در طول یک صد سال گذشته چندین بار رژیم سیاسی در ایران تغییر کرده است، اما هر بار دیکتاتوری جدیدی جایگزین دیکتاتوری قبلی شده است. این امر نشان می دهد که ریشه های دیکتاتوری در کشور ما عمیق تر از آن است که با تعویض رژیم بتوان از شر آن رها شد. نکته ی مهم این است که این تغییرات سیاسی هر بار توسط مردم و به اسم انقلاب و با بهایی سنگین صورت می پذیرد. پس چرا با این وجود از دل آن ها رژیم های مستبد جدیدی بیرون می آیند؟
در حالی که می توان در باره ی دلایل متعدد این امر به بحث نشست بد نیست به یکی از عوامل اشاره کنیم و این نوشتار را به آن اختصاص دهیم. شکل گیری دیکتاتوری از دل انقلاب ها و جنبش ها ناشی از نبود قدرت اجتماعی مردم در مقابل قدرت سیاسی حکومت است. به عبارت دیگر، جامعه ی ما مجهز به ابزارهایی نیست که اجازه ندهد یک گروه قدرت طلب یا فرصت طلب اراده ی خویش را بر اکثریت جامعه تحمیل کند. چون جامعه این ابزار را در اختیار ندارد هر بار مغلوب حاکمان مستبد تازه به قدرت رسیده می شود.
تا زمانی که جامعه قدرت اجتماعی نداشته باشد این روند ادامه خواهد داشت. برای مقابله با زیاده روی های قدرت سیاسی باید قدرت اجتماعی به عنوان «ضد قدرت» عمل کند و راه را زورگویی و حق کشی و اهانت و سوء استفاده سد کند.
قدرت اجتماعی به طور تصادفی زاده نمی شود. حاکمیت سیاسی نیز چون نمی خواهد دست و پای خود را ببندد حاضر نیست که قدرت اجتماعی را تقویت کند. پس این خود شهروندان هستند که باید به فکر تشکیل و تقویت آن باشند. قدرت اجتماعی را مردم باید شکل دهند، توسعه بخشند، نهادینه کنند و مورد حفظ و نگه داری قرار دهند.
جامعه ی ایران در شرایط کنونی به سوی یک تغییر در حرکت است. تغییری که از دل جبر شرایط ناشی از سوء مدیریت و نیز اراده ی نیروهای دگرگونی خواه ایرانی زاده خواهد شد. رژیم جمهوری اسلامی در موقعیتی است که حذف خود را تا حد زیادی به دست خویش رقم زده است. مجموعه ی پارامترهای موجود این سناریوی حذف را تکمیل خواهد کرد. اما تغییری که منجر به حذف رژیم کنونی خواهد شد به معنای استقرار دمکراسی در ایران نیست. دمکراسی از دل جبر و تصادف بیرون نمی آید بلکه از درون اراده و آگاهی اعضای جامعه زاده می شود. دمکراسی حاصل مشارکت مردم در تعیین سرنوشت خود است.
این مشارکت باید خصلت اجتماعی داشته باشد نه خصلت سیاسی. مشارکت سیاسی را می توان از بالا هدایت کرد. یا می توان با ابزار قانونی به آن شکل اجباری بخشید. این نوع مشارکت ارزش چندانی ندارد و زاینده دمکراسی نخواهد بود. دمکراسی محصول مشارکت ارادی و آگاهانه توده هاست که اصالت اجتماعی آن را تامین می کند.
خطای محاسباتی بسیاری از مبارزان راه دمکراسی در طول یک قرن گذشته این بوده است که می اندیشیده اند با سرنگون ساختن رژیم استبدادی یک رژیم دمکراتیک به وجود می آید. باید گفت که این اتفاق هیچ کجا روی نداده و در ایران هم روی نخواهد داد. یک رژیم که بر اساس قواعد دمکراسی انتخاب شده است بیانگر یک نظام دمکراتیک نیست. برای ساختن یک جامعه دمکراتیک نیاز به شهروندانی آگاه است که سازمان می یابند تا به طور جمعی اقدام کنند.
قدرت اجتماعی عبارت است از مردمی که آگاه هستند و سازمان یافته از حقوق خود در مقابل دست اندازی قدرت سیاسی دفاع می کنند. آنها از این طریق اراده ی خویش را در اداره ی امور جامعه اعمال می کنند. نوعی مدیریت اجتماعی امور جامعه.
برای این که این قدرت اجتماعی شکل گیرد نیاز است که قبل از سرنگونی رژیم کنونی به آن فکر شود و مقدمات آن فراهم شود. این مقدمات عبارت است از:
- نظریه پردازی لازم
- تولید ادبیات لازم برای این کار
- پخش و تبلیغ ایده و ادبیات این موضوع
- ایجاد شبکه های اجتماعی اولیه در خارج از کشور
- بنیان گذاشتن نهادها، سازمان ها و رسانه های لازم برای این کار
با این مقدمات می توان آماده شد: آماده برای شرکت در حرکت خلع قدرت رژیم، آماده برای ممانعت از قدرت گیری جریان های انحصار طلب در دوران گذار و در نهایت، آماده برای ایفای نقش ضد قدرت در رژیم آینده.
در حال حاضر بهترین شانس و مناسب ترین بستر برای این مقدمه سازی خارج از کشور است. جایی که ایرانی ها می توانند بدون ترس دور همدیگر جمع شوند و با هم روی این موضوع کار کنند. ادبیات این موضوع کمابیش موجود است. بسیاری در این باره نوشته اند و گفته اند. ما در سازمان خودرهاگران به طور اصولی استراتژی مبارزاتی خود را بر تقویت قدرت اجتماعی گذاشته ایم و به این واسطه دهها مطلب به صورت نوشتاری یا شنیداری و دیداری برای این موضوع تولید کرده ایم. این کار همچنان ادامه دارد. ما به سهم خود تلاش داریم با استفاده از اینترنت، تلویزیون های ماهواره ای و نشریات این ادبیات را ترویج کنیم.
در حوزه ی عملی این با هر یک از ما ایرانی های خارج از کشور است که در این امر پیشگام شویم و برای تقویت روحیه ی کار جمعی با همدیگر اقدام کنیم. به دیدار همدیگر برویم، با هم صحبت کنیم و جمع هایی را تشکیل دهیم که حول موضوعات مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و حتی اقتصادی با هم کار می کنند. این جمع ها به تدریج نهادینه شده و گسترش می یابد و شانس شبکه سازی را نیز به وجود می آورد.
فایده ی وجود این شبکه های ایرانیان در خارج از کشور این است که به محض آغاز فصل تغییر می تواند به عنوان یک مبنا و آغاز برای کار اجتماعی در داخل کشور مورد استفاده قرار گیرد. یعنی بنیان قدرت اجتماعی را در داخل بگذارد و در بستر جامعه به سرعت رشد و گسترش یابد.
این کار امروز ممکن و شدنی است. همه چیز به اراده ی ما و درک ما از ضرورت این کار بستگی دارد.