زنان نیمی از بشریت نیستند، تمام بشریت هستند.

زنان نیمی از بشریت نیستند، تمام بشریت هستند.

دفتر تولید سازمان خودرهاگران

هشت مارس روز زن است. رسم است که گویند زنان نیمی از بشریت هستند، اما نیک که بنگری می بینی زنان تمامی بشریت هستند، زیرا نه فقط نسل بشر را تداوم بخشیده اند بلکه حامل ارزش هایی بوده اند که تمدن بشری را تا اینجا از نابودی مطلق در امان داشته است. به همت زنان بوده است که تاریخ بشر آن گونه تحول یافته که در شاهراه های بزرگ و خطر ساز تاریخ از سقوط به نیستی نجات یافته است.

نگاهی به تاریخ افکنیم: همه جنگ ها را مردان به وجود آوردند، همه کشتارها، قتل عام ها، همه ی مذاهب را که ریشه ی این همه کشتار و فساد و ستم بوده است مردان اختراع کردند، هر جا صحبت از نزاع و نابودی بوده است رد مرد دیده می شود و هر جا که صلح و آفرینش و زیبایی رد زن.

با این همه خدمت به بشریت باز می بینیم که زنان قربانیان ستم مضاعف تاریخ بشر بوده اند. تاریخ مردسالار، تاریخ شکل گرفته در پرتو توحش مانده در مردان و زدوده شده در زنان. و شوربختی تاریخ انسان این است که آن کس که وحشی تر مانده دست بالا را دارد و آن کس که خود را بیشتر از این توحش ماقبل بشری رهانیده است تحت ستم قرار دارد. و این رابطه ی نا معقول و نابرابر به خوبی حکایت از آن دارد که تمدن بشری هنوز در سیر درست خویش قرار نگرفته است. این روند زمانی شکل منطقی خویش را می یابد که آن که متمدن تر است راهبر آن باشد نه آن که وحشی تر است.

پس، تاریخ ما زمانی از بربریت درونی خویش رها می شود که مدیریت امور بیشتر در دست زنان و کمتر در دست مردان باشد تا در سایه ی مدیریت انسان گرای زنان، مرد نیز از توحش تاریخی خویش رها شده و با متمدن شدن، لایق مدیریت کردن شود. با نگاهی به رخدادهای ماه های اخیر می بینیم که هر چه دیکتاتور و جنایتکار است مرد است: زین العابدین بن علی در تونس، حسنی مبارک در مصر، معمر القذافی در لیبی، و نیز شاه اردن و عربستان و عمان و دیکتاتور یمن و بحرین و نیز مستبدین مراکش و سوریه و الجزایر و عراق و یا مجموعه ی سردمداران جنایتکار رژیم ایران. هیچ دیکتاتور زنی در منطقه  نداریم و این چیزی نیست جز اثبات این که مردان مایل به جنایت وقتل و کشتار باید جای به زنان اهل مدارا و تساهل و آزادگی بدهند.

سازمان خودرهاگران به عنوان تشکلی انسان مدار به تساوی حقوق و جایگاه  و ارزش زن و مرد باور دارد، اما در عین حال به عنوان جریانی واقع گرا ما اطمینان داریم که سپردن امور مدیریتی کلان جامعه به زنان در آینده ی ایران جز منفعت و سود نتیجه ای برای رشد و تکامل تاریخی ایران ندارد. به همین دلیل تلاش خواهیم کرد تا در مسیر کنشگری خویش بالاترین مقام های مدیریتی جامعه به دست توانا و خلاق زنان سپرده شود تا در سایه ی ارزش مداری آنها مرد ایرانی نیز شانس رشد و تکامل مدنی بیابد.

این امر صد البته در گرو تلاش زنان است برای رهایی از تمام بندهای خودساخته در یک جامعه ی استبداد زده  و مرد سالار. زنان کشور ما می توانند از همین حالا با ایفای نقشی به مراتب فعالتر از مردان جایگاه های مهم کار و فعالیت برای تغییر در شرایط کشور را از آن خود کنند و اجازه ندهند که تفکر سنتی مردسالار آنها را به جایگاه های فرعی و دوم مبارزه و تصمیم گیری سوق دهند. بی شک آزادی ایران و ایرانی در کف با قدرت زنان آگاه و سازمان یافته است.