مبارزه اجتماعی در رژیم جمهوری اسلامی – 5

نوشته: مهدی جعفری

ویرایش دفتر تولید سازمان خودرهاگران

***************

مماشات و مصالحه نه!

بنابراین و با این تفاصیلی که بر ملت ایران در طی 32 سال حکومت این رژیم جنایتکار گذشت، سالهاست که دیگر هیچگونه بهانه ای برای مماشات و مصالحه با رژیم ضد مردمی جمهوری اسلامی از سوی هرکس و جریانی،  باقی نمانده است. در این مرحله از جنبش سراسری مردم ایران هرآن فرد،  جریان ، گروه و سازمان و حزب سیاسی که صحبت از مبارزۀ مسالمت آمیز با  این رژیم جنایتکار به میان آورد، جزآن که  انگیزه ای آگاهانه در به انحراف کشاندن جنبش آزادیخواهانه مردم ایران داشته باشد، چیز دیگری نیست ومعنای دیگری نخواهد داشت؛ زیرا این گونه رفتاربا رژیم  عملا آب به آسیاب رژیم آخوندها ریخته  و حیات و بقای آن را طولانی تر کرده است.

چرا ؟  زیرا که مراحل مبارزاتی به حق مردم توسط خود رژیم و نیروهای تحت امر ولایت فقیه ،تا کنون یک به یک سرکوب و درهم شکسته شده و برای مردم ونیروهای واقعی اپوزیسیون راهی جز ارتقا به درجه ای کیفی تر از مبارزه باقی نمانده. ارتقایی به آن معنا که بقا و حیات جنبش مردمی را تضمین کننده باشد.  لذا اصطلاحاّ مراحل پیشین مبارزه < مراحل سوخته> و غیره عملی ست، مراحلی که دیگر جزبه زیان و از دست دادن سرمایه های ملی ومردمی نمی انجامد. لازم به تذکر است که به لحاظ علمی نیز آ نگونه روش ها دیگر نه تنها مفید به حال جنبش مردمی نیست بلکه صرفا ادامه روشهای پیشین به تنهایی زیان بخش تر از سرکوب توسط رژیم جنایتکار است. در این جا مجالی برای بسط این مبحث به لحاظ علمی نیست، اما پر واضح است که پیچیده گی  یک جامعه و فرهنگ نه تنها انسان را نیازمند به سلاح علم می کند بلکه می باید و حتما در پیش برد جنبش اجتماعی یک ملت و در راه رشد و تکامل بسوی یک جامعه آزاد و ایده آل، از آن بهره جست.

در مقابل درنده خویی یک جنایتکار تا دندان مسلح که دستانی آلوده به خون هزاران انسان پاک و شریف دارد، دیگر تشویق کردن جانی به بحث و استدال و نشستن در پشت یک میز، جز به سخره گرفتن فهم و شعور یک ملت نیست. در این داستان یا باید دست در دست رژیم جنایتکار داد و زبونی وذلت را به جان خرید و شریک آن شد در خیانت و سرکوب علیه مردم بپا خواسته ، ویا باید چهره تزویر را فرو انداخته و در حمایت از مردم و جنبش آزادیخواهانه آنها، رو در روی نظام ضد مردمی ایستاد و تا آخرین نفس جنگید و نامی نیک در تاریخ از خود بجا گذاشت.

جنبش سبز – یا جنبشی که سرخ شد؟

اگرچه رنگ سبز خبر از نشاط و سرزندگی ست، و بهار نیز پس از سرمای طولانی زمستان با این رنگ به پیشواز طبیعت می شتابد. در این که جنبش مردم ایران در طی 32 سال مبارزه بی امان خود با رژیم درنده و جنایتکار آخوندها، از سرزندگی و شکوفایی برخوردار بوده و هست، و لذا می توان سر سبزیش را به این وجوه  بنامیم ، بسیار بجا ست و زیبنده و در آن شکی نیست و این گونه باد همیشه سر سبز و شکوفا.

اما اگر سبزی جنبش مردم ایران را به سبزی شال سید بارگاه تشبیح کنیم و از آن جنبش” صلح جو” و تسلیم طلب در مقابل جنایتکاران رژیم ضد مردمی معنا کنیم ، آن وقت جز به تمسخر گرفتن فهم یک ملت، قیام و جنبش آنان نمی انجامد و در نهایت خیانتی است آشکار به همان مردم و خواسته های آزادیخواهانه و حق طلبانه آنها.

اما اگر ریگی در کفش نداشته باشیم، باید از خود پرسید که جنبش و قیام شکوهمند و سر سبز مردم ایران راچه کسانی جز رژیم سراپا جهل و خرافات در طی سالیان دراز به خاک و خون کشیده اند. چه کسانی فرزندان این مرز و بوم را هزار هزار در کنج زندانها و سیاهچال های مخوف ، اسیر و در بند کشیده  است، و چه کسانی جنایات کشتار زندانیان بی پناه و بی دفاع  را در سال 67 مرتکب گشته و مهر تایید و سکوت بر آن زده است .

آیا این همان جنبش سر سبزی نیست که سالهاست با فدا و ایثار فرزندان این میهن خونین گشته و به سرخی گراییده، و تنها در طی یک سال گذشته  بیش از 150 شهید راه آزادی در شهرها و خیابان های میهن تقدیم ملت ایران کرده است؟ چگونه می توان این جنبش را سبز سیدی نامید در حالی که سیلی از خون جوانان ایران بر زمین از آن جاری است.

آری میتوان سبزش نامید به یمن شکوه و ایستادگی اش  در 32 سال مبارزه انسانی و آزادیخواهانه اش در برابر غول استبداد و جنایت. سبزش نامید چرا که در مسیر سالها مبارزه این ملت شریف، رژیم جنایتکار را به جایی رسانده که هرگونه مبارزه قهر آمیز و با هر شدتی را نه تنها از منظر مردم ایران، بلکه از دیدگاه سیاسی و بین المللی  نیزآن رابرای کسب  حقوق به حق و از دست رفته مردم ایران بجا و مشروع  گردانیده است.

اما اگر سر سبزی و شکوفایی جنبش مردم ایران را به نام این شخص و آن جریان مورد مصادره قرار گیرد، بدون شک جز به مخدوش کردن مبارزات مردم و مسخ کردن آن معنای دیگری نخواهد داشت. زیرا این جنبش و نمود مبارزات مردم کسانی جز همان جوانان جانباخته و بخون خفته و راه و روش آنان نیست.

جامعه جهانی هم اکنون آخرین مرحله رو در رویی با رژیم را از کانال تحریم ها ی اقتصادی شدید و ممنوعیت ها ی مختلف سیاسی به اجرا گذارده است. در صورتی که این ملت ایران بوده که تا به حال بهای سنگین و واقعی آنرا پرداخته و بهتر می دانیم که همان دولت ها  تا همین اواخر در مماشات با رژیم جمهوری اسلامی، به جز سودهای کلان سیاسی و اقتصادی، متحمل هیچ گونه بهای پرداختی به رژیم جنایتکار آخوندها نبوده اند.

پس در یک نتیجه مختصر باید گفت، مردم ایران که پرداخت کننده سنگین و اصلی، و متحمل تمامی جنایت های رژیم آخوندها بوده اند، صد ها برابر بیشتر و شدیدتر از جامعه بین المللی، می باید در تلاش برای باز پس گرفتن حقوق پایمال شده خود باشند و در این راه از هر شیوه محکم، سخت و آتشین ( بخوانید مبارزه  قهر آمیز)، فرو گذاری نکنند. شیوه ای که هم درسی باشد برای تمامی جنایتکاران حاکم و هم درسی باشد برای نسل های آینده ایران.

ادامه دارد