دمکراسی: تحلیلی از قدرت اجتماعی- قسمت ششم

نوشته ای از: “دکتر ژان آتلی” (Dr. John S. Atlee) با همکاری “تام آتلی” (Tom Atlee)

برگردان به فارسی: داریوش افشار

ویرایش از دفتر تولید سازمان خودرهاگران

***********************************

برابری

زمانیکه صحبت از برابری بمثابه یک الزام پایه ای برای بر قراری دمکراسی واقعی میکنیم، منظورمان چیست؟

آیا منظورمان برابری درآمد و دستمزد است؟ بهیچوجه. ما قبول داریم که هر فردی که خدمات ارزشمند بیشتری را به جامعه تحویل میدهد، شایستۀ درآمد بیشتری هم باید باشد.

آیا منظورمان برابری ثروت است؟ شاید. امّا، چطور میتوان نابرابری در میزان درآمد و دستمزد کار ماهانه را، بسمت برابری در داشتن ثروت سوق داد؟

آیا منظور برابری در مقابل قانون است؟ بله. بدون هیچگونه شکّی؛ امّا، شرط دستیابی مؤثر به این برابری، موکول به دارا بودن برابری در دیگر اشکال قدرت اجتماعی است . مانند توانائی مالی برای قادر بودن به در اختیار گرفتن وکیل حقوقی.

آیا نظرمان برابری در برخوردار بودن از موقعیّت و فرصت یکسان با دیگران است؟ بله. حتمأ؛ امّا، آیا در عمل منظورمان فرصت و موقعیّت برای راهزن است و یا فرصت و موقعیّت برای رهگذر؟

در منشور استقلال ایالات متحده آمده است که “تمامی انسانها برابر آفریده شده اند”. برابر بمثابه نوع بشر در منظر آفریدگار؛ بعنوان مردم. این شیرازۀ یک جامعۀ دمکراتیک است. پرواضح است که تمامی انسانها استعداد یکسان در یادگیری فنّ موسیقی را ندارند. و یا همه نمیتوانند یک مکانیک خوب اتوموبیل باشند. همه هم نمیتوانند از نیروی فیزیکی بالا ویا یکسانی برخوردار باشند. حتّی از یک میزان از ضریب توان هوشی (منظور از توان هوشی هر چه که میخواهد باشد) بهره ندارند. هیچگونه توافقهای از پیش شناخته شده ای هم هیچوقت وجود نداشته است که با برشمردن و جمع بستن مجموعۀ توانائی های اکتسابی هر فردی، “توانائی” کلّی هر فردی را بشود محاسبه کرد.

عمیقترین و بیشترین نابرابری ها بین افراد از مشخصات موروثی آنها، که نسبتأ دستخوش تغییرات عمده هم نمیشوند، سرچشمه نمیگیرد. بلکه این نابرابریها از محیط اجتماعی که در آن قرار گرفته و رشد میکنند نشأت میگیرند؛ شخصیّت، آموزش و پرورش، تجربه، ثروت، و رفت و آمد و ارتباط با دیگران شاخصهای حیطه های اجتماعی هستند که میزان قدرت اجتماعی در مردم را تعیین میکنند.

نوع برابری که در برقراری دمکراسی به آن نیاز وجود دارد، برخورداری از برابری در قدرت اجتماعی است. این بدان معنی نیست که حتمأ میبایستی و یا امکان داشته باشد که تمامی افراد از درآمد مالی یکسان و یا موقعیّت اجتماعی همگون و یا تنها از یکی از اشکال مشخّص قدرت اجتماعی برخوردار باشند. صرف مفهوم برابری در یک دمکراسی آن است که در مجموع مرکّب و در هم آمیختۀ قدرت اجتماعی، برابری وجود داشته باشد. یعنی اگر در بخشی از یکی از اشکال قدرت اجتماعی ضعفهائی وجود داشته باشد، با قدرتمند کردن بخشهای دیگر از اشکال قدرت اجتماعی یک تعادل برقرار شود. یک چنین نمونۀ تعادل دمکراتیکی از قدرت را میتوان در خود طبیعت یافت. چه کسی میتواند بگوید که بین پلنگ، راسو و لاکپشت، کدامیک از قدرت بیشتری برخوردار هستند؟

تنها عدۀ کمی از مردم خواهان کنترل و استثمار دیگران هستند. اکثریّت قریب به اتفاق توده ها بعنوان افراد قابل احترام در حیطۀ مجامع خود فقط خواهان یک زندگی صلحجویانه و امن هستند. نتیجتأ، برای دستیابی به توزیع متعادل برابری، اشکال دفاعی قدرت اجتماعی برای ایستادگی در مقابل آنهائیکه حرص و طمع قدرت را در سر میپرورانند و دخالتهای بیمورد در زندگی دیگران میکنند از اهمیّت ویژه ای برخوردار میشود.

“دمکراسی سیاسی”، “دمکراسی اجتماعی” و “دمکراسی اقتصادی” تنها زمانی مفهوم پیدا میکنند که پرداختن به وجوه مفرد قدرت اجتماعی از کانال مجموعۀ ساختار و چارچوب کلّ قدرت اجتماعی عبور کند. در واقع امر، این وجوه با یکدیگر رابطۀ تنگاتنگ دارند. دمکراسی تقسیم  پذیر نیست؛ یک وضعیّت است که کل اجتماع را در  بر میگیرد .

قدرت، سیّال است و قابلیّت تبدیل از یک شکل به اشکال دیگر را دارد. قدرت متمرکز و غیرمسئولانه در برخی وجوه اجتماعی میتواند مانند سرطان و بدون جلب توجه در دیگر شئونات اجتماعی رخنه کرده و نهایتأ در کل اجتماع ریشه بدوا ند.

ادامه دارد…

1 Comment

  1. I know this if off topic but I’m looking into starting my own weblog and was wondering what all is needed to get setup? I’m assuming having a blog like yours would cost a pretty penny? I’m not very internet savvy so I’m not 100% certain. Any recommendations or advice would be greatly appreciated. Cheers

Comments are closed.