نوشته: مهدی جعفری
ویرایش دفتر تولید سازمان خودرهاگران
**************************
ب- تدارکات
دومین اصل سازماندهی در یک مبارزه تدارکات می باشد. تدارکات به این معنا که در یک مبارزه و جنبش مردمی، همچون هر سازمان و نهاد اجتماعی، یا هر مجموعه دیگر نیازمند به وسایل لازم همچون پول، مسکن، امکانات مالی، امکانات حمل و نقل و… و خلاصه هر آنچه که برای پیش برد یک مبارزه لازم است، می باشد. زیرا بدون امکانات لازم، عمل و حرکت انقلابی انجام پذیر نیست، مگر آن که وسایل مربوط به یک مبارزه را دارا باشیم. اما از آنجایی که مبارزه حرکت وعمل شخصی نیست، بنابراین وجود امکانات و تدارکات و امکانات مبارزه نیز ملک و وسیله شخصی نیست، بلکه صرفا به خاطر امر مبارزه در اختیار ما قرار گرفته است. بنابراین امکانات در یک مبارزه در بسیاری از موارد می تواند موقت بوده و صرفا برای رفع مایحتاج در همان وهله از مبارزه باشد، اگرچه برای مدتی کوتاه باشد. اما موقت بودن آن بستگی به شرایط مبارزه ای دارد که در آن هستیم .
برای این که این مطلب بیشتر قابل لمس باشد، به نمونه تاریخی که در مبارزات نیروهای انقلابی با حکومت آخوندها پیش آمده اشاره ای می کنیم. لازم به یادآوری ست که در تاریخ مبارزات مردم ایران به ندرت حکومتی وجود داشته که تنها اندکی پس از بدو به قدرت رسیدن، مورد تنفر اکثریت مردم قرار گرفته و مبارزات قهرآمیز به گونۀ گسترده با نظام حاکم سازماندهی و آغاز گشته، در این رابطه نیز نظام جمهوری اسلامی گوی سبقت تاریخی را از همۀ حکومت های جنایتکار و مستبد پیشین خود ربوده است.
<span>تدارکات و امکانات مردمی:</span>
«… در ابتدای سالهای دهه 60 که رژیم با تمام قوا بدنبال نیروهای انقلابی و هواداران آنها بود تا آنها را به گونه ای دستگیر، کشته و یا مورد ضربت قرار داده و یا در اثر اعمال شکنجۀ انقلابیون بدام افتاده به اطلاعات بیشتری ازدیگر افراد و نیروهای انقلابی دست یابد. به همین خاطر در آن سالها، در ابتدای مبارزه قهر آمیز تعداد بسیاری از جوانان میهن بخاطرعدم داشتن امکانات کافی برای مخفی شدن در درون شهرها ، و در عین حال در تداوم مبارزه با رژیم، مجبور به عقب نشینی بسوی جنگلهای شمال ایران شدند . تعداد بسیاری از این جوانان ابتدا توسط روستائیان و گالش ها (جنگل نشینان یا روستائیان مقیم جنگل) تحت حمایت قرار گرفتند و ماهها توسط همین روستائیان آزاده و فقیر به حیات فیزیکی و مبارزاتی خود ادامه دادند . اما به مرور در اثر لو رفتن ویا دست یابی رژیم به اطلاعاتی از محل اختفا آنان، آنها مجبور شدند که به عمق جنگلهای شمال ایران حرکت کرده و حیات مبارزاتی خود را ازاعماق جنگل ها ادامه دهند. اما پیش از آنکه به آن سو حرکت کنند با حمایت های بیدریغ توسط همان مردم روستاها و شهرهای کوچک شمالی به وسایل و امکانات لازم برای حداقل های زندگی در درون جنگل ها مجهز شدند، در این جا بد نیست یادآوری کنیم که در موارد زیادی حتی از میان جوانان شهری و روستایی به نیروهای مبارز و انقلابی پیوسته و با آنها راهی جنگل شدند، … آنها با کمترین امکانات حیاتی درآن شرایط، مدتها چنان رژیم آخوندها و پاسداران را با مبارزات خود بستوه آوردند، که رژیم جنایتکار آخوندها برای دست یابی به آنها شروع به آتش کشیدن عمدی مناطق جنگلی کرده تا شاید به این طریق به آنها دست یابد. بعدها بسیاری از همان جوانان مبارز توانستند در شرایطی دیگر با فراهم آوردن امکانات بهتر برای ادامه مبارزه دوباره به شهرها بازگردند،… اینگونه بود که آنان مشعل مبارزات مردمی را روشن نگهداشته وبرای رهایی مردم از چنگال نظام آخوندی در این راه از جانهای خویش مایه گذاردند و شهدای بسیاری نیز از خود بجای گذاشتند ».*
با مثال کوتاه بالا این را می خواهیم بیان کنیم که در یک مبارزه اجتماعی و ملی، امکانات و تدارک مبارزه در هر سطحی ممکن است و نیاز به آن است که برای فراهم کردن آن، حتی تلاش های مجزائی صورت گرفته ونیز به موازات مبارزه نیاز خود را می توان از همان مردم کوچه، محله و شهر خود مستقیما درخواست کرده و یاری طلبید. لازم به یادآوریست که مردم در اغلب موارد بسیار سریع تر از آنکه ما حدس می زنیم، حس همکاری و فداکاری با فرزندان دلیر و مبارز خود داشته و موارد بسیاری بوده که همان مردم عادی در صحنه مبارزه از خود کارهای شایانی ارائه داده که در تصور و باورمان نمی گنجد.
اگرچه برای یک مبارزه گسترده مردمی، نیاز به مشارکت همگانی به هر صورت ممکن از سوی مردم و با آنچه که در توان دارند، هست، اما در امر تدارکات یک مبازه بدون شک عنصر ارتباطی در میان جامعه و مردم همواره شرطی ست لازم.
تدارکات مبارزه به شیوه انقلابی :
در مقدمه باید گفت که نظام جهل و خرافات جمهوری اسلامی غاصبان ثروت و اموال ملت ایران می باشند و نه صاحبان آن. نه تنهاهر آنچه از سرمایه های ملی تا درآمدهای مستقیم و غیرمستقیم ایران، بلکه هر آنچه در این آب و خاک میهن است ازآن ملت ایران است. تمامی ملک و اموال و حسابهای بانکی ریز و درشت سران و سردمداران آن در هر کجای دنیا باشد متعلق به ملت ایران است ، بنابراین روزی که نوبت حسابرسی مردم ایران فرا رسد آنگاه است که هر آنکس که در این نظام و از قبَلِ این حکومت به جایی و نوایی رسیده باشد، می باید که به ملت ایران حساب پس داده و در دادگاه صالح مردمی به محاکمه کشیده شوند.
در امر تدارکِ امکانات مبارزه انقلابی و قهر آمیز، تنها امکانات مردمی کافی نیست و لازم است که با جسارتی بالا به مصادرۀ امکانات نیروهای دولتی پرداخت، بخصوص در امر تهیه سلاح، که این کار نیازمند حرکتی حساب شده و زیرکانه است، برای مثال جهت تهیه سلاح و مهمات لازم ، نیروهای رزمنده می توانند با کمترین امکان به خلع سلاح و مهمات نیروهای پراکنده دشمن پرداخته و اینگونه خود را مسلح کنند. یک رزمنده مسلح، برای دشمن بسیار سنگین تر تمام شده و لرزه بر اندام نیروهای نظامی و اطلاعاتی آن می اندازد ، آنها به خوبی می دانند که نیروهایی انقلابی و رزمنده از حمایت های مردم برخوردارند، و بر عکس نیروهای پاسدار، بسیجی و نظامی چه با لباس و اونیفورم باشند و چه در پوشش لباس شخصی، از تنفر و انزجار مردم نسبت به خودشان به خوبی آگاهند. یک عمل قهرآمیز و انقلابی موفق، در جامعه انعکاسی شگرف داشته و روحیه مقاومت ، رزمندگی و یاری رسانی را در میان مردم به شدت بالا می برد ، و نیز از طرفی وحشت و اضطراب را تا بالاترین سطح ممکن در نظام حکومتی خواهد رساند و تناوب عملیات قهر آمیز لرزش مرگ و سقوط را بر اندام شکننده نظام مستولی می کند. در اینجا یاد آور شویم که قیام روز عاشورای سال 88 اگر چه خود جوش بود و ازسازماندهی مردمی و انقلابی لازم برخوردار نبود، اما همان خشم وتنفر مردم از نیروهای پاسدار، بسیجی باعث وحشت و سراسیمگی آنها شده و عنان از کف داده بودند ، چنانکه بعد ها سران و فرمانده ها ن نیروهای امنیتی رژیم در رابطه با آن روز تاریخی، از وحشت و از هم گسیختگی و اضطراب نیروهای خودشان بارها اشاره کرده وهمواره بیم آن را دارند که در یک مصاف واقعی با مردم و فرزندان مسلح شان یارای مقاومت نداشته و بی شک با تمامی نیروها و نظام پوسیده شان به دیار نیستی بروند.
آخوندها و تمامی سران ریز و درشت آن به خوبی تجربه انقلاب 57 را بیاد دارند و می دانند که در مقابل خشم و قیام توده ها هرگز یارای ایستادگی نداشته و ندارند. اگرچه انقلاب 57 توسط همین آخوندهای جنایتکار به رهبری خمینی به سرقت برده شد ، اما این بار با ملتی روبرو هستند که از آگاهی و خشمی بسیار فزاینده تر نسبت به آن زمان دارا بوده و تجربه 30 سال سرکوب وحشیانه توسط آخوندها و پاسداران جنایتکارشان را در پشت سر دارند. آخوندها و حامیانشان به خوبی می دانند که جنبش کنونی مردم ایران می رود که بنیاد جمهوری فساد و تباهی آنها را از جا برکند . اگر در انقلاب پیشین ضریب آگاهی وخشم توده های مردم 10 بود، امروزصدها بار بیشتر و قوی تر است و دور نیست که طوفان این خشم مقدس بر خواهد خواست و هر آنکه سد مسیرش باشد را ریشه کن خواهد کرد تا بنیاد حکومتی ملی و دمکراتیک را جهت احقاق حقوق و کرامت انسان ایرانی برقرار خواهد ساخت.
* سرگذشت قهرمانانه آن انقلابیون، هم آنها که در مبارزه برای کسب آزادی و رهایی مردم رو در روی نظام جهل و خرافات آخوندها ایستادند و در این راه از همه چیز خود گذشتند ، نیاز به فرصت و مجالی مفصل دارد که از عهده ما خارج است
ضرورت تشکیل شبکه های اجتماعی
نزدیک به ۳۲ سال از تشکیل نظام جمهوری اسلامی می گذرد. در این مدت ، میلیونها نفر به صورت های گوناگون، ضربه های جبران ناپذیری خورده اند.
میزان تاثیرات منفی در این رژیم به قدری بالا بوده که اکثریت مردم ایران، این حکومت را مرکز تمامی فسادهای موجود می دانند. به همین جهت سرنگونی این
رژیم، به یکی از بزرگترین آرزوهای ایرانیان تبدیل شده است. بسیاری از افراد که مدتهاست در راستای نابودی رژیم فعالیت می کنند، بارها وبارها نسبت به دستیابی
به این آرزو تردید پیدا کرده اند. البته با هر تغییر و تحولی، امیدها دوباره زنده و بعد از مدتی این امیدها تبدیل به یأس شده است. مهمترین تغییر وتحول، مسلما حوادث بعد
از انتخابات ۸۸ است. البته هنوز، امیدها کاملا از دست نرفته ولی تا حد زیادی کمرنگ شده است.
متأسفانه این آرزو به قدری مهم شده است که کمتر کسی به فکر برنامه ریزی برای بعد از فروپاشی جمهوری اسلامی است. در واقع، این تصور عمومی ایجاد شده که تمام بدبختی های مردم ایران مربوط به وجود نظام جمهوری اسلامی است و در صورت نابودی اش، ایران گلستان می شود. به همین جهت است که شایعه مرگ جنتی یا خامنه ای باعث شادی زیادی در مردم می شود. یا در انتخابات ریاست جمهوری ۸۴، بسیاری از مخالفین نظام ، از پیروزی احمدی نژاد خوشحال شدند، چرا که عقیده داشتند احمدی نژاد چهره واقعی نظام را نشان خواهد و در نتیجه کشورهای خارجی ، پشت رژیم را خالی می کنند و سرانجام رژیم سقوط می کند. حتی بعضی ها، از این هم فراتر می رفتند و خواستار حمله نظامی به ایران بودند. تمام این تحلیل ها زمانی درست است که تصور کنیم برای اداره مملکت بعد از فروپاشی رژیم، مشکل حادی وجود ندارد.
من خطاب به چنین افرادی می گویم: فروپاشی این رژیم بسیار نزدیک است. مهمترین دلیل، نه تحریمها هستند نه حمله نظامی و نه اعتراضات مردمی. البته هرکدام از این دلایل تأثیر زیادی دارند.، اما مهمترین عامل اختلافات روزافزون میان باندهای درون حاکمیت است. این باندها به شدت با یکدیگر درگیر شده اند و در حال تضعیف و حذف یکدیگر هستند. باندهی باقیمانده در حکومت، به هیچ وجه تحمل رقیب راندارند. پس به جز حذف رقیب هیچ گزینه ای برای خود نمی بینند. این روند حذفی تا جایی ادامه می یابد که این رژیم از درون پوچ شده و فرو می ریزد. پس ضمن تبریک به این افراد، می گویم لازم نیست کاری انجام دهید. فقط منتظر سقوط رژیم باشید که به زودی به آرزوی دیرینه خود خواهید رسید.
اما بعد از نابودی رژیم، اوضاع ایران چگونه خواهد بود ؟ در ایران تمامی امور اداری، به صورت دولتی و بخشنامه ای از بالا به پایین انجام می شود. میلیونها نفر از حکومت حقوق می گیرند و مراکز اداری در تهران نقش اصلی در دادن این حقوق ها را دارند. علاوه بر این، حکومت اموری مانند تأمین آب،برق، گاز و ارتباطات مخابراتی مانند تلفن ثابت و همراه را به طور کامل در دست دارد. ارایه خدمات اینترنتی ، پست،خدمات بانکی،امور قضایی، خدمات رفاهی، که بسیاری از آنها بر عهده شهرداری ها است، خدمات پزشکی و… را نیز به این امور اضافه کنید. مهمترین وظیفه ای که حکومت آن را هم به طور کامل در اختیار دارد، حفظ نظم و امنیت مردم است.
اگر خوب دقت کنیم، خواهیم دید که ساختار نظام جمهوری اسلامی ، تقریبا شبیه به یک شبکه هرمی است. البته با توجه به این که چندین باند در رأس نظام وجود دارند، بهتر است بگوییم ساختار این نظام تلفیقی از چند شبکه هرمی بزرگ به وسعت کل ایران و مردم ایران است. انتهای این شبکه های هرمی به ضعیف ترین و فقیرترین اقشار مردم میرسد.
حال با توجه به درگیری های درونی در بالاترین سطح رژیم، زمانی خواهد رسید که بالاترین سرشاخه ها ی این شبکه ها، یکدیگر را از صحنه حذف خواهند کرد. خوب دقت کنید. حذف شدن سرشاخه از یک شبکه هرمی، به معنی از هم پاشیدن کل آن شبکه هرمی است. بله متأسفانه فروپاشی نظام جمهوری اسلامی، همراه با خود فروپاشی اجتماعی و خلاصه کلام، نابودی و تجزیه ایران را به همراه دارد.
برای اینکه قدری ملموس تر صحبت کرده باشم، به موارد زیر توجه کنید:
مهمترین مسأله بعد از سقوط رژیم، حفظ نظم و امنیت است. با توجه به نبود نیروهای منسجم و متشکل در سطح جامعه، تمامی نگاه ها ،معطوف به نیروهای نظامی دولتی است. یعنی سپاه، بسیج، ارتش و نیروی انتظامی. اکنون تمام مدیریت و فرماندهی این نیروها، در دست باندهای حکومتی است. تمام نیروهای دلسوز و مردمی، یا به رده های پایین منتقل شده اند ویا به طور کلی از صحنه حذف شده اند. در صورت برخورد حذفی بین باندهای فرمانده، عملا با پدیده خلأ فرماندهی یا خلأ مدیریت در نیروهای نظامی مواجه خواهیم شد. این خلأ، باعث فروپاشی ساختار نیروهای نظامی خواهد شد. حتی ارتش و یا نیروی انتظامی که بدنه مردمی تری نسبت به سپاه و بسیج دارند، این فروپاشی اتفاق می افتد، چون در سازماندهی نیروهای نظامی، فرماندهی حرف اول را می زند.
اکثر سربازان وظیفه، که در این نهادها مشغول گذراندن دوران سرباظی هستند، دل خوشی از این دوران ندارند وهر لحظه منتظر پایانش هستند. آنها با مشاهده آشفتگی شدید در میان رده های فرماندهی، از فرصت استفاده نموده و محل خدمتشان را ترک می کنند واین خود ضربه بزرگی به پیکره این نیروها خواهد بود. در این صورت اوضاع امنیتی کشور به شدت به هم می ریزد و با توجه به وسعت کشورمان، اوضاع به مراتب بدتر از اوضاع کنونی افغانستان و پاکستان خواهد شد. احتمال زیادی وجود دارد که پس از فروپاشی و تکه تکه شدن نیروهای نظامی، از باقیمانده های این نیروها، گروههای تروریستی و غارتگر شبیه طالبان، القاعده و حزب الله لبنان تشکیل شود.
علاوه بر اینها به علت عدم وجود نیروهای دفاعی قوی در کشور، میزان آسیب پذیری بسیار بالا می رود. هجوم نیروهای ناتو، نیروهای کشورهای همسایه و به ویژه نفوذ شدید گروههای تروریستی (القاعده و طالبان ) کاملا محتمل می شود. فراموش نکنید که در طول ۳۰ سال گذشته، رژیم حمایت زیادی از گروههای تروریستی کرده است.
در چنین اوضاعی، احتمال تشکیل حکومت جدید غیرممکن است. تصور کنید این وضعیت قدری طولانی شود. مثلا تا چهار یا پنج ماه بعد از سقوط رژیم طول بکشد. یعنی مردم باید در این مدت، نامنی شدید، نگرفتن حقوق، قطع مکرر آب،برق،گاز،ارتباطات تلفن همراه و ثابت، عدم دسترسی به خدمات بهداشتی و رفاهی و …. این وضعیت بسیار شبیه به اوضاع امروز مردم سیل زده پاکستان است که سیل همه چیزشان را گرفته و طالبان نیز امنیت آنان را به خطر می اندازد.
موارد گفته شده، تنها بخشی از مشکلات پیش بینی شده برای بعد از سقوط رژیم است. مثلا به موضوع خطر بمب هسته ای هیچ اشاره ای نکردم. بسیاری از اتفاقات مهم نیز، از الآن قابل پیش بینی نیستند. به عقیده من این مشکلات امنیتی، از مهمترین چالشهای دولت های جهان در قرن ۲۱ است.
ممکن است فکر کنید که من مخالف سقوط رژیم هستم. ابدا چنین چیزی نیست و همانطور که گفتم این سقوط حتمی است و مدت زیادی به آن نمانده. این گفتار تنها تلنگری به تمام ایرانیان وطن پرست است که باید به فکر چاره ای برای مقابله با مشکلات آینده باشیم.
در پایان توصیه می کنم، فیلم اجاره نشینها ساخته داریوش مهرجویی را با دقت ببینید. این فیلم توصیف بسیار خوبی از وضعیت جامعه ایران است. آن خانه منظور ایران ماست
و ساکنانش مردم ایران. خانه ای فرسوده که در طول فیلم، ضربات زیادی برپیکره اش وارد می شود. اما ویران شدن خانه در فاز نهایی، تنها با یک باران و در مدت زمان بسیار کوتاهی صورت می گیرد. این خانه بر سر ساکنانش خراب می شود. ولی ساکنانش این فرصت را می یابند که زندگی جدیدی را شروع کنند. آیا چنین فرصتی برای مردم ایران وجود خواهد داشت؟