جامعه ی ایران نیاز به ضد قدرت دارد – کورش عرفانی
بدیهی است که اگر قرار بود تنها با کنار گذاشتن یک رژیم و آوردن یکی دیگر، کشورمان به آزادی و مردم سالاری دست می یافت، این اتفاق در طول صد سال گذشته باید به وقوع می پیوست. برای صد سال آینده هم، اگر بخواهیم به صرف تغییر رژیم اکتفاء کنیم، شاید این امر روی دهد شاید هم خیر. پس، در نهایت باید در یک مقطع از تحول تاریخی خویش از خود بپرسیم که چه راهی است که سبب می شود با اطمینان بیشتری در مسیر تغییری دمکراتیک حرکت کنیم.
راه های بسیاری تا به حال پیشنهاد شده است، اما باید به دنبال آن مسیری باشیم که از رویاپردازی و شعارهای متعلق به رومانتیسم انقلابی به دور است و ریشه در واقعیت های مشخص اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی جامعه ی ایرانی در سال 1389 دارد. با این شرط و قید بدیهی است که دیگر نمی توانیم سخنان زیبا سر دهیم و خود را در یک آرمان گرایی ذهنی و پردازش تجریدی رخدادها گرفتار کنیم. برعکس، این بار باید به گونه ای روشن و با نگه داشتن پاهایمان روی زمین جامعه ی ایران راه حل ارائه دهیم.
به نظر می رسد که یکی از بهترین آنها، ولی شاید نه بهترین آنها، پرداختن به ساختن یک ضد قدرت است. یعنی آن چیزی که در درون جامعه در مقابل قدرت حاکم، هر که و هر چه که باشد، می تواند ایستادگی کند و توسط شهروندان از حقوق شهروندان دفاع کند. این ضدقدرت، که به آن قدرت اجتماعی نیز می گویند، خود را درگیر این که حکومت در دست کیست نمی کند، به این می پردازد که آیا حکومت، حق شهروندان را تامین و رعایت می کند یا خیر، اگر بلی با او تضادی ندارد و اگر نه، به مقابله ی عملی می پردازد.
ضرورت شکل گیری قدرت اجتماعی از آن روی مطرح است که ما تا به حال چندین رژیم استبدادی را پایین کشیده ایم اما هر بار یک دیکتاتوری رفته و یکی بدتر از قبلی جایگزین آن شده است. این به آن معنی است که اگر این بارهم رژیم حاکم را، که رفتنی است، پایین بکشیم این احتمال را باید بدهیم که این موضوع شوم تکرار شود. یعنی جمهوری اسلامی برود و یک استبداد دیگر با شکلی متفاوت بر سر کار آید. چرا؟ زیرا پارامتر تعیین کننده در معادله ی ایجاد یک تغییر کیفی همچنان غایب خواهد بود: قدرت اجتماعی.
قدرت اجتماعی توان مردمی است که به طور آگاهانه و سازمان یافته از حقوق و منافع خویش دفاع می کنند. وقتی مردم آگاه و سازمان یافته باشند می توانند در سه مرحله ی تحول سیاسی در ایران دخالت کنند: در شرایط کنونی می توانند با دفاع از حقوق اجتماعی و اقتصادی خویش رژیم ورشکسته ی جمهوری اسلامی را فلج کرده و از قدرت پایین بکشند. در زمان گذار قدرت می توانند در صحنه های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی حضور فعال و مدیریتی داشته باشند تا مانع از بازتولد یک دیکتاتوری جایگزین شوند. و در نهایت، با استقرار یک حاکمیت غیر دیکتاتوری بر کشور، قدرت اجتماعی در خدمت نهادینه کردن ارزش ها و فرایندهای دمکراسی در جامعه خواهد بود.
پس می بینیم که جدی ترین ضمانت برای داشتن آزادی، عدالت اجتماعی و مردم سالاری این است که ما به دنبال ساختن قدرت اجتماعی یا همان ضد قدرت در درون جامعه باشیم. این کار در کجا و چگونه صورت می گیرد؟ محل این کار در درون جامعه است، در میان قشرهای مختلف اجتماعی مانند دانشجویان، کارگران، کارمندان، معلمان، پزشکان، بیکاران و غیره. چگونگی آن نیز عبارت است از متشکل کردن افراد در چارچوب یک کار جمعی هدفمند. این کار جمعی باید روز به روز گسترده تر، منضبط تر و برنامه دارتر شود. اتحادیه ها (سندیکاها)، انجمن ها، تعاونی ها، گروه های کاری و نیز فدراسیون و کنفدراسیون ها از جمله اشکال سازماندهی در قالب قدرت اجتماعی هستند.
وقتی مردم سازمان یافتند می توانند برای بهبود شرایط زندگی، افزایش دستمزدها، داشتن کار، بیمه بیکاری، حمل و نقل بهتر، آموزش و پرورش رایگان و همگانی با کیفیت، شرایط بهتر کاری در مشاغل سخت، بیمه وتامین اجتماعی، مسکن ارزان و غیره تلاش سازمان یافته بکنند. زمانی که دولتی مجبور باشد این خواست ها را تامین کند نمی تواند دیکتاتور باشد. داشتن نان و بهداشت و مسکن خوب برای همه جز با مجموعه ی تفکیک ناپذیر دمکراسی، آزادی های مدنی وسیاسی و عدالت اجتماعی ناممکن است. بنابراین با تامین قدرت اجتماعی در درون جامعه می توانیم به صورت ریشه ای امکان های مادی بازتولید استبدادسالاری در کشورمان را تضعیف و به تدریج ریشه کن کنیم.
در کنار این زیرسازی مادی برای دمکراسی، تغییرات جدی فکری، رفتاری و فرهنگی در منش اعضای جامعه لازم است تا دریک رابطه ی متقابل و مداوم علت و معلولی با آن، کار بنای دمکراسی نهادینه در ایران را تکمیل کنیم.
بنا بر آن چه آمد می توانیم ضرورت ها را در مبارزه ی کنونی تعیین کرده و برای پاسخ گویی به آنها تلاش کنیم.
26 November 2010
منبع: سايت ديدگاه
I am impressed, I have to say. Really rarely do I encounter a blog that’s both educative and entertaining, and let me tell you, you have hit the nail on the head. Your thoughts is important; the matter is something that not a lot of people are speaking intelligently about. I am really happy that I stumbled across this in my search for something relating to this.