شورش مردم خاورمیانه: دست آوردها و ا نحرافات درون جنبش
حسن ماسالی
قریب یکسا ل است که مردم اکثر کشورهای شمال افریقا و در خاورمیانه ( تونس – مصر- مراکش- الجزایر – لیبی – سوریه- اردن- یمن – بحرین) علیه دیکتاتورهای ” موروثی” و حکومت های فاسد کشورشان قیام کرده اند.
دلایل شورش مردم عبارتند از : فقر و بیکاری مردم ، دیکتاتوری های سلطنتی و ” جمهوری های موروثی خانوادگی و قبیله ای”، گسترش تبعیض در ابعاد مختلف اجتماعی ؛ فساد مالی صاحبان قدرت و در دستگاه اداری- سیاسی کشور.
در برخی از این کشورها نظام سلطنتی با ساختار عقب مانده قبیله ای حاکم هستند که سالها است قدرت مالی- سیاسی- نظامی را در اختیار خود دارند. در برخی دیگر از این کشورها، ساختار حکومت به ظاهر ” جمهوری – پارلمانی ” است ، اما نه تنها”رئیس جمهور مادام العمر”(داشتند) دارند ، بلکه فرزندان آنها نیزبدون چون و چرا” وارث” ریاست جمهوری تلقی میگرد ید ند.
” انتخابات مجلس” در این کشورها یک امر ” فرمایشی” بود که با فرهنگ چاپلوسی ، نوکر منشی ، و فرصت طلبی باجرا در می آوردند تا دیکتاتوری ها را ” تزئین” کنند.
باید یاد آور شد که مناسبات فرهنگی- قومی – دینی و زبان مشترک موجب شده بودند که بسیاری از تهیدستان و از جمله کارشناسان این کشورها، برای کاریابی به کشورهای مختلف عربی مهاجرت کنند. این ” درآمیختگی” موجب شد ند که بروز هر ” حادثه سیاسی یا شورش در یک کشور” ، اثرات مثبت یا منفی آن ، به سایر کشورها و جوامع عربی نیز انتقال یابد و اثر بگذارد.
نکته دیگر، استفاده مردم ، خصوصاً جوانان از تکنو لوژی مدرن خبررسانی ( تلفن- ایمیل- اینترنت- فیس بوک – رادیو- تلویزیون ) میباشد که نقش مهمی در انتقال اخبار و ایجاد همبستگی و تداوم بخشیدن ” شورش ها” داشتند.
اما، ببینیم که کمبودها و ضعف های نیروهای سیاسی این کشورها کدامند و چه نیروهائی دارند از این ضعف ها و کمبودها بهره میبرند؟
بسهم خودم حوادث این کشورها را باتوجه به تجربیاتی که خودمان در ایران پشت سر گذرانده بودیم، دنبال میکردم و کنجکاو بودم که درباره کیفیت سیاسی، درایت رهبران جنبش، کیفیت و قدرت سازمان یافتگی نیروهای مختلف شرکت کننده در جنبش ، و همچنین درباره ” دخالت علنی و پنهان قدرت های خارجی”، بیشتر آگاه شوم.
خوشبختانه، استفاده از ” تکنو لوژی جدید خبر رسا نی” ، کسب اطلاعات را آسان کرده بود. مثلا از یکطرف خبر دریافت میکردیم که اقشار مختلف مردم در ” میدان آزادی” قاهره علیه حکومت، تظاهرات گسترده ای برپا کرده اند و پلیس بیرحمانه مشغول سرکوب مردم میباشد…، از طرف دیگر، از طریق رسانه ها باخبر می شدیم که ” وزیر دفاع آمریکا و وزیر دفاع مصر درباره نا امنی های آن کشور، ملاقات کرده اند”!!!
نهایتاً ، ” زد وبند پشت پرده دولت آمریکا و سران ارتش مصر ، موجب شد که ارتش مصر ” نقش بیطرفانه ای” ایفا کند و با اتخاذ چنین تدابیری ،” مردم شورشگر” نیز بدون آگاهی از مقاصد دراز مدت ارتش، از نقش ” بیطرفا نه ” ارتش در صحنه سیاسی “استقبال ” کردند.
آقای حسنی مبارک که سالها ” نوکرمنشانه” در خدمت سیاست های آمریکا فعالیت میکرد، ” قربانی” شد تا از یکطرف “رضایت مردم شورشگر” را جلب کنند، و از طرف دیگر ، منافع آمریکا از طریق همان ارتش که سابقاً حامی حسنی مبارک بود، حفظ شود.
باین ترتیب ، یک دیکتاتور که نوکر آمریکا و دزد و فاسد بود، از قدرت ساقط شد .و حسنی مبارک که تا چند ماه قبل از شورش مردم، ” دوست صمیمی ” کشورهای آمریکا و اروپا محسوب می شد، در رسانه های این کشورها اعلام گردید که میلیادها دلار ، دزدیده است و در کشورهای مختلف اروپا و آمریکا بحساب خود و خانواده اش ریخته است . اما هیچکس این سئوال را مطرح نکرد که چرا دولت ها و رسانه های این کشورها، تا قبل از شورش مردم ” افشا گری ” نمیکردند؟
بالاخره بطرز رقت انگیزی حسنی مبارک را بمحاکمه کشید ند، اما ” تغییر اساسی ” در مناسبات سیاسی – اقتصادی – اجتماعی مصر صورت نگرفت؛ و حتی ” جمعیت اخوان المسلین ” که از همه سازمان یافته تر بود، نفوذ بیشتری در جامعه مصر پیدا کرد.
در لیبی ، شرایط فرق میکرد؛ آقای معمر قذافی که یک “ناسیونالیست ” طرفدار عبدالناصر بود، پس از کودتا ، یک کشور ویرانه و نیمه مستعمره را از ” ملک ادریس ” تحویل گرفت. در سالهای اولیه حکومتش ، با انگیزه های ناسیونالیستی ، و امکاناتی که از نظر منابع نفت و گاز در اختیار گرفته بود، طرح های آبادانی بیشماری را باجرا در آورد. ” حلبی آباد” و “حصیر آباد”های دوران ملک ادریس را ویران کرد و اعلام نمود که ” هر لیبیائی باید صاحب منزل ” شود ؛ و هر لیبیائی حق دارد که ” بطور مجانی ، تا هنگام فارغ التحصیل شدن از دانشگاه، بطور رایگان تحصیل کند”.
سپس با انگیره های ” ناسیونالیستی” و با استفاده از تضاد بین شوروی و دول غرب، کوشش کرد که به جنبش های آزادیبخش افریقا یاری رساند؛ بطوری که گروه ” ماندلا” برای مبارزه علیه حکومت نژاد پرست آفریقای جنوبی , کمک های شایان توجهی از قذافی دریافت کرد و در لیبی ” پایگاه برای تعلیمات نظامی ” ایجاد کرده بودند.
البته آقای قذافی دچار ” خود فریفتگی ” شده بود و فراموش کرده بود که پس فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، شرایط بین المللی تغییر کرده است و نمیتواند مثل گذشته ” بلند پروازی” کند.
در ضمن ضروری است که بدانیم چرا عناصری مثل مبارک ، قذافی ، اسد و دیگران در کشورهای آفریقا ، آمریکای لاتین و در بخش بزرگی از آسیا ، خیلی سریع بطرف دیکتاتوری فردی، فساد مالی و اداری ، و انحطاط فرهنگی و سیاسی سوق داده میشوند. چرا؟
دلایل مختلفی را میتوان نام برد:
در اکثر این کشورها ، نیروهای سیاسی – اجتماعی ، خصلت ” قبیله ای و عشایری” و یا ” فرقه ای ” دارند و قادر نیستند ، نقش سازنده ای در مسیر دمکراسی خواهی ایفا کنند . ساختار عقب مانده اقتصادی و اجتماعی این کشور، موجب میشوند که ” احزاب مدرن اجتماعی” نیز وجود نداشته باشند و ” فرهنگ دمکراسی خواهی ” نیز رشد نمیکند. در نتیجه، اقشار فرهیخته جامعه ” ناتوان ” هستند و قادر نیستند که نقش سازنده ای در ” توازن قوا” دربرابر دیکتاتوری ، و مناسبات قبیله ای و موروثی ، ایفا کنند.
کشورهای قدرتمند آمریکا و اروپا نیز از مناسبات ناهنجار نیروهای اجتماعی و سیاسی این کشورها استفاده میکنند ، و برحسب خصائل حکمرانان و شرایط اقتصادی – سیاسی – اجتماعی این کشور ها، کوشش میکنند که نفوذ خود را گسترش دهند.
رویدادهای های اخیر خاورمیانه، میتوانند از چند لحاظ درس عبرتی برای ما ایرانیان آزاد اندیش ، سکولار و برابری طلب باشد:
نا رضایتی مردم هرچند عمیق باشند، و اعتراضات خیابانی مردم هرچند گسترده باشند، اگر سازمانهای سیاسی که جنبش مردم را هدایت میکنند ، فاقد اهداف و برنامه سیاسی مدون باشند ، یا درمورد انتخاب راهکارهای مبارزاتی و انتخاب ” متحدین سیاسی خود” در توهم باشند ؛ واز سازمان یافتگی هدفمند و قدرتمند، از رهبری دستجمعی کاردان، برخوردار نباشند، باوجود تلفات و خسارات انسانی ، به نتایج مطلوبی نخواهند رسید.
همچنین، اگر نیروهای سیاسی و اجتماعی مبارز یک جامعه ، قادر نباشند ضعف ها و کمبودهای تشکیلاتی – سیاسی- و مبارزاتی خود را برطرف کنند و بخواهند با ” دخالت نظا می” قدرتهای بزرگ جهان ، به دمکراسی ، رفاه و تکامل اجتماعی ، دست یابند، خیانتکاران ابله ای بیش نیستند. با اتخاذ چنین سیاست و راهکارهائی ، هیچ تفا وتی با حکومت ها و ودیکتاتورهای فاسد و نوکر منش ، نخواهند داشت.
اسف انگیز است که مردم مصر با دادن این همه تلفات و تحمل سختی ها، دوباره همان باندهای قدرت ، سرنوشت مردم را بدست بگیرند .
در مورد لیبی ، فاجعه عمیقتر است ، بطور یکه حتی روزنامه ” نیویورک تایمز” در شماره پانزده سپتامبر 2011 خود می نویسد که ( نقل بمعنی): یک گروه اسلامیست که سازمان یافته تر از دیگران است قدرت را بدست خواهد گرفت. همچنین عکس یک افسر ارتش لیبیائی بنام “عبد الحکیم بالحاج” را که از ” رهبران شورش در لیبی ” میباشد ، چاپ کرده که با
” القاعده” ارتباط دارد؛ اما در حال حاضر انگلستان و فرانسه حاضرند با او همکاری کنند!!!
بسیاری از رهبران ” شورای انتقال قدرت سیاسی ” در لیبی ، افراد مرتجعی هستند که حاضرند بخاطر” کسب قدرت سیاسی” کشورشان ویران شود و منابع نفت و گاز را نیز تقد یم فرانسه و انگلستان کنند.
در اثر دخالت نظامی اروپا و آمریکا – بطور اخص ، فرانسه و انگلستان- کشور لیبی بطور کلی ویران شده است.
باین ترتیب، حکومت آینده لیبی ” نوکر بی چون و چرای ” فرانسه و انگلستان خواهد بود و تمام منابع نفت و گازلیبی در اختیار کشورهای تجاوزگر خواهد بود،و در آینده شاهد آن خواهیم بود که همین متجاوزین ، شرکتهای غارتگر خود را باین کشور اعزام دارند تا با غارت منابع مالی لیبی ، با صطلاح ویرانی های کشور را” تعمیر کنند و از نو بسازند” ؛ همان کاری که آقای “چنی” بعنوان معاون جورج بوش ، پس از حمله به عراق کرد!!!
چقدر غم انگیز است که برخی محافل ایرانی ، بدون دور اندیشی سیا سی ، درباره دخالت نظامی اروپا و آمریکا د راین کشورها ، ابراز شادی میکنند.
حوادث اخیر خاورمیانه بما می آموزد که اگر درایت آنرا نداریم که مشکلات خودمان را با اراده مردم و با ایجاد همبستگی و سازمان یافتگی نیروهای سکولار – دمکرات – برابری طلب ، حل کنیم، بهتر است در امور سیاسی و سرنوشت مردم ایران دخالت نکنیم و در فاجعه ای نظیر لیبی ، شرکت نکنیم.