قیام های اجتماعی و بحران سرمایه داری

قیام های اجتماعی و بحران سرمایه داری

دکتر کورش عرفانی

در حالی که کشورهای اروپایی  و آمریکا به عنوان قلب سرمایه داری در بحرانی تاریخی دست و پا می زنند مردم فقیر در کشورهای حاشیه ای قیام و خیزش را آغاز کرده اند. حرکت مردم تونس به الجزایر، مصر، اردن و یمن سرایت کرده است و کشور فقیر آلبانی نیز به صف آنان پیوسته است. نقطه ی مشترک همه ی این موارد نابرابری شدید ثروت ها و توده گیر شدن فقر است. مردم در این کشورها به این نتیجه رسیده اند که بدون فداکاری و حرکت، آینده ی روشنی در مقابلشان نیست. نکته ی مهم اما رابطه ی میان این دو بحران است: بحران جهان سرمایه داری و بحران کشورهای حاشیه ای. بسیاری می اندیشند که رابطه ی میان این دو یک طرفه است. یعنی به واسطه ی بحران کشورهای اصلی سرمایه داری است که در این کشورهای پیرامونی شورش های اجتماعی به پا شده است. این حرف درست است اما کامل نیست. به آن سوی معادله هم بنگریم: به واسطه ی بروز جنبش های اجتماعی در این کشورها و سقوط حکومت های فاسد و وطن فروش مانند حکومت زین العابدین بن علی و نیز دیکتاتوری حسنی مبارک در مصر سیر و چرخه ی غارت ثروت های این کشورها به سوی جهان سرمایه داری پیشرفته باز هم ضعیف تر شده و بحران در کشورهای اصلی سرمایه داری گسترده تر و عمیق تر می شود. وقتی غارت شده اجازه ی غارت ندهد غارتگر بیچاره می شود.

نگاهی به روابط اقتصادی تونس و فرانسه در این مورد گویاست. فرانسه نخستین سرمایه گذار خارجی در تونس بوده است. در پایان سال 2009 بیش از 1250 شرکت فرانسوی در این شرکت به فعالیت مشغول بودند.سرمایه گذاری های فرانسه در این کشور بالغ بر300 میلیون یورو در سال 2008 بوده است. این سرمایه گذاری ها در حوزه های مختلف پارچه بافی، تولید لباس، تولیدات مکانیک و برقی و هوایی بوده است. فرانسه با بهره گیری از نیروی کار ارزان در این کشور نزدیک به 30 درصد از کل صادرات این کشور را به خود اختصاص می داده است. برای سالها فرانسه یک بیلان بازرگانی مثبت را برای خود در مراوادات با این کشور حفظ می کرده است. به طریقی که در سال 2000 این بیلان 650 میلیون یورو به نفع فرانسه بوده است. [1]

با چنین وضعیتی اصلا قابل تعجب نیست که وزیر امور خارجه ی فرانسه حتی تا چند ساعت قبل از فرار نوکر خودفروخته شان زین العابدین بن علی در مجلس این کشور پیشنهاد ارسال تجهیزات و نیرو برای درهم شکستن قیام مردم تونس بود. با آزاد شدن تونس از قید حکومت ضد مردمی بن علی باید دید در آنجا چه خواهد گذشت. اما اگر ماهیت مردمی قیام تونس حفظ شود بی شک حکومت منتخب مردم منافع ملی این کشور را به منافع شرکت های بزرگ فرانسوی و غربی ترجیح خواهد داد. و این رخدادی است که در هر کشوری که به دست مردم بیافتد روی خواهد داد. بدین ترتیب، نه تنها بحران سرمایه داری رفع نخواهد شد، بلکه عمیق تر هم خواهد گشت. مشکلات اجتماعی مانند بیکاری 23 درصدی در اسپانیا مردم را به خیابان ها خواهد آورد، چنانچه آورد. [2]

در قلب اروپا بیماران اقتصادی منطقه ی یورو در صف ایستاده اند: اسپانیا، یونان، پرتغال، ایرلند و شاید به زودی ایتالیا. وضع در سایر کشورها نیز بهتراز این نیست. بدین ترتیب پس از کشورهای حاشیه ای، بحران های حاد اجتماعی می تواند به قلب اروپا نفوذ کرده و از آن جا به آمریکای شمالی نیز پا گذارد. بریتانیا نیز غول اقتصادی دیگری است که می تواند با خود نیمی از اروپا را به ورطه ی سقوط کشاند. کشورهای دارای پول یورو در دام پول سرمایه داران که پول های ملی را نابود ساخت گرفتار شده اند.

در مقابل این چشم انداز نه چندان روشن، اقتصاد سرمایه داری محکوم به آن نوع بحرانی است که دیگر راه حل ساده ای ندارد. قدرت ابتکار اقتصاد جهانی اینک در دست چین و هند و برزیل است. اروپا و آمریکا در بهترین حالت می توانند آغاز گر رفرم هایی باشند که با خود سرمایه داری را گامی دیگر به سوی الگوی اقتصادی متفاوتی هدایت خواهد کرد. در حال حاضر آرامش نسبی اقتصادی در کشورهای اسکاندیناوی به خوبی بیان می کند که میزان و گستره ی بحران اقتصادی و اجتماعی رابطه ی مستقیمی با شکل و ماهیت توزیع ثروت ها در جامعه دارد. هر چه نابرابری بیشتر، شکنندگی اقتصادی و اجتماعی قویتر و احتمال بروز بحران های سیاسی بیشتر. هر چه رفاه اجتماعی و عدالت اجتماعی گسترده تر امکان مقابله ی موثرتر با دوره های رکود اقتصادی نیز بیشتر.

در سال 2011 بی شک خاورمیانه و به دنبال آن آفریقا دستخوش تحولاتی مهم در عرصه ی اجتماعی و سیاسی خواهند بود. لشگر میلیونی جا مانده از ماشین غارت سرمایه داری جهانی به خیابان ها خواهند آمد. از تونس شروع شد و بی شک به تونس خاتمه نخواهد یافت. یکی از کشورهایی که بحران را به صورت بالقوه در خود دارد ایران است. حذف یارانه ها سرعت بخش انحطاطی خواهد بود که مردم را به خیابان ها خواهد کشید، یا به زودی یا قدری دیرتر. در این میان اما آن چه مهم است این که جهان سرمایه داری غرب، با همدستی صهیونیسم جهانی، می تواند برای خروج از بحران اقتصادی خویش طرح همیشه امیدوارساز خود را اجرا کنند: به راه انداختن یک جنگ بزرگ منطقه ای که بتواند صنایع تسلیحاتی و فعالیت های وابسته به آن را فعال سازد، بیکاران را در ارتش جذب کند، چندین کشور دارای ثروت های زیر زمینی را با خاک یکسان کند و برای صنایع کشورهای سرمایه داری بازاری مناسب جهت ده سال کار و بازسازی بر اساس مدل عراق فراهم سازد. البته این رویای کهن سرمایه داری می تواند به کابوسی نو تبدیل شود. اما بر عکس، در نبود جنگ فروپاشی اقتصادی رژیم، قیام اجتماعی مردم و نابودی سیاسی جمهوری اسلامی گریز ناپذیر است.

**

کورش عرفانی

www.korosherfani.com

26 January 2011


[1]http://www.diplomatie.gouv.fr/fr/pays-zones-geo_833/tunisie_411/france-tunisie_1247/index.html

[2]http://www.euronews.net/2011/01/24/spain-struggles-with-unemployment/

منبع: سايت ديدگاه