقرار صلح و یک زندگی مسالمتآمیز میان فلسطینیها و اسرائیلیها را نخواهد داد.
از آن جا که مردم فلسطین قادر به دفاع از جان و آرمانهای خود در مقابل ماشین سهمگین نظامی و بیرحم اسرائیل نیستند، این با مردم اسرائیل و نیروهای دمکراتیک وصلحطلب آن است که اجازه ندهند اقلیت حاکم کنونی برای منافعی مانند میدانهای گازی و سود حاصل از آن، صلح و آرامش را برای دههها از این کشور ومنطقه برباید و شرایط را به سوی موقعیتی خطرناک بکشاند که در آن خشم و نفرت و خشونت حرف آخر را خواهد زد.
KoroshErfani@yahoo.com
آمریکا طرح واجرای شورش کور پنجاه و هفت در ایران و اشغال افغانستان و عراق و ویرانی سوریه را در پیشگیری از تبدیل شدن خاور میانه به یک ابر قدرت با موفقیت به پایان رساند تا زمینه ایجاد امپراتوری سهیونیزم از نیل تا فرات را آماده کند. از سویی توفانی هم در راه است که ملت آزادیخواه ایران بنیان حاکمیت جهل و جور و فساد ملایان را برمیاندازد. در این مرحله دو حالت پیش میاید. یا اسراییل بزرگ با دیوار مستحکم ایران یکپارچه و نیرومند مواجه میشود که بعد از براندازی جمهوری اسلامی برپا میگردد یا اینکه خائنین وطن فروش با سواستفاده از غفلت مردم و پشتیبانی بیدریغ بیگانگان، ایران را تجزیه میکنند که در آنصورت هم میتواند آن کشورهای کوچک و ناتوان را براحتی تصرف کند یا بازیچه دست خود قرار دهد.