چگونه قدرت اجتماعی را ساماندهی کنیم؟ – قسمت 2

دفتر تولید سازمان خودرهاگران

—————————————

ساختن قدرت اجتماعی در ایران کاریست دشوار اما ممکن. مشکل از این نظر که ایرانیان تا حد زیادی خصلت فردگرایی افراطی یافته اند، خودمدار هستند و به آسانی با هم کار جمعی می کردند. اما این موضوع را نباید مطلق انگاشت. در عین حال ما دارای سنت تاریخی کار اجتماعی هستیم و این می تواند یاری کند که زمینه هایی مناسب برای شکل گیری قدرت اجتماعی وجود داشته باشد. تاریخ کار شوراهای روستایی و کشاورزی و نیز اشکال مختلف تجمعات سنتی و حتی مذهبی تمرین هایی برای کار جمعی هستند. اما موضوع بر سر چگونگی هماهنگ ساختن و سمت و سو دادن به این تمرین های جمعی پراکنده و سنتی است، یعنی بردن آنها به سوی یک کار مدرن که بتوان معنای امروزین قدرت اجتماعی را از آن استخراج کرد.

در کشورهای دیکتاتوری کار اجتماعی به سرعت معنای سیاسی پیدا می کند و از آن جا که حکومت عرصه ی سیاسی را در انحصار خود می داند تحمل هیچ رقیب و مزاحمی را ندارد. بنابراین به محض آن که قرار است یک کار جمعی از حیطه  ی معمول و سنتی خویش خارج شود با آن برخورد می کند و از آن به عنوان یک حرکت حکومتی و برانداز یاد می کند. به همین دلیل باید توانست این کار را به صورت یک «جریان» درآورد تا رژیم نتواند به واسطه ی کم و محدود بودن تعداد آنها امکان سرکوب فعالیت های جمعی هدفمند را بیابد.

برای ایجاد یک جریان در جامعه نیاز به دو چیز است: یک اندیشه همسوساز و یک شبکه ارتباطات و تبلیغات. اندیشه هسوساز می تواند مردمسالاری باشد، یعنی حاکم شدن مردم بر سرنوشت خود یا به طور دقیق تر سوار شدن انسان بر سرنوشت خویش. این فکر می بایست بسیار ساده و روشن عنوان شود تا بتوان آن را به صورت مردمی درآورد. و شبکه ی ارتباطات و تبلیغات یعنی تمام راه های مدرن و سنتی ارتباطات که در طی آن بتوان پیام مشترک این جریان را پیش برد. یعنی هم رادیو و تلویزیون و اینترنت و هم اعلامیه و شبنامه و جلسات گفتگوی جمعی یا دو نفره.

آن چه که باید در این جریان سازی مورد نظر قرار گیرد این است که آموزش های لازم در زمینه ی کار جمعی درکنار توضیح ضرورت  انجام آن مطرح شود. یعنی مشخص شود که مردم چگونه می توانند دست به کار جمعی بزنند. راه ها و راهکارهای آن چیست. این امر باید در مورد قشرهای مختلف توضیح داده شود. این که چگونه زنان خانه دار می توانند با هم کار جمعی کنند؟ این که کارگران چگونه می توانند یک اتحادیه ی کارگری تشکیل دهند؟ این که دانشجویان چگونه می توانند با هم کار کنند؟

همه ی این ها باید به صورت بسته های آموزشی روشن و عملی از طریق روش های ارتباطاتی ی که در بالا به آن اشاره شد توزیع شود. بدیهی است که با آموختن روش های خودسازماندهی می ماند که هر فرد در محیط کار یا زندگی یا تحصیل خود چگونه آنها را به کار گیرد و کار جمعی را توسعه دهد. اگر هر فرد در این مسیر برای خود احساس مسئولیت کند و به عمل روی آورد می توان امیدوار بود که کار جمعی که بستر ساز قدرت اجتماعی است فراگیر شده و تجربه اندوزی لازم در این حوزه صورت پذیرد.

قدرت اجتماعی به این ترتیب به سان یک فرایند مرحله مرحله شکل گرفته و در یک مرحله که جمع های مختلف به هم متصل می شوند شبکه های اجتماعی تولد می یابند. این شبکه ها واقعی بوده و قدرت مادی در صحنه ی جامعه دارند. وقتی این شبکه ها از لحاظ کمی و کیفی به حدی برسند که بتوانند در شرایط موجود تغییر ایجاد کنند ما شاهد بروز واقعی قدرت اجتماعی خواهیم بود.

پس جمع بندی کنیم: برای تشکیل قدرت اجتماعی نیاز به چند مرحله ی کاری داریم:

1)      فکر کار جمعی بر اساس مشارکت مردم در تعیین سرنوشت خود تبلیغ و ترویج شود

2)      این فکر از طریق وسایل و روش های ارتباطاتی مدرن و سنتی در میان جامعه مطرح شود.

3)      آموزش های لازم برای کار جمعی به زبانی ساده و قابل اجرا ارائه شود.

4)

دفتر تولید سازمان خودرهاگران

—————————————

ساختن قدرت اجتماعی در ایران کاریست دشوار اما ممکن. مشکل از این نظر که ایرانیان تا حد زیادی خصلت فردگرایی افراطی یافته اند، خودمدار هستند و به آسانی با هم کار جمعی می کردند. اما این موضوع را نباید مطلق انگاشت. در عین حال ما دارای سنت تاریخی کار اجتماعی هستیم و این می تواند یاری کند که زمینه هایی مناسب برای شکل گیری قدرت اجتماعی وجود داشته باشد. تاریخ کار شوراهای روستایی و کشاورزی و نیز اشکال مختلف تجمعات سنتی و حتی مذهبی تمرین هایی برای کار جمعی هستند. اما موضوع بر سر چگونگی هماهنگ ساختن و سمت و سو دادن به این تمرین های جمعی پراکنده و سنتی است، یعنی بردن آنها به سوی یک کار مدرن که بتوان معنای امروزین قدرت اجتماعی را از آن استخراج کرد.

در کشورهای دیکتاتوری کار اجتماعی به سرعت معنای سیاسی پیدا می کند و از آن جا که حکومت عرصه ی سیاسی را در انحصار خود می داند تحمل هیچ رقیب و مزاحمی را ندارد. بنابراین به محض آن که قرار است یک کار جمعی از حیطه  ی معمول و سنتی خویش خارج شود با آن برخورد می کند و از آن به عنوان یک حرکت حکومتی و برانداز یاد می کند. به همین دلیل باید توانست این کار را به صورت یک «جریان» درآورد تا رژیم نتواند به واسطه ی کم و محدود بودن تعداد آنها امکان سرکوب فعالیت های جمعی هدفمند را بیابد.

برای ایجاد یک جریان در جامعه نیاز به دو چیز است: یک اندیشه همسوساز و یک شبکه ارتباطات و تبلیغات. اندیشه هسوساز می تواند مردمسالاری باشد، یعنی حاکم شدن مردم بر سرنوشت خود یا به طور دقیق تر سوار شدن انسان بر سرنوشت خویش. این فکر می بایست بسیار ساده و روشن عنوان شود تا بتوان آن را به صورت مردمی درآورد. و شبکه ی ارتباطات و تبلیغات یعنی تمام راه های مدرن و سنتی ارتباطات که در طی آن بتوان پیام مشترک این جریان را پیش برد. یعنی هم رادیو و تلویزیون و اینترنت و هم اعلامیه و شبنامه و جلسات گفتگوی جمعی یا دو نفره.

آن چه که باید در این جریان سازی مورد نظر قرار گیرد این است که آموزش های لازم در زمینه ی کار جمعی درکنار توضیح ضرورت  انجام آن مطرح شود. یعنی مشخص شود که مردم چگونه می توانند دست به کار جمعی بزنند. راه ها و راهکارهای آن چیست. این امر باید در مورد قشرهای مختلف توضیح داده شود. این که چگونه زنان خانه دار می توانند با هم کار جمعی کنند؟ این که کارگران چگونه می توانند یک اتحادیه ی کارگری تشکیل دهند؟ این که دانشجویان چگونه می توانند با هم کار کنند؟

همه ی این ها باید به صورت بسته های آموزشی روشن و عملی از طریق روش های ارتباطاتی ی که در بالا به آن اشاره شد توزیع شود. بدیهی است که با آموختن روش های خودسازماندهی می ماند که هر فرد در محیط کار یا زندگی یا تحصیل خود چگونه آنها را به کار گیرد و کار جمعی را توسعه دهد. اگر هر فرد در این مسیر برای خود احساس مسئولیت کند و به عمل روی آورد می توان امیدوار بود که کار جمعی که بستر ساز قدرت اجتماعی است فراگیر شده و تجربه اندوزی لازم در این حوزه صورت پذیرد.

قدرت اجتماعی به این ترتیب به سان یک فرایند مرحله مرحله شکل گرفته و در یک مرحله که جمع های مختلف به هم متصل می شوند شبکه های اجتماعی تولد می یابند. این شبکه ها واقعی بوده و قدرت مادی در صحنه ی جامعه دارند. وقتی این شبکه ها از لحاظ کمی و کیفی به حدی برسند که بتوانند در شرایط موجود تغییر ایجاد کنند ما شاهد بروز واقعی قدرت اجتماعی خواهیم بود.

پس جمع بندی کنیم: برای تشکیل قدرت اجتماعی نیاز به چند مرحله ی کاری داریم:

1)      فکر کار جمعی بر اساس مشارکت مردم در تعیین سرنوشت خود تبلیغ و ترویج شود

2)      این فکر از طریق وسایل و روش های ارتباطاتی مدرن و سنتی در میان جامعه مطرح شود.

3)      آموزش های لازم برای کار جمعی به زبانی ساده و قابل اجرا ارائه شود.

4)      جمع های کوچکی که در این سوی و آن سوی تشکیل شده است گسترش یابند.

5)      از اتصال جمع های کوچک شبکه های اجتماعی شکل می گیرد.

6)      از اتصال شبکه های اجتماعی امکان بروز قدرت اجتماعی به طور مادی در جامعه فراهم می گردد.

7)      با بروز قدرت اجتماعی معادله ی قدرت در جامعه تغییر می کند

جمع های کوچکی که در این سوی و آن سوی تشکیل شده است گسترش یابند.

5)      از اتصال جمع های کوچک شبکه های اجتماعی شکل می گیرد.

6)      از اتصال شبکه های اجتماعی امکان بروز قدرت اجتماعی به طور مادی در جامعه فراهم می گردد.

7)      با بروز قدرت اجتماعی معادله ی قدرت در جامعه تغییر می کند