سازمان خودرهاگران چیست و می خواهد چه کند؟
سازمان خودرهاگران چیست و می خواهد چه کند؟
سازمان خودرهاگران
تشکل فرهنگی – سیاسی
دی 1389
کاری از دفتر تولید سازمان خودرهاگران
این جزوه نوشتاری است مختصر که در آن تلاش شده است استراتژی مبارزاتی سازمان خودرهاگران به صورت مختصر و پایه ای توضیح داده شود. کلیه ی این مباحث به صورت نوشتاری، صوتی و تصویری در تولیدات دیگر سازمان باز شده است. مجموعه ی این مطالب بر روی وبسایت خودرهاگران موجود است و به طور روزانه به آن اضافه می شود.
سازمان خودرهاگران چگونه شکل گرفته است؟
برای شکل دهی به این سازمان نزدیک به دو سال کار راهیابی و پژوهشی انجام شد. در طول این کار آشکار گشت که دلیل عدم دستیابی جامعه ی ایرانی به آزادی و دمکراسی در طول یک صد سال تاریخ پرتلاطم کشورمان این بوده است که در تمام جنبش های اجتماعی (مشروطیت، جمهوری خواهی، نهضت ملی شدن نفت و یا انقلاب سال 1357) موضوع و محور اصلی حرکت ها چیزهایی بوده اند که در آنها موضوع ذاتی و هدف اصلی هر تغییر اجتماعی، که خود انسان است، مورد غفلت قرار گرفته و چیز دیگری به عنوان ارزش برتر مطرح شده است. حاصل این کار این بوده است که هر بار زمینه ای فراهم شده است تا بتوان بهانه ای برای کشتار و حق کشی و غارت به دست آورد.
پس باید این راه رفته را ترک کرد و راه نوینی را آزمود. باید جرات کرد و یک بار هم که شده انسان را به جایگاه اصلی خود برگرداند. چه خوب است که یک بار هم که شده حرکتی به راه بیافتد که در آن، انسان، جان کرامت و جایگاه او، در بالاترین رده ی ارزشی قرار گیرد و باقی موضوعات یعنی خدا، شاه، میهن، سلطنت، جمهوری، مذهب، طبقه، سازمان و هر چیز دیگر در پایین آن قرار گیرند. یک حرکت انسان مدار که همه چیز را نسبی و تنها ارزش جان و حرمت بشر را غیر مشروط می داند.
تجربه ی تاریخ نشان می دهد که باید نخست یک جریان فکری به راه انداخت، آن جریان فکری به تدریج در عرصه ی جامعه به یک جریان اجتماعی-سیاسی بدل می شود و در نهایت، از دل آن، سازمان ها و تشکل ها و نیروهای لازم برای کنش در صحنه اجتماعی و سیاسی بیرون می آید.
جریان فکری >>>>>> جریان اجتماعی- سیاسی >>>>>> تشکل ها و نیروهای کنشگر
پس گام اول این است که این جریان فکری را به راه بیاندازیم. اما چگونه؟
برخی معتقدند که برای به راه انداختن یک جریان فکری باید رفت کتاب ومقاله نوشت و داستان و موسیقی و شعر تولید کرد. در این برخورد، عنصر زمان و هدفمندی مشخص و برنامه غایب است؛ بر اساس حدس و گمان و احتمال و شانس است. ما این برخورد را برای جامعه ی ایران و شرایط تاریخی آن مناسب نمی بینیم. تاریخ ما دائم در حال زایش نیروهای استبداد منش تازه ای در بطن خود بوده است که هر بار از یک گوشه ی ساختاری اجتماعی، فرهنگی و یا سیاسی آن بیرون می زند. ما نمی توانیم سرنوشت انسانی و جمعی خود را به دست احتمال و شانس و اقبال و شاید و اگر بسپاریم.
بنابراین، برای ایجاد یک جریان فکری ترجیح می دهیم که کار مشخص، زمان بندی شده، هدفمند و برنامه ریزی شده انجام دهیم تا بتوانیم نتایج و دست آوردهای آن را با روش مدیریتی نوین مورد وارسی قرار دهیم و ببینیم آیا در برج عاج و دنیای ذهنی خودمان نشسته ایم و یا داریم به طور واقعی در درون جامعه پیشرفتی ملموس حاصل می کنیم. لذا تصمیم گرفتیم که جا انداختن یک جریان فکری انسان مدار را بر اساس کار جمعی، برنامه ریزی علمی و روش های مدیریتی کارآ و موثر پیش بریم. وجود سازمان خودرهاگران نخستین گام تبلور این تصمیم است. این سازمان ابزاری است برای پیشبرد این هدف: گسترش اجتماعی تفکر انسان مدار در جامعه ی ایرانی.
برای این منظور از همان ابتدا می بایست در همه انتخاب ها دقت می کردیم که هماهنگی میان کارها و مراحل و منظور از ایجاد این تشکیلات وجود داشته باشد. (هماهنگی هدف و وسیله)
نخست در مورد نوع سازمان. برای این منظور چه نوع تشکلی لازم بود؟ حزب، سازمان، گروه، انجمن؟
ما تصمیم گرفتیم قالبی را انتخاب کنیم که بتواند نشان دهد ما یک جمع سازمان یافته هستیم، یعنی سازمان. سازمان مجموعه ای است که خصلت اصلی آن این است که سازمان یافته است، یعنی در آن، نیروها و کارها براساس تقسیم کار و طرح مشخصی برای دستیابی به هدف معین خود مشغول به فعالیت هستند.
پس نوع تشکل، سازمان تعیین شد.
بعد سوال این بود که چه نوع سازمانی؟ سازمانی سیاسی یا فرهنگی یا…؟ برای تعیین این امر نیز ما به منظور و هدف ایجاد تشکل خویش مراجعه کردیم. از آن جا که قرار است این مجموعه ی سازمان یافته به برقراری یک جریان فکری انسان مدار در جامعه همت گمارد بدیهی است که بخش مهمی از فعالیت این سازمان کار فرهنگی است، پس این سازمان باید یک تشکل فرهنگی باشد. اما ما به کافی بودن تلاش فرهنگی برای ایجاد این جریان انسان مدار باور نداشتیم؛ آن را شرط لازم می دانستیم اما نه شرط کافی. لذا آگاه هستیم که نباید اجازه دهیم یک نیروی استبدادی دیگر بیاید و حاصل کار ریشه ای و فرهنگی را بخواهد با به دست گرفتن قدرت سیاسی پایمال کند، عقب براند و یا نابود سازد؛ چنانچه رژیم جمهوری اسلامی این کار را کرد. بنابراین ما نمی توانیم عرصه ی سیاسی، یا همان ساختار قدرت را، به هرکسی واگذار کنیم و خود در پایین جامعه فقط به کار فرهنگی مشغول باشیم. این تصور رویایی در طول یک صد سال گذشته جواب نداد.
به همین خاطر ما در کنار کار فرهنگی از پایین، به کار سیاسی از بالا نیز توجه کردیم.
به این ترتیب فعالیت های ما طوری سازماندهی شده است که به دو مهم بپردازد: کار فرهنگی به معنیِ کار از پایین و در راستای گُسترشِ انسان مداری و فرهیختگی اجتماعی در قشر ها و لایه هایِ پایینِ جامعه با هدفِ به وجود آوردنِ یک بسترِ اجتماعی مناسب برایِ دگرگونی های بنیادین و زیر بنایی آینده (خودآگاهی انسانی و اجتماعی). و کار سیاسی، یعنی سازمان خودرهاگران تلاش می کند تا در میدان سیاسیِ ایران حضور داشته باشد و ساختار قدرت را به نیروهای غیر مردمی واگذار نکند. (خودسازماندهی اجتماعی)
اما چگونه ؟
در عرصه ی سیاسی نگرش ما ضد قدرت سیاسی است. یعنی در نهایت امر، اصالتی برای قدرت سیاسی قائل نیستیم و آن را حاصل یک تاریخ اجتماعی مبتنی بر ستم سالاری و نابرابری طبقاتی می دانیم. در این راستا خط راهبردی سازمان خودرهاگران برای حضور در ساختار سیاسی کشور عبارت است از تبدیل نهادینه و تدریجی قدرت سیاسی به قدرت اجتماعی. ما به اصالت قدرت اجتماعی باور داریم و قدرت سیاسی را نمودی از نبود، کمبود و ضعف قدرت اجتماعی می دانیم. قدرت اجتماعی یعنی قدرت سازماندهی شده ی مردم آگاه و در این مسیر، باید هم خودآگاهی و هم خودسازماندهی را در لایه های مختلف جامعه گسترش داد؛ آن هم براساس یک اندیشه ی انسان مدار.
قدرت اجتماعی است که اصیل و مردمی است و قدرت سیاسی در طول تاریخ به دلیل نبود مردم در صحنه به صورت فعال و سازماندهی شده پدید آمده و نهادینه شده است. به همین خاطر، ضروری است که به سازماندهی و خودسازماندهی مردم پرداخت تا قدرت اجتماعی شکل گیرد. قدرت اجتماعی در سه مرحله ی تاریخی نقش می آفریند:
1) مقابله: تا زمانی که استبداد حاکم است قدرت اجتماعی به عنوان ضد قدرت در مقابل حاکمیت استبدادی ایستادگی می کند و در نهایت آن را پایین می کشد. (مرحله رهاسازی)
2) نظارت: در زمان جایگزین سازی حاکمیت استبدادی قدرت اجتماعی اجازه می دهد که مردم به طور سازماندهی شده در صحنه باشند و با اعمال نظارت بر آن چه می گذرد مانع از شکل گیری یک استبداد سالاری جدید شوند.
3) تبدیل: در نهایت با تثبیت حاکمیت مردمی، قدرت اجتماعی به صورت گام به گام مدیریت خرد و کلان کشور را به دست گرفته و به تدریج سوی یک مردم سالاری از نوع مشارکت مستقیم مردم خواهیم رفت. این روند به کاهش و حذف قدرت سیاسی به معنای قدرتی مستقل از قدرت اجتماعی مردم خواهد انجامید. قدرت سیاسی تبدیل به قدرت اجتماعی خواهد شد.
بنابراین در راستای این مسیر، سازمان خودرهاگران از همین گام های نخست و در کنار کار فرهنگی خویش (خود آگاهی) به امر ایجاد زیر ساخت برای تقویت قدرت اجتماعی می پردازد و این به طور ملموس یعنی یاری رسانی نظری و عملی به خودسازماندهی مردم در تمامی سطوح جامعه ی ایرانی .
پس می بینیم که به تدریج استراتژی ما مشخص می شود:
فلسفه ی انسان مدار (اصالت انسان) نخستین چیزی است که تمام وجود و کارهای ما روی آن بنا شده است. این فلسفه به ما می گوید که جامعه ی ایده آلی که باید ساخته شود لازم است تا دو عنصر را در خود تضمین کند: حفظ جان و کرامت انسان. این ضمانت باید به شکل نهادینه باشد. هم به یاری نظام آموزشی و اجتماعی باید در درون اعضای جامعه درونی شده باشد و هم به یاری قانون سالاری و نهادهای قانونی، در ورای خواست افراد، مورد پاسداری قرار گیرد.
پس، به عنوان شاخص اصلی و ساختاری جامعه ی ایده آل ما باید حتما در خود این حفظ نهادینه ی جان و حرمت انسان را داشته باشد.
ما گفتیم که برای این منظور باید دو کار کرد: کار فرهنگی و کار سیاسی. این امر چگونه می تواند صورت گیرد؟
روش دستیابی به این منظور استراتژی کاری ما می باشد.
این استراتژی می گوید که باید براساس واقعیت های جامعه راه را تعیین کنیم. در جامعه ی ایرانی، به جز آنان که آگاهانه و برای حفظ منافع خویش خواهان حفظ وضعیت ضد انسانی موجود هستند، سه مقوله ی اجتماعی قابل شناسایی هستند:
1) کسانی که با حقوق انسانی و شهروندی خود و ضرورت حفظ کرامت بشری خویش بیگانه اند و یا نسبت به آن بی تفاوت اند و لذا زیر پا گذاشتن آن توسط نظام جمهوری اسلامی را امری عادی می پندارند. این مقوله نیاز دارد به کار فرهنگی عمیق و ریشه دار تا با ارزش و جایگاه و حقوق انسانی خویش آگاه شود. در این کار فرهنگی باید تلاش کرد که فرد را در باره ی این مقولات آگاه ساخت و به اندیشه دعوت کرد. حاصل کار باید به صورت تقویت تفکر ورزی میان آنها باشد تا از طریق اطلاعات و داده ها به خودآگاهی انسانی و اجتماعی برسند. یعنی آگاهی حاصل شده از تفکر خودشان. وجودخودآگاهی سبب می شود که آنها در مسیر تغییر شرایط وجودی خویش باثبات و خردگرا باشند و اسیر احساسات نشوند و راه صحیح را تشخیص دهند. خودآگاهی به مثابه تبدیل فرد به منبع تولید آگاهی است و آگاهی یعنی آن نوع از دانشی که به فرد قدرت تشخیص مسیر درست بر مبنای دستگاه ارزشی خویش را می دهد.
2) کسانی که با حقوق انسانی و شهروندی خود و ضرورت حفظ کرامت بشری خویش آشنا هستند (به معنای نسبی و متغیر کلمه خودآگاه شده اند)، اما نمی دانند چگونه باید در مقابل پایمال شدن آنها مقاومت و اقدام کنند. این مقوله ی اجتماعی نیاز دارد به این که از حالت پراکنده و انفرادی بیرون آید و به کار جمعی و سازمان یافته دست بزند و به این ترتیب یک نیروی اجتماعی را شکل بخشند. وقتی این نیروی اجتماعی شکل گیرد می توانند از حقوق و جایگاه انسانی خود با توان دفاع کنند. پس برای این مقوله ی اجتماعی کار سازمان خودرهاگران عبارت است از یاری رسانی به خودسازماندهی. خودسازماندهی یعنی درک ضرورت کار جمعی، شناخت از روش آن و اجرای عملی.
3) کسانی که با حقوق انسانی و شهروندی خود و ضرورت حفظ کرامت بشری خویش آشنا هستند (خودآگاه شده اند) و تا حدی نیز اقدام به سازماندهی خویش کرده اند و آمادگی عمل را دارند. این مقوله ی اجتماعی نیاز دارد به دانش کنشگری. این که چگونه می تواند در دفاع از حقوق خویش بر علیه نظامی که این حقوق را به طور منظم پایمال می کند به طورهدفمند و عملی ایستادگی و حاکمیت استبدادی را تضعیف کرده و به عقب راند.
بنابراین سه مقوله داریم : اکثریتی که باید به خودآگاهی برسد، بخش های خودآگاه که باید خودسازماندهی به دست آورند و در نهایت بخش های خودآگاه و کمابیش سازماندهی شده که می توانند به کنشگری دست زنند.
به این ترتیب می بینیم که سازمان خودرهاگران برای ایجاد آن جریان فکری که باید تبدیل به یک جریان اجتماعی و سیاسی شود سه روش کاری را در استراتژی خود منظور کرده است: کار فرهنگی میان مقوله ی اجتماعی نخست، کارسازماندهی میان مقوله ی دوم و یاری رسانی به کار عملی یا کنشگری میان مقوله ی سوم.
هر چند که پیشبرد این سه نوع کار با هم سخت و دشوار است اما سازمان خودرهاگران به عنوان یک تشکل عقلانیت گرا و کنش ورز به دلیل باور به ضرورت توام آن (فرهنگی و سیاسی) از هیچ یک گریزان نیست و فعالیت های خود را براساس پاسخگویی به هر سه سازماندهی کرده است. وقتی مبارزه جز با کاردر هر سه حوزه پیش نمی رود باید در هر سه حوزه کار کرد.
اما چگونه؟
در میان این سه قشر در ورای فعالیت هایی که هر یک می توانند به پیش برند تا حاکمیت استبدادی را تضعیف کنند نوعی حالت مکمل برای پیاده کردن استراتژی سازمان خودرهاگران یعنی نخست ایجاد جریان فکری انسان مداری قابل تصور است.
برای کار فرهنگی میان توده های ناخودآگاه می توان به نیروهای خودآگاه جامعه اتکاء کنیم. ما با تقویت خودسازماندهی میان بخش آگاه جامعه بر آن هستیم تا به همت آنان بخش ناخودآگاه جامعه را با کار فرهنگی پوشش دهیم تا این بخش به مرز خودآگاهی برسد. بنابراین بخش دوم جامعه قرار است که بخش نخست را پوشش دهد.
برای کار خودسازماندهی میان بخش های خودآگاه جامعه ما روی نیروهای خودآگاه و سازمان یافته جامعه، یعنی نیروهای کنشگر، حساب می کنیم. این نیروهای کنشگر هستند که فن خودسازماندهی را میان نیروهای خودآگاه جامعه ترویج می کنند.
به این ترتیب خواهیم داشت
- نیروهایی که باید راهکارهای مشخص داشته باشند تا عمل کنند (کنشگران)
- نیروهایی که به واسطه ی آگاهی شان پیام کنشگران را دریافت می کنند و خود را سازمان می دهند.
- نیروهایی که به واسطه کار نیروهای خودسازماندهی شده آگاهی کسب می کنند و پس از خودآگاهی به آنها می پیوندند.
سازمان خودرهاگران برای هر سه مرحله محتوا و برنامه دارد.
برای نیروهای کنشگر جزوه های آموزشی وجود دارد که چگونه از توان خود برای تبلیغ خودسازماندهی میان مردم و تبلور بخشیدن به آن در فرصت های مناسب از طریق تضعیف حاکمیت استبدادی بهره ببرند. ما این را می دانیم که هر چه حکومت ضد بشری کنونی ضعیف تر شود امکان رشد جریان فکری و جریان اجتماعی-سیاسی انسان مدار بیشتر می شود.
برای نیروهای خودآگاه جامعه جزوه های آموزشی وجود دارد که چگونه از توان خود برای گسترش آگاهی و شکل دهی به خود آگاهی در میان توده های ناخودآگاه استفاده کند. در این جا نیز علاوه براین مسولیت اجتماعی آگاه سازی سایر فعالیت هایی که بتواند حاکمیت را تضعیف کند در برنامه ی کاری و آموزشی این نیروها در نظر گرفته شده است.
برای نیروهای ناخودآگاه جامعه مطالبی دارد که بتواند درتقویت آگاهی و شکل گیری خودآگاهی نقش بیافریند. این نیروها به محض رسیدن به مرحله ی خودآگاهی می توانند با خودسازماندهی در کنش های مشخص اعتراضی نقش آفرین و سرنوشت ساز باشند.
ممکن است کسانی بپرسند که چرا شما می خواهید به هر سه مورد بپردازید و چرا فقط روی نیروهای کنشگر کار نمی کنید تا آنها زنجیره را تکمیل کنند؟
پاسخ به این سوال این است که سازمان خودرهاگران یک تشکل باز است. یعنی دارای سازماندهی خطی،متمرکز و هدایت شده به سوی فقط یک بخش از جامعه یا نیروها نیست. ما یک سازمان عمومی و باز هستیم و به همین دلیل، بدون شک در فعالیت های خود به افرادی که جزو هر سه این مقوله های اجتماعی هستند برمی خوریم. برای همین نمی توانیم یکی را به نفع دیگری حذف کنیم و بگوییم مثلا ما فقط برای کنشگران مطلب داریم اما برای نیروهای خودآگاه که نیاز به خودسازماندهی دارند چیزی نداریم. این کار ما را به شدت ناقص می کند. ما بر اساس آن چه در جامعه هست عمل می کنیم نه آن چه ما می خواهیم.
به همین دلیل، تولیدات خود را برای هر سه قشر و مقوله ی اجتماعی نامبرده تهیه می کنیم:
- به کنشگران می گوییم چگونه می توانند به خودسازماندهی توده های خود آگاه اقدام کنند.
- به بخش خودآگاه جامعه می گوییم چگونه خودسازماندهی کند و به آگاه سازی قشرهای محروم از آگاهی بپردازند.
- به بخش ناخودآگاه جامعه یاری می دهیم تا خودآگاه شود.
روش کاری ما برای هر سه قشر به صورت باز است. یعنی ما هدایت و کنترل هیچ فعالیتی را از راه دور یا به روش متمرکز یا مستقیم بر عهده نمی گیریم. زیرا هم با فلسفه کاری ما در تضاد است که بخواهیم به جای سایرین فکر کنیم و دستور دهیم و هم این که از حیث امنیتی و سازماندهی این خطر را برای مخاطبان خویش به وجود نمی آوریم.
تمام مطالب ما برای هر سه قشر باز و آزاد است و در اختیار همگان قرار دارد. هر کس به فراخور نیاز و علاقه اش در آن مطلب مناسب خود را می یابد و در صورت تمایل از آن استفاده می کند.
هدف ما گسترش جمع ها و واحدهایی است که خودسازماندهی هستند و براساس درک و تصمیم و خلاقیت و تشخیص خودشان عمل می کنند. ما هر نوع پشتیبانی که بتوانیم از آنها به عمل می آوریم اما مدیریت و کنترل آنها را برعهده نمی گیریم. آنها واحدهای خودکفا هستند و براساس توانایی خویش و شرایط واقعی صحنه عمل می کنند و به کسی جز خودشان حساب پس نمی دهند. در مسیر رشد خود، این جمع ها، مسیرها و مکانیزم های پیوند را خواهند یافت و ما نیز به طور مشخص بر روی روش های ایجاد این پیوند کار می کنیم و آن را به دست احتمال نمی سپاریم.
اینک که مشخص شد می خواهیم چه کنیم این سوال مطرح می شود که چگونه می خواهیم این کار را صورت بخشیم. یعنی جزییات عملی.
برای انجام کار بالا نیاز به چند عنصر می باشد :
1) تولید محتوا و آماده سازی محتوا برای ارائه
2) ارائه ی محتوا به مخاطبان (رساندن مطالب به دست سه بخش نامبرده در بالا)
تولید محتوا در سازمان خودرهاگران به عهده دفتر تولید است. دفتر تولید باید برای هر سه مقوله ی مخاطبان که در بالا شرح داده شد مطلب تهیه کند. در سازمان ما همه ی کسانی که همکاری می کنند، بدون استثناء، عضوی از دفتر تولید می باشند. یعنی حق دارند که در باره ی موضوعات مناسب با کاری که مد نظر است (خودآگاهی و خودسازماندهی و کنشگری) مطلب تولید کنند.
بعد این مطالب به صورت نوشتاری، گفتاری، تصویری و غیره آماده ی ارائه می شود و در نهایت این تولیدات از طریق یک شبکه تبلیغاتی به سوی مخاطبان برده می شود. این شبکه تبلیغانی دربرگیرنده وسایل ارتباطی مختلف است از جمله وبسایت خودرهاگران، فیسبوک، تویتر، یوتوب، ایمیل، رادیو و تلویزیون و نیز روش های مستقیم مانند شبنامه، اعلامیه دیواری، شعارنویسی، پخش سی دی، دیوار نویسی، دیدار رو در رو و …
برای این که این شبکه بهتر و وسیعتر شود نیاز است به:
1)نیروی انسانی
2) امکانات مالی
هر ایرانی که بخواهد در راستای این استراتژی فعالیت کند می تواند با وقت و توان و کار و دانش خود و یا با همیاری مالی خود در این مسیر با سازمان خودرهاگران همراه باشد.
**
بدیهی است که اسناد دیگری وجود دارد که ابعاد دیگر کار سازمان خودرهاگران را باز می کند. در صورت تمایل به دسترسی به اطلاعات بیشتر به وبسایت ما مراجعه فرمایید.
در یک کلام:
سازمان خودرهاگران تشکیل شده است تا یک جریان فکری انسان مدار را در جامعه گسترش دهد، به طریقی که از درون آن یک جریان اجتماعی و سیاسی شکل گیرد و در نهایت این امر با خود سازمان ها و نیروهای مدافع انسان مداری را در صحنه ی اجتماعی و سیاسی جامعه تولد بخشد.
برای این منظور ما دو کار را به صورت توام انجام می دهیم: کار فرهنگی و کار سیاسی. کار فرهنگی یعنی ایجاد خودآگاهی در میان توده های ناخودآگاه نسبت به حقوق و ضرورت حفظ کرامت انسانی خویش و کار سیاسی، یعنی تلاش در جهت تقویت خودسازماندهی و کنشگری با هدف شکل دادن به قدرت اجتماعی.
برای این منظور سازمان خودرهاگران سه نوع مخاطب در درون جامعه دارد: قشرهای ناخودآگاه که باید تلاش کرد به خودآگاهی برسند، قشرهای خودآگاه که باید کوشش کرد دارای خودسازماندهی شوند و در نهایت نیروهای خودآگاه و خودسازماندهی شده که باید یاری کرد تا دست به کنشگری بزنند. سازمان خودرهاگران روی یاری متقابل و نقش مکمل این سه مقوله میان خود و نیز بر روی ارتباط با آنان از طریق شبکه ی تبلیغاتی خویش حساب می کند. این شبکه سعی می کند با استفاده از وسایل ارتباطی مستقیم و غیر مستقیم پیام ها و آموزش ها را میان سه مقوله ی فوق ببرد.
در صورتی که این سه منظور (خودآگاهی، خودسازماندهی و کنشگری) تامین شود در دل جامعه و در مقابل قدرت سیاسی حاکم چیزی شکل می گیرد به اسم قدرت اجتماعی. قدرت اجتماعی یعنی قدرت سازماندهی شده ی مردم آگاه که هم رژیم استبدادی را پایین می کشد، هم مانع از بازتولید یک رژیم استبدادی جدید می شود و هم این که مدیریت اجتماعی امور جامعه را در یک جامعه انسان مدار بر عهده می گیرد.
پیشبرد عملی این استراتژی نیاز دارد به به تهیه محتوا و آماده سازی آنها و سپس ارائه ی آنها از طریق ابزارها ی شبکه تبلیغاتی. این شبکه نیز نیاز دارد به نیروی انسانی و همیاری مالی.
هر ایرانی باورمند به استراتژی بالا می تواند با اتکاء به دانش یا وقت و یا تخصص خود و یا با یاری مالی به این جریان کمک کند.
سازمان خود رها گران (تشکل فرهنگی- سیاسی)
P.O. Box 302, Van Nuys, CA 91408
Tel: 1-213-221-1340
Wow! what an idea ! What a concept ! Beautiful .. Amazing …