اصول و روش های براندازی ديکتاتوری – قسمت چهارم

ادامه طرحریزي استراتژی

در نظر داشته باشيم که هر اندازه هدفبزرگتر و مهم تر باشد، نتایج شکست فاجعه بار تر است و این طراحي یک استراتژی درستاست که اين امکان را به ما خواهد داد که از منابع مادي و معنوي بهترین و کارآ ترين بهره گیری ها را بنمائيم، به ويژهاینکه این منابع محدود بوده و مبارزان در میدان در معرض همه گونه خطری هستند. واضافه بر آن و در مقابلمان رژیم ملايان و چاقو کشان، تمامي عوامل سرکوبگر، امکاناتمالی بی پایان، سازمانهای پرقدرت نظامي و اطلاعاتی و قضائی و همگی سامانه هایتبلیغاتي و ارتباط جمعی را در اختیار داشته و آماده است که از همگی آنها با قدرت وشدت هر چه تمامتر بر علیه مردم آزاديخواه بهره گیری کند و از هیچ خشونت و جنایتیبرای رسیدن به منظورش کوتاهي نخواهد نمود.

طرح ریزی استراتژيک بدين منظور خواهدبود که راههای عملیاتی را آماده کنیم به طوری که امکان بیشتری براي رسيدن به هدفبا امکانات موجود (بدون اغراق در توان و خوشبیني و انشاء الله گفتن) با بر رسيامکانات دشمن، کمترین تلفات نيروهای مردمی را داشته باشند. این طرح  بايد درمراحل مختلف به اجرا گذاشته شود که در همان حال اجرای مرحله ای، مردم و مخالفین راقويتر و ج-ا را ضعيف تر کند.

در حال حاضر رژیم با قدرت در جاي خودایستاده و حتی یک قدم از مواضع خود عقب نشینی نمی کند چون به عواقب آن کاملا آگاهاست.

دوباره یاد آوری ميشود که براندازیرزيم اسلامي با وجود اينکه بزرگترین هدف است، تنها هدف نيست و به موازات هماهنگيعمليات براندازی، مقدمه چیني براي آمادگی و خواست مردم برای سيستم جایگزین انجامگرفته، آموزش ها و تشریح تقارن هدف ها و نقاط قدرت ساختار حکومت جانشین، باید بطوردائم جداگانه در ابتداو سپس آمیخته با شعارهای همگانی به مردم تفهیم شود، در غیراین صورت باز هم سردرگمی پشتیباني و انتخاب از طرف مردم به زیان همگان خواهد بود.

****

هیچکدام از سازمانهاي سياسی از قبیلجبهه ملی، جمهوري خواهان ، سوسیالیست ها و کمونیست ها و …. تا کنون اقدام روشن وکارآیی برای تشریح مواضع و ساختار پيشنهادي حکومت جایگزین ج-ا نکرده اند و برايمردم داخل ایران مواضع عقيدتی و ساختاري هيچ يک از این گروه ها روشن نیست،  به جز نام ها و تاريخچه ای کوتاه از گذشته ای نهچندان درخشان.

با تشریح و آموزش برنامه های خود برایآينده کشور و مردم، این بزرگترین فرصت براي همگان خواهد بود که “شناخته” را انتخاب کنند و بدانند به چه ساختاری رای می دهند.در مقابل دیگر انديشانی که خواهند کوشيد عجولانه و با شعارهاي توخالی و هیاهو، ساختار مورد نظر خود را تبليغ کرده انتخاب شوند، بدون آن که انتخاب کنندگانبدانند در پشت شعار ها چه منظوری نهفته است. شعار جمهوری اسلامی ایجاد بايد گردددر سال پنجاه و هفت که تنها، نامی بود و محتوایش همین نکبتی که مردم ندانستهانتخابش کردند، بی آن که يک کلمه از محتویات آن آگاهی داشته باشند، نمونه ای دراین راستاست.

زمان براي آموزش و آگاهی هم اکنون است .

دیده می شود ، گروه هایی که برای مبارزه آماده شده و هدف براندازی ویا مبارزه مدنی در برابر رژیم دیکتاتوري را دارند، به ندرت طرحي در برگيرنده وکامل برای رسیدن به ابن هدف را در دست دارند. شوربختانه بیشتر اوقات و اکثر اشخاصدر گروههای مبارز نیاز به طرحریزی را درک نمی کنند و یا این که شناخت و آموزشي همدر اين زمینه ندارند. در هنگام عمل نیز با شدت عمل و خشونت عمل و تغییرات سريع ومسئولیت های مختلف ناشي از تغيیرات، رهبران اين گروه ها نه امنیت فکري و نه زمانلازم را برای طرحریزي و تفکر استراتژیکی خواهند داشت. در مقابل دیده ايم که روشکار معمولا عکس العمل در مقابل عوامل سرکوب بوده و مبارزان در موقعیت دفاعی قرارگرفته و همه انرژي و وقتشان صرف این می شود که تلفات کمتری داده و یا وضعیت هایمشکلی را براي سرکوبگران ایجاد کنند و این در نتيجه گيری عملياتي آن رهبران بهترینحالت ها و موفقيت قلمداد می شود.

گروهها و افراد ديگر که خوشبین ترهستند، چنین تصور می کنند که اصولا نیازی به برنامه ریزی نیست و همين که هدفشان رااعلام و گفته هاشان را محکم و به مدت زمان کافی تکرار کرده و در مواضع خودایستادگی کنند، رژيم با گذشت زمان و به خودی خود از پا خواهد افتاد. گروهی ديگرنیز بر این باورند که مخالفت فکري با رژیم ديکتاتور و پايداري در افکار خویش حداکثريست که مي توانند انجام دهند و در عمل هرگز توانائی در افتادن با غول مسلح ج-او موفقيت را ندارند. اما همگي می دانیم که هيچ دیکتاتوري با  اینگونه تفکراتتا به امروز سقوط ننموده است.

همچپنین تئوری مبارزه مسلحانه نيز کهاز سوی برخی قویا پشتیبانی و توصیه می شود بسيار نا پخته و خوش باورانه بوده، نهتنها به آزادي ختم نمی شود، بلکه باعث شکست کامل، تلفات فاجعه بار و اختناق بیشترنيز خواهد شد. همواره به یاد داشته باشیم که اسلحه و خشونت، نقطه قدرت ج-ا بوده وهرگز نباید با دیکتاتور از نقطه قدرتش وارد مبارزه شد، و همچنين اين خوش باوری غیرمنطقي که تفنگ داران و سرکوبگران به ما ملحق شوند بسیار نا چیز و در نتیجه شکستحتمی است و در ضمن، شروع و ادامه هر گونه عملیاتي بر مبناي صرف ایده ای بسيار خوبنیز معمولا امکانی بسیار محدود است.

چیزی که لازمست عملیات بر مبنایتفکرات و روش های منطقی و حساب شده در مورد ” قدم بعد” و قدم هاي بعدیتا سرنگونی رژيم می باشد.

بدون طرح و تفکیک استراتژیک، گروهرهبری، فکری در این مورد نکرده و غالبا نمي داند که قدم و قدمهای بعدي چه بوده وچه اقداماتی براي ختم عملیات و سرنگونی رژیم لازم خواهد بود. خلاقیت فکری و ايدههای خوب مسلما لازمه این کار بوده و لیکن نه به صورت آنی و در عکس العمل، بلکهبايد به صورت دستور کار عملیاتی و برای پیشبرد هدف ها گنجانیده شوند.

با شناخت از توانائی رژیم سرکوبگر وبرای ایجاد پراکندگی در صفوف قواي خشونت، عده اي عقيده خواهند داشت که بايد همهچيز را همزمان به صحنه بريزیم، که به ظاهر ايده اي مقبول بوده ولي در موقعيت ماغیر ممکن خواهد بود، چون در مرحله آغازین با نيروهای محدود مقاومت و پراکندگی صحنهمبارزه، کنترل عملیات از قبیل این که: از کجا شروع کنيم، تمرکز را کجا قرار دهیم،و چگونه بهترین استفاده را از امکانات محدودمان ببریم، تقریبا نا ممکن خواهد بود.

تئوری دیگری که برخي نیز به آن پایبندند لزوم بر طرحریزی ولی بصورت کوتاه مدت و تاکتيکي و نه دراز مدت استراتژیکی میباشد این تئوری نيز نادرست است زيرا که درطول زمان عمل توانائی طرح ریزی ها از بینرفته و رهبران را درگیر با مسائل کوچک و آني می کند که غالبا عکس العمل در موردکارهای نیروی سرکوبگر بوده و پیشبرد هدف را که همان سرنگونی رژيم است بسیار کندخواهد نمود. هزینه کردن وقت و انرژي زياد برای عملیات کوتاه مدت، رهبران را ازبررسی و دقت روی بسیاری از عملیات موازي جایگزینی – کمکی، که در جهت پیشبردهدف وپيشروی بيشتر است و به هدف اصلي کمک خواهد کرد، ناتوان خواهد نمود.

دلیلی دیگر براي نداشتن طرحريزياستراتژیکی براندازي رژيم اينست که نیروهای مخالف رژيم محور فعاليت های خود رامتمرکز در جریانات روزانه و جاري نموده و در درون خود باور ندارند که بتوانند بانا فرمانی هاي مدني، رزيم مقتدر و مجهز ج-ا را ساقط کنند و به همين جهت برنامهریزی براي این گونه عملیات و اجرای آنرا رويائی خوشبینانه و تلف کردن وقت تلقی مي کنندو چنان منکوب و مقهور قدرت سرکوبگران رژیم هستند که با بررسی تاریخ سي ساله اقتدارملايان و چاقو کشان و روش هاي آنان برای حفظ قدرت، این گونه عمليات را بی نتیجهدانسته و از پیش محکوم به شکست می پندارند.

نتيجه ی عدم طرحریزی استراتژیک با توجه به تمام و یا تعدادی از دلایلذکر شده بالا هميشه فاجعه انگیز خواهد بود. عملیات بدون اثر، اتلاف انرژی برایموضوعات کوچک، استفاده نکردن از مواضع قدرت و امتیازی و دادن تلفات جانی و مالی بهخاطر هيچ از آن نتایج می باشند.

در یک جمله اگر طرحریزی کامل و صحیح استراتژیکیموجود نباشد، احتمال شکست و ناکامی عمليات نا فرماني و مبارزات مدنی و رسیدن بهنتيجه دلخواه بسيار زیاد خواهد بود. برنامه ريزی نادرست و مخلوط کردن عملیات بيثمر نه تنها به پيشبرد کار و رسیدن به هدف کمکی نخواهد کرد، بلکه به سرکوبی های بيدليل و کنترل و اعمال قدرت هر چه بیشتر ملايان منجر خواهد شد.



1 Comment

Comments are closed.