- انسان ها باید در انسانیت مشترکشان یکدیگر را باز شناسند، به همان ترتیب که باید تنوع فردی و فرهنگی خویش را به رسمیت بشناسند
- شناختن انسان قرار دادن او در بطن هستی است نه جدا ساختن وی از آن
- علم اقتصاد که از نظر ریاضی پیشرفته ترین علوم اجتماعی است، از حیث اجتماعی عقب افتاده ترین آنهاست، زیرا خود را از شرایط اجتماعی، تاریخی، سیاسی، روانشناختی و محیط شناختی که از فعالیت ها جدایی ناپذیر هستند منتزع کرده است
- نوآوری حقیقی همیشه با بازگشت به ریشه هاست که میسر می شود
- آموختن درک متقابل انسان ها یگانه شرط و ضامن همبستگی اخلاقی و فکری بشریت است
- اگر یاد بگیریم که قبل از محکوم ساختن، درک کنیم، می شود گفت که ما در مسیر انسانی کردن روابط بشری هستیم
- آگاهی هرگز نسبت به عبور از ابهام و عدم قطعیت مطمئن نیست
- عشق چیست؟ اوج پیوستن خرد و دیوانگی است
- شناخت عبارت است از دریانوردی در اقیانوسی از عدم قطعیت ها در گذر از قطب های قطعیت
- مداراگری در برگیرنده دو چیز است: یک بخش دردآورر که به تحمل ابراز ایده های به زعم ما زیان آور برمی گردد و نیز یک اراده ی تحمل این درد
- در هر ایمانی یک شک عمیق نهفته که کمابیش به عقب هل داده شده است
- فرد خودمحور است چرا که خویش را به سان مرکز جهان می پندارد، لیکن در «من» او ، یک «تو» و یک « ما» نیز منظور شده و «من» او می تواند در یک تو و یک ما جای گیرد
- در طبیعت بی نظمی کمتری نهفته است که در بشریت
- انسان به طور طبیعی موجودی فرهنگی است زیرا به طور فرهنگی یک موجود طبیعی است
- شناخت به واسطه ی هم جوشی با عدم قطعیت هاست که پیشرفت می کند نه با دور انداختن آن