گفت: من که سرگیجه گرفتم؟
گفتم: از چی؟
گفت: از این اپوزیسیون ایرانی در خارج از کشور؟
گفتم: چطور؟
گفت: آخه این همه سازمان و حزب و گروه، آدم نمی دونه با کدوم کار کنه؟
گفتم: یعنی تو می خوای کار کنی؟
گفت: می خوام یک کاری بکنم، اما نمی دونم با کی و با کدوم سازمان و حزب.
گفتم: دو انتخاب داری: یکی این که بین این تشکل ها یکی را انتخاب کنی و یا اگر هیچ کدام را نپسندیدی خودت یک کاری را به طور مستقل شروع کنی.
گفت: من ترجیح می دهم با یکی از همین تشکل های موجود شروع کنم، اما نمی دونم کدامیک؟
گفتم: خیلی پیچیده نیست. دو معیار وجود دارد: یکی نظری و دیگری عملی.
گفت: یعنی چی؟
گفتم: هر تشکلی یک سری حرفها می زند و یک سری کارها می کند.
گفت: کدامش مهم تر است.
گفتم: بستگی به خودت دارد.
گفت: به من؟
گفتم:بله، باید ببینی که می خواهی حرف های خوب و قشنگ بشنوی یا این که به کار و عمل بپردازی.
گفت: برای من معلوم است. می خواهم عملی برای مبارزه کار کنم.
گفتم: پس زیاد به حرفها توجه نکن. معیار تو باید عملکرد تشکل های سیاسی باشد.
گفت: یعنی زیاد به این نپردازم که در اساسنامه و مرامنامه و بیانیه هایشان چه می گویند.
گفتم: همین طور است. برای سنجش اعتبار همین حرف ها هم می توانی از عملکرد آنها استفاده کنی.
گفت: یعنی اگر عملکرد خوب است بدانم حرف های خوب هم اعتباری دارد…
گفتم: واگر عملکرد ضعیف است بدان حرف های خوبش هم اعتباری ندارد.
گفت: پس معیار سنجش حرف عمل است.
گفتم: در عرصه ی سیاسی و اجتماعی این طور است. ممکن است در منطق و فلسفه به سنجش نظری اعتبار حرف ها بپردازیم اما در امر مبارزه و سیاست باید دید که چه تشکلی کار و عملش با حرف هایش خوانایی دارد.
گفت: با این حساب، من برای انتخاب این که با چه گروهی کار کنم، باید ببینم که عملکرد چه تشکلی خوب است وبا آن به همکاری بپردازم.
گفتم: بله، حضور تو و کار در یک تشکل سبب می شود که عملکرد آن بازهم قویتر و بهتر شودو این روند می تواند ادامه یابد.
گفت: ولی اگر در این میان با محتوای نظری آنها موافق نبودم چه؟
گفتم: اطمینان داشته باش که عملکرد خوب به خودی خود تا حد زیاد نشان دهنده ی درستی محتوای هم می باشد.
گفت: یعنی نمی توان با یک محتوای نظری بد کار عملی خوب کرد.
گفتم: این نه به صورت مطلق اما به گونه ی نسبی تا حد زیادی درست است. اما نکته ی مهمتر این که در سایه ی کار عملی خوب می توان محتوای نظری بد را هم اصلاح کرد.
گفت: این چطور ممکن است؟
گفتم: با حضور من و تو در این تشکل ها و فعالیت کردن و سهم داشتن در عمل.
گفت: یعنی عملکرد و تلاش کاری من باعث می شود بتوانم در تغییر محتوای نظری تشکل هم نقش داشته باشم.
گفتم: بله، به صورت تدریجی و درازمدت.
گفت: اما بعضی از این تشکل ها نسبت به باورها و اعتقاداتشان خیلی متعصب هستند.
گفتم: تعصب یک نوع انجماد نظری است، و با نظریه جدید برطرف نمی شود. آن چه فکر منجمد را باز می کند نظر نیست، عمل است.
گفت: یعنی تعصب بر اساس عمل برطرف می شود.
گفتم: بله، وقتی که فرد در مقابل واقعیت هایی قرار می گیرد که باور او را تکذیب می کند به فکر می افتد و به دلیل تفکر فکر منجمد نرم و منعطف می شود و بازنگری ممکن می شود.
گفت: پس نباید انجماد فکری برخی از تشکل ها را دلیل قرار داد و با آنها همکاری نکرد.
گفتم: از زمانی که آن تشکل به کار و عمل مشغول است، می توان با آن همکاری کرد و در فرایند عملی تغییرات را در زمینه ی نظری هم بوجود آورد.
گفت: حاصل حرف تو این است که باید با این سازمان ها و تشکل ها کار کرد
گفتم: می توان با هر سازمانی و حزب و گروهی که برای آزادی از استبداد حاکم تلاش عملی می کند کارکرد، تلاش عملی…