2 Comments

  1. ضرورت تشکیل شبکه های اجتماعی
    نزدیک به 32 سال از تشکیل نظام جمهوری اسلامی می گذرد. در این مدت ، میلیونها نفر به صورت های گوناگون، ضربه های جبران ناپذیری خورده اند.
    میزان تاثیرات منفی در این رژیم به قدری بالا بوده که اکثریت مردم ایران، این حکومت را مرکز تمامی فسادهای موجود می دانند. به همین جهت سرنگونی این
    رژیم، به یکی از بزرگترین آرزوهای ایرانیان تبدیل شده است. بسیاری از افراد که مدتهاست در راستای نابودی رژیم فعالیت می کنند، بارها وبارها نسبت به دستیابی
    به این آرزو تردید پیدا کرده اند. البته با هر تغییر و تحولی، امیدها دوباره زنده و بعد از مدتی این امیدها تبدیل به یأس شده است. مهمترین تغییر وتحول، مسلما حوادث بعد
    از انتخابات 88 است. البته هنوز، امیدها کاملا از دست نرفته ولی تا حد زیادی کمرنگ شده است.
    متأسفانه این آرزو به قدری مهم شده است که کمتر کسی به فکر برنامه ریزی برای بعد از فروپاشی جمهوری اسلامی است. در واقع، این تصور عمومی ایجاد شده که تمام بدبختی های مردم ایران مربوط به وجود نظام جمهوری اسلامی است و در صورت نابودی اش، ایران گلستان می شود. به همین جهت است که شایعه مرگ جنتی یا خامنه ای باعث شادی زیادی در مردم می شود. یا در انتخابات ریاست جمهوری 84، بسیاری از مخالفین نظام ، از پیروزی احمدی نژاد خوشحال شدند، چرا که عقیده داشتند احمدی نژاد چهره واقعی نظام را نشان خواهد و در نتیجه کشورهای خارجی ، پشت رژیم را خالی می کنند و سرانجام رژیم سقوط می کند. حتی بعضی ها، از این هم فراتر می رفتند و خواستار حمله نظامی به ایران بودند. تمام این تحلیل ها زمانی درست است که تصور کنیم برای اداره مملکت بعد از فروپاشی رژیم، مشکل حادی وجود ندارد.
    من خطاب به چنین افرادی می گویم: فروپاشی این رژیم بسیار نزدیک است. مهمترین دلیل، نه تحریمها هستند نه حمله نظامی و نه اعتراضات مردمی. البته هرکدام از این دلایل تأثیر زیادی دارند.، اما مهمترین عامل اختلافات روزافزون میان باندهای درون حاکمیت است. این باندها به شدت با یکدیگر درگیر شده اند و در حال تضعیف و حذف یکدیگر هستند. باندهی باقیمانده در حکومت، به هیچ وجه تحمل رقیب راندارند. پس به جز حذف رقیب هیچ گزینه ای برای خود نمی بینند. این روند حذفی تا جایی ادامه می یابد که این رژیم از درون پوچ شده و فرو می ریزد. پس ضمن تبریک به این افراد، می گویم لازم نیست کاری انجام دهید. فقط منتظر سقوط رژیم باشید که به زودی به آرزوی دیرینه خود خواهید رسید.
    اما بعد از نابودی رژیم، اوضاع ایران چگونه خواهد بود ؟ در ایران تمامی امور اداری، به صورت دولتی و بخشنامه ای از بالا به پایین انجام می شود. میلیونها نفر از حکومت حقوق می گیرند و مراکز اداری در تهران نقش اصلی در دادن این حقوق ها را دارند. علاوه بر این، حکومت اموری مانند تأمین آب،برق، گاز و ارتباطات مخابراتی مانند تلفن ثابت و همراه را به طور کامل در دست دارد. ارایه خدمات اینترنتی ، پست،خدمات بانکی،امور قضایی، خدمات رفاهی، که بسیاری از آنها بر عهده شهرداری ها است، خدمات پزشکی و… را نیز به این امور اضافه کنید. مهمترین وظیفه ای که حکومت آن را هم به طور کامل در اختیار دارد، حفظ نظم و امنیت مردم است.
    اگر خوب دقت کنیم، خواهیم دید که ساختار نظام جمهوری اسلامی ، تقریبا شبیه به یک شبکه هرمی است. البته با توجه به این که چندین باند در رأس نظام وجود دارند، بهتر است بگوییم ساختار این نظام تلفیقی از چند شبکه هرمی بزرگ به وسعت کل ایران و مردم ایران است. انتهای این شبکه های هرمی به ضعیف ترین و فقیرترین اقشار مردم میرسد.
    حال با توجه به درگیری های درونی در بالاترین سطح رژیم، زمانی خواهد رسید که بالاترین سرشاخه ها ی این شبکه ها، یکدیگر را از صحنه حذف خواهند کرد. خوب دقت کنید. حذف شدن سرشاخه از یک شبکه هرمی، به معنی از هم پاشیدن کل آن شبکه هرمی است. بله متأسفانه فروپاشی نظام جمهوری اسلامی، همراه با خود فروپاشی اجتماعی و خلاصه کلام، نابودی و تجزیه ایران را به همراه دارد.
    برای اینکه قدری ملموس تر صحبت کرده باشم، به موارد زیر توجه کنید:
    مهمترین مسأله بعد از سقوط رژیم، حفظ نظم و امنیت است. با توجه به نبود نیروهای منسجم و متشکل در سطح جامعه، تمامی نگاه ها ،معطوف به نیروهای نظامی دولتی است. یعنی سپاه، بسیج، ارتش و نیروی انتظامی. اکنون تمام مدیریت و فرماندهی این نیروها، در دست باندهای حکومتی است. تمام نیروهای دلسوز و مردمی، یا به رده های پایین منتقل شده اند ویا به طور کلی از صحنه حذف شده اند. در صورت برخورد حذفی بین باندهای فرمانده، عملا با پدیده خلأ فرماندهی یا خلأ مدیریت در نیروهای نظامی مواجه خواهیم شد. این خلأ، باعث فروپاشی ساختار نیروهای نظامی خواهد شد. حتی ارتش و یا نیروی انتظامی که بدنه مردمی تری نسبت به سپاه و بسیج دارند، این فروپاشی اتفاق می افتد، چون در سازماندهی نیروهای نظامی، فرماندهی حرف اول را می زند.
    اکثر سربازان وظیفه، که در این نهادها مشغول گذراندن دوران سرباظی هستند، دل خوشی از این دوران ندارند وهر لحظه منتظر پایانش هستند. آنها با مشاهده آشفتگی شدید در میان رده های فرماندهی، از فرصت استفاده نموده و محل خدمتشان را ترک می کنند واین خود ضربه بزرگی به پیکره این نیروها خواهد بود. در این صورت اوضاع امنیتی کشور به شدت به هم می ریزد و با توجه به وسعت کشورمان، اوضاع به مراتب بدتر از اوضاع کنونی افغانستان و پاکستان خواهد شد. احتمال زیادی وجود دارد که پس از فروپاشی و تکه تکه شدن نیروهای نظامی، از باقیمانده های این نیروها، گروههای تروریستی و غارتگر شبیه طالبان، القاعده و حزب الله لبنان تشکیل شود.
    علاوه بر اینها به علت عدم وجود نیروهای دفاعی قوی در کشور، میزان آسیب پذیری بسیار بالا می رود. هجوم نیروهای ناتو، نیروهای کشورهای همسایه و به ویژه نفوذ شدید گروههای تروریستی (القاعده و طالبان ) کاملا محتمل می شود. فراموش نکنید که در طول 30 سال گذشته، رژیم حمایت زیادی از گروههای تروریستی کرده است.
    در چنین اوضاعی، احتمال تشکیل حکومت جدید غیرممکن است. تصور کنید این وضعیت قدری طولانی شود. مثلا تا چهار یا پنج ماه بعد از سقوط رژیم طول بکشد. یعنی مردم باید در این مدت، نامنی شدید، نگرفتن حقوق، قطع مکرر آب،برق،گاز،ارتباطات تلفن همراه و ثابت، عدم دسترسی به خدمات بهداشتی و رفاهی و …. این وضعیت بسیار شبیه به اوضاع امروز مردم سیل زده پاکستان است که سیل همه چیزشان را گرفته و طالبان نیز امنیت آنان را به خطر می اندازد.
    موارد گفته شده، تنها بخشی از مشکلات پیش بینی شده برای بعد از سقوط رژیم است. مثلا به موضوع خطر بمب هسته ای هیچ اشاره ای نکردم. بسیاری از اتفاقات مهم نیز، از الآن قابل پیش بینی نیستند. به عقیده من این مشکلات امنیتی، از مهمترین چالشهای دولت های جهان در قرن 21 است.
    ممکن است فکر کنید که من مخالف سقوط رژیم هستم. ابدا چنین چیزی نیست و همانطور که گفتم این سقوط حتمی است و مدت زیادی به آن نمانده. این گفتار تنها تلنگری به تمام ایرانیان وطن پرست است که باید به فکر چاره ای برای مقابله با مشکلات آینده باشیم.
    در پایان توصیه می کنم، فیلم اجاره نشینها ساخته داریوش مهرجویی را با دقت ببینید. این فیلم توصیف بسیار خوبی از وضعیت جامعه ایران است. آن خانه منظور ایران ماست
    و ساکنانش مردم ایران. خانه ای فرسوده که در طول فیلم، ضربات زیادی برپیکره اش وارد می شود. اما ویران شدن خانه در فاز نهایی، تنها با یک باران و در مدت زمان بسیار کوتاهی صورت می گیرد. این خانه بر سر ساکنانش خراب می شود. ولی ساکنانش این فرصت را می یابند که زندگی جدیدی را شروع کنند. آیا چنین فرصتی برای مردم ایران وجود خواهد داشت؟

  2. پس چرا ۳۱ سال پیش چنین نشد و پس از فروپاشی ارتش و دولت هچگونه اختلالی پیش نیامد؟

Comments are closed.