این خبر بیانگر یکی از صدهها موردی است که روزانه در سراسر ایران روی می دهد. این قبیل اتفاقات در حال گسترش است. فقر و گرسنگی، بیکاری و بی آیندگی، خراب بودن روحیه و وخامت حال روانی میلیون ها ایرانی به دلیل شدت فشار وضعیت و نیز از هم پاشیدن ساختارهای خانوادگی، اجتماعی و بخصوص بی توجهی دستگاه های امنیتی به این گونه مسائل و تمرکز روی فعالیت های سیاسی همه و همه سبب شده است که امنیت اجتماعی از جامعه رخت بر بندد.
در بسیاری از مناطق شهرهای بزرگ ناامنی چنان است که خانم ها از ساعت 9 شب به بعد جرات عبور و مرور را ندارند. پاسگاه های نیروی انتظامی هر شب انباشته از سارقان و چاقوکشان و غیره است و زندان های رژیم چنان پر شده است که طرح برای ساختن زندان های جدید دارند.
اما فاجعه زمانی عمق می گیرد که می دانیم اغلب ماموران نیروهای انتظامی خود شریک مجرمان هستند. نیروی انتظامی جمهوری اسلامی یک نیروی فاسد و مافیایی است که در غارت و تجاوز و سرقت و پخش مواد مخدر به شدت فعال است. مردم نمی توانند سرنوشت خود را به آنها بسپارند.
در این شرایط جان و مال شهروند در خطر است و نهادهای انتظامی و امنیتی قادر به تامین امنیت او نیست. به همین دلیل این خود شهروند است که باید به فکر دفاع از خود و محافظت از خانواده و اموال خویش باشد. برای این کار نیز چاره ای نیست جز آن که شهروندان خود در این مورد اقدام کنند. یعنی در هر محله ای ساکنان آن تیم های حفاظت و دفاع از خویش تاسیس کنند و با قرار دادن گشت های شبانه از جان و کیان خود محافظت نمایند.
باید قبول کرد که ساختارهای دولت در حال از هم فروپاشیدن است. رژیم فقط به دو امر غارت و سرکوب مشغول است و کاری با امنیت شهروندان ندارد. چاره ای نیست جز آن که به سوی نظام شهروندی امنیت اجتماعی رویم. مردم باید با سازماندهی و آموزش خود آماده باشند امنیت اجتماعی را حتی در برخی از موارد در مقابل زوج پلیس – سارق و یا پلیس – قاچاقچی و یا پلیس – قاتل تامین کنند.
شهروند باید به فکر خود باشد و دست به عمل بزند. عمل شهروندی. یعنی تشکیل تیم های گشتی برای حفاظت از محله ها و بعد این تیم ها با هم در ارتباط قرار می گیرند و یک شبکه امنیت شهروندی را به وجود می آورند.
ما مردم چاره ای نداریم جز این که بتدریج عرصه های مختلف قدرت مافیایی دولت را از چنگ رژیمی که دشمن همه مردم است بیرون آوریم و این گام نخست است.