به من چشم بند هم اگر بزنید
باز می بینم
چون با چشم دل می بینم.
و شما با چشمان باز نمی بینید
چون با چشم دل نمی بنینید
شما مرا شکنجه می کنید
به جرم آن که خواسته ام
شما را به خود آورم
و یادآورتان شوم
که آدمی که می کشد
و شکنجه می دهد
و آسیب می رساند
بر دیگران،
از انسانیت تهی شده است.
مرا شکنجه می کنید و می کشید
تا به انسان درون خود برنگردید
آری مرا به جرم آمدن به نجات خود
می کشید
و نمی دانید
شاید پس از من
کسی دیگر نباشد
تا شما را به خود آورد
و این گونه بمیرید
در قعر فراموشی فراموش شدگان
———-
امیر پناهیار