دمکراسی: تحلیلی از قدرت اجتماعی – قسمت هفتم

دمکراسی: تحلیلی از قدرت اجتماعی – قسمت هفتم

نوشته ای از:

“دکتر ژان آتلی” (Dr. John S. Atlee) با همکاری “تام آتلی” (Tom Atlee)

برگردان به فارسی: داریوش افشار

ویرایش از دفتر تولید سازمان خودرهاگران

**************************

نهادهای کلیدی لازم برای برقراری دمکراسی

نهادهای اجتماعی ما (منظور ایالات متحدۀ آمریکا است. برگرداننده) توزیع قدرت اجتماعی را تعیین می کنند. برای نمونه، قوانین، سنّتها و سازمانهای اجتماعی گوناگون.

دمکراسی تنها در جائی امکان پذیر است که سنگ بنای نهادهای اجتماعی آن با درنظر گرفتن برقراری برابری در قدرت اجتماعی پایه گذاری شده باشد.

برای رسیدن به این هدف سه روش و راهکار جود دارد:

1-      تقسیم وسیع قدرت (برابری مستقیم)

2-      دارا بودن قدرت به شرط مسئولیّت پذیر بودن طبق قانون اساسی (برابری غیرمستقیم، یعنی پاسخگو بودن در مقابل قانون)

3-      رسیدگی و تأیید منظم و تعدیل قدرت از طریق نهادها

در حالی که این موازین بخشی از سنتهای سیاسی ما را تشکیل می دهند، امّا نهادینه شدن، تمامی اشکال قدرت اجتماعی در جامعۀ ما هنوز تحقق پیدا نکرده است. به همین دلیل هم ما قادر نیستیم که حتّی به قدر کفایت از آنها در نهادهای سیاسی خود نگهداری  و یا حفاظت  کنیم.

اجازه بدهید تا با جزئیات بیشتری به هریک از این روش ها و راهکارها بپردازیم.

تقسیم وسیع قدرت

هدف مطلوب فلسفۀ توماس جفرسون از دمکراسی، توزیع وسیع قدرت بود. او بر این باور بود که این امر می بایستی از طریق نهادهای حفاظت کننده، قدرت را به طریقی پراکنده نگهداری کرده و حفظ کنند که هیچ فرد و یا گروه کوچکی قادر به اعمال قدرت خود بر تمامی جامعه نباشد.

جامعۀ آمریکایی مرزی (Frontier American society)[1] که بر پایه و اصول مالکیّت فردی برروی زمین از طریق استقلال اقتصادی و عمدتأ کشاورزان خود گردان و خودکفا بنا شده بود، به این هدف مطلوب بسیار نزدیک شد. یک شهروند نوعی آمریکائی در سال 1787، با توسل به تفنگ دو لولۀ خود بمنظور صیانت از استقلال اقتصادی، دارای قدرت اجتماعی متنابهی بود. این قدرت برای اعمال زور برروی دیگران نبود؛ بلکه توانمندی در معاملات، توانمندی در انتخاب گزینه های واقعی دیگر و توانمندی در مقاوم بودن در مقابل هجوم و دخالت بیگانگان محسوب می شد. به عبارت معمول و  عامیانه تری، او به هر بیگانۀ متجاوزی می توانست بگوید “برو گمشو” بدون اینکه واهمه ای از انتقامجوئی جدّی کسی را بخود راه دهد.

جفرسون نگران این موضوع بود که با توسعۀ صنعت و گسترش شهرها، تمرکز قدرت اجتماعی، هم در حیطه اقتصاد و هم در امور حکومتی اجتناب ناپذیر خواهد شد. دقیقأ هم بدنبال انقلاب صنعتی، تمرکز قدرت اجتماعی به نحوی که پیش از آن کسی حتّی خوابش را هم نمی دید به وقوع پیوست. تولید متمرکز و عمدۀ کالاها اینک نیاز به قدرت اقتصادی متمرکز داشت و معاملات و داد و ستدهای اقتصادی بزرگ، نیاز به نیروی کار بزرگ و دولت بزرگ را ایجاب می کرد.

امروزه، ما در یک اجتماع پرجمعیّت و بغایت درهم تنیده ای زندگی میکنیم که تنها عدّۀ معدودی از ما از قدرت اجتماعی بسیار بالائی برخوردار هستند. استقلال اقتصادی پایه ای و اولبّه و تضمین امنیّت و رفاه اجتماعی دیگر وجود ندارند. بیشتر ما مشغول بکار روزانۀ مزدی هستیم و شعاع توزیع قدرت رقابت های اقتصادی در محدودۀ “آسوده خاطر” فقط چند شرکت که هر یک مسلّط بر صنایع موجود هستند محدود شده است.

اگر تنها راه تحقق دمکراسی در یک جامعۀ صنعتی مدرن فقط از طریق پراکنده کردن قدرت امکان پذیر می بود، هیچ امیدی برای متحقق کردن آن وجود نمی داشت. خوشبختانه، موازین و اصول دیگری وجود دارند که با تکیه بر آنها می توان به برابری قدرت اجتماعی دست پیدا کرد. موازین و اصولی که ما می توانیم آنها را در قانون اساسی ایالات متحده پیدا کنیم.

ادامه دارد…

[1]  {در ایالات متحده واژۀ Frontier به معنای سرحدّات مرزی و یا مرز، به مناطقی اطلاق میشد که کاشفین و تازه واردین مهاجر به آن سرزمین در آن بخش از مناطق اسکان می گزیدند و زندگی جدید خود در آمریکا را شروع میکردند. برگرداننده

3 Comments

  1. قدُرَت
    ای که قدرت طلبی در وَجَنَت بسیار است
    کمی آهسته برو !! چون هدفت سیّار است
    گر به اندازه بُوی(bovi) طالب او شادان باش
    جان هر نامتعادل تو بدان بیمار است
    هرکه از خط تعادل بنهد پا به کنار
    پا به افراط وتفریط نهد ضرّار است
    گرکه قدرت نکند روی به هرموجودی
    وَ رکه سالم بُوَد او جان وتنش بیکار است
    ذات قدرت طلبی عار نباشد زیرا
    درنهاد بشری غلظت او بسیار است
    عیب قدرت بُوَد آن حالت افزونخواهی
    واله اش را بکند مَست که او خمّار است
    ضد سمّش بشُمُر خدمت این خلق خدا
    روح هر خادم آن سوی خدا طیّار است
    آنکه از قدرت او خلق خدا سود نَبُرد
    یا که آزُرد تن آدمیان ” جبّار است
    قدرت ارَ در ره نیکوبشود صرف نکوست
    ور نه چون عقرب وافعی” بُوَد وجرّار است
    بوده است باطن قدرت چوعجوزه امّا
    ظاهرش خوب وفریبا بُوَد وعیّار است
    گرکه نااهل شود مستِ همین قدرت وزور
    بکنَدَ ریشه ئ آنرا که کمی هُشیار است
    شکر ایزد که زمانش نَبُوَد طولانی
    نوع طولانی آن بهر بشر اِدبار است
    گرکه دون مایه وسفله برسد برقدرت
    ازخدا خواه کمک چونکه همو قهّار است
    وَر خردمند شود صاحب قدرت بی شک
    نشر نیکی بدهد زندگیش پر باراست
    (مهرآیین) ضعیف است وندارد قدرت
    وَرکه هم صاحب قدرت بشود سرباراست

  2. اینهم از موارد فساد قدرت وسوء استفاده ازآن

    حمد وثنا !!
    یک پند ِبسی نیک وگهربار چنین است
    کزکذب گریزید که او دشمن وکین است
    هرجا که نشانی زهمه کذب ندیدید
    آنجاست همان نقطه که پردیس برین است
    هرجا که ریا ودغل ومدح و تملق
    دیدید بدانید که زین کذب لعین است
    این کذب که سرمنشا هر فتنه بدنیاست
    برشخص ریا پیشه بسی یارو معین است
    با حمد وثنا صاحب قدرت بَرَد ازهوش
    تا سود زقدرت ببرد ” کار ” وی ” این است
    هش دار ومپندار هرآنکس که ثنا گفت
    درتیرگی ات نیز ورا گفته همین است
    گردورشود قدرت وشوکت زتو” آندم
    اول َکس دشنام ده ات البته این است
    این تجربت از عصر حجر مانده به امروز
    فردا ودگر روز همین است وهمین است
    هر شخص خرد ورز رعایت کند آنرا
    بر بی خردان عاقبت کار همین است
    جمله مگسانند ریا پیشه ومداح
    برگرد حلاوت بنشینند ُو” چنین است
    گر یک تن مفلوک شود صاحب قدرت
    گویند تهمتن بُوَد وفخر زمین است
    آنقدر بزرگش بنمایند که او هم
    باور بکند کز همهء خلق “بهین است !!!
    آنوقت اگر یک نفری منتقدش شد
    گوید که بگیرید که او دشمن وکین است
    گر درس زتاریخ نگیریم بدانید
    تا دَور جهان هست براین پایه همین است
    این مدح وثنا آفت انسان شده بی شک
    البته “خدا ” نیز نیازش نه به این است
    آن صاحب افلاک وجهان را چه نیازیست ؟؟
    کز (مهر ) ثنا خواهد ” حتما نه چنین است !!

Comments are closed.